مقالات پژوهشی اصیل


زمینه و هدف: بهزیستی تحصیلی و بازداری رفتاری تحصیلی می تواند موجب ارتقای تحصیلی دانش آموزان شود و عوامل مختلفی می توانند بر این دو متغیر تأثیر بگذارند. هدف این تحقیق تعیین رابطه سرمایه های تحولی و امید به تحصیل با بهزیستی تحصیلی و بازداری رفتاری با نقش میانجی پایستگی تحصیلی در دانش آموزان داوطلب ورود به دانشگاه بود.

روش و مواد: روش تحقیق حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر داوطلب ورود به دانشگاه در ناحیه یک رشت در سال 1398 به تعداد 1560 نفر می باشد. تعداد نمونه 500 نفر تعیین شد. نمونه گیری به شیوه تصادفی خوشه ای انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل 7 مقیاس: پرسشنامه سرمایه های تحولی، مقیاس پایستگی تحصیلی، مقیاس امید به تحصیل، مقیاس بهزیستی تحصیلی و مقیاس بازداری رفتاری بود. براي تجزیه و تحليل داده های پژوهش از الگویابی معادلات ساختاری با بکارگیری نرم افزارهای SPSS-22 و AMOS-22 استفاده شده است.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن دانش آموزان پسر، (4/6) 4/17 و دانش آموزان دختر (5/6) 8/17 سال بود. با افزایش سرمایه تحولی با میانگین (انحراف معیار) (4/0) 5/3 و امید به تحصیل با میانگین (انحراف معیار) (4/0) 5/3، میزان پایستگی تحصیلی با میانگین (انحراف معیار) (6/0) 6/3، بهزیستی تحصیلی با میانگین (انحراف معیار) (4/0) 5/3 و بازداری رفتاری با میانگین (انحراف معیار) (5/0) 6/3 افزایش یافت. پایستگی تحصیلی نقش واسطه ای در رابطه بین سرمایه تحولی و امید به تحصیل با بهزیستی تحصیلی و بازداری رفتاری دارد (01/0>P).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد با افزایش سرمایه تحولی و امید به تحصیل، میزان پایستگی تحصیلی، بهزیستی تحصیلی و بازداری رفتاری افزایش یافت. پایستگی تحصیلی در رابطه بین سرمایه تحولی و امید به تحصیل با بهزیستی تحصیلی و بازداری رفتاری نقش واسطه ای داشت، به این صورت که با اثر مستقیم سرمایه تحولی و امید به تحصیل بر پایستگی تحصیلی، بهزیستی تحصیلی و بازداری رفتاری افزایش یافت.

رابطه ابعاد شخصیت و سبک های حل تعارض با میانجی گری حمایت اجتماعی کارمندان فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران

علی اصغر تاج, محمد رضا اسماعیلی, جاسم منوچهری (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 1, 20 اسفند 2021, صفحه 13-27
https://doi.org/10.22037/ch.v8i1.27061

زمینه و هدف: از علل و عوامل به وجودآورنده تعارض در سازمان ها، وجود تفاوت هاي فردي و شخصیتی افراد مي باشد. این تحقیق با هدف تعیین رابطه ابعاد شخصیت و سبک های حل تعارض با میانجی گری حمایت اجتماعی در کارمندان فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران انجام شده است.

روش و مواد: این مطالعه همبستگی با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری کارمندان فدراسیون فوتبال بودند که 136 نفر از آنها به روش نمونه‌گیری تصادفی انتخاب شدند و به پرسشنامه های ابعاد شخصیت، سبک های حل تعارض و حمایت اجتماعی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) توسط
نرم افزار Amos Graphics-20 و SPSS-23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته‌ها: کارمندان مرد 92 (7/67%) نفر و زن 44 (3/32%) نفر بودند. میانگین (انحراف معیار) ابعاد شخصیت (4/0) 6/3، حمایت اجتماعی (7/0) 6/2 و سبک های حل تعارض (5/0) 5/3 بود. نتایج نشان داد که اثرگذاری ابعاد شخصیت بر متغیر سبک های حل تعارض با بار عاملی 34/0 مستقیم و بر حمایت اجتماعی با بار عاملی 37/0 غیرمستقیم بوده است. همچنین اثرگذاری حمایت اجتماعی بر سبک های حل تعارض با بار عاملی 17/0 مستقیم بوده است. در ابعاد شخصیت، بیشترین اثرگذاری، مربوط به مؤلفه سازگاری با بار عاملی 80/0، در حمایت اجتماعی، بیشترین اثرگذاری، مربوط به مؤلفه هیجانی با بار عاملی 94/0 و در سبک های حل تعارض بیشترین اثرگذاری، مربوط به مؤلفه سلطه گرانه با بار عاملی 78/0 بدست آمد.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که ابعاد شخصیت بر سبک های حل تعارض تأثیر مستقیم دارد، بین ابعاد شخصیت و حمایت اجتماعی رابطه معنادار غیرمستقیم دیده شد، همچنین بین حمایت اجتماعی با سبک های حل تعارض رابطه معناداری مشاهده نشد و حمایت اجتماعی در رابطه با ابعاد شخصیت و سبک های حل تعارض، نقش میانجی نداشت.

مقایسه الگوهای ارتباطی خانواده و ویژگی¬های شخصیتی در زوجین متقاضی طلاق با افراد عادی

سمیه اشرفیان لک, نسرین باقری (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 1, 20 اسفند 2021, صفحه 28-38
https://doi.org/10.22037/ch.v8i1.25648

زمینه و هدف: الگوهای ارتباطی ناکارآمد و ویژگی های شخصیتی می توانند سبب تعارض تکراری در بین زوج ها شوند. هدف از انجام این پژوهش مقایسه الگوهای ارتباطی خانواده و ویژگی های شخصیتی در زوجین متقاضی طلاق با افراد عادی بود.

روش و مواد: این پژوهش از نوع توصیفی با روش علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد عادی و متقاضی طلاق مراجعه کننده به دادگاه های خانواده شهر تهران در سال 1397 بود. نمونه پژوهش شامل 200 نفر از افراد عادی و متقاضی طلاق بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه الگوهای ارتباطی و پرسشنامه ویژگی های شخصیتی به دست آمد و سپس با روش تحلیل واریانس یک راهه و چندراهه و نرم افزار SPSS-22 تحلیل شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن مشارکت کنندگان در گروه عادی (2/8) 7/35 و گروه متقاضی طلاق (1/9) 6/36 سال بود. میانگین (انحراف معیار) نمره ارتباط سازنده متقابل در گروه افراد عادی، (5/5) 4/37 و بالاتر از گروه متقاضی طلاق، (4/4) 8/35 است (001/0>P). میانگین (انحراف معیار) نمره اجتنابی متقابل در گروه افراد عادی، (7/3) 2/27 و پایین تر از گروه متقاضی طلاق، (8/6) 4/32 است (001/0>P). میانگین (انحراف معیار) نمره توقع/کناره گیری در گروه افراد عادی، (6/4) 4/24 و پایین تر از گروه متقاضی طلاق، (9/5) 5/31 است (001/0>P). در گروه متقاضی طلاق، نمرات مؤلفه های ویژگی های شخصیتی شامل روان نژندی (9/5) 1/35، برون گرایی (1/8) 7/37، باز بودن به تجربه (9/7) 8/38 به ترتیب بالاتر از
روان نژندی (5/6) 4/30، برون گرایی (6/5) 2/31 و باز بودن به تجربه (4/6) 1/32 گروه عادی است (001/0>P). همچنین مؤلفه های توافق جویی (2/9) 1/39 و وجدان گرایی (1/9) 3/41 در گروه عادی بالاتر از توافق جویی (1/7) 3/32 و وجدان گرایی (6/7) 4/34 در گروه متقاضی طلاق بود (001/0>P).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که در افراد متقاضی طلاق نسبت به افراد عادی، الگوهای ارتباطی اجتناب متقابل و
توقع/کناره گیری بیشتر، اما الگوی ارتباط سازنده متقابلکمتر بود. همچنین ویژگی های شخصیتی روان نژندی، برون گرایی و باز بودن به تجربه در افراد متقاضی طلاق بیشتر از افراد عادی و توافق جویی و وجدان گرایی در آنها کمتر بود.

اثربخشی نقاشی درمانی بر مشکلات رفتاری دانش آموزان 12-10 ساله

بای محمد چندری, محمد کاظم فخری, یارعلی دوستی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 1, 20 اسفند 2021, صفحه 39-46
https://doi.org/10.22037/ch.v8i1.25664

زمینه و هدف: کودکان مبتلا به اختلال رفتاری ممکن است در معرض آسیب های مختلفی قرار بگیرند که بر سلامت و رفاه آنها در درازمدت تأثیر بگذارد. هدف از این پژوهش تعیین اثر بخشی نقاشی درمانی بر مشکلات رفتاری کودکان ۱۲-۱۰ ساله بود.

روش و مواد: روش پژوهش، شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری پژوهش، دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر گنبدکاووس در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بودند. با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای 60 نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه 30 نفر نقاشی درمانی و شاهد قرار داده شدند. در این مطالعه برای گروه آزمایش، مداخله هنر درمانی مارتین صورت گرفت امّا در گروه شاهد، مداخله ای انجام نشد. از پرسشنامه رفتاری راتر فرم معلم جهت گردآوری اطلاعات استفاده گردید. داده های این پژوهش با استفاده از روش تحلیل کواریانس یک راهه و نرم افزار SPSS-20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن دانش آموزان گروه آزمایش (6/1) 4/10 و گروه شاهد (7/1) 6/10 سال بود. میانگین (انحراف معیار) مشکلات رفتاری گروه آزمایش در پیش آزمون (9/7) 5/10 بود که در پس آزمون به (4/4) 7/5 کاهش یافت (01/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) گروه شاهد در پیش آزمون (3/6) 6/10 بود که در پس آزمون به (8/6) 5/10 رسید که از نظر آماری معنادار نبود.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که آموزش نقاشی درمانی منجر به کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان شد.

عوامل موثر بر تاخیر در مراجعه موارد ثبت شده مبتلا به لیشمانیوز جلدی از سال 93-1388 در سیستان و بلوچستان

علی نقی‌زاده, محمدرضا بانشی, فرزانه ذوالعلی, سید مهدی طباطبائی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 1, 20 اسفند 2021, صفحه 47-56
https://doi.org/10.22037/ch.v8i1.25810

زمینه و هدف: با وجود پیشرفت‌های روز افزون بشر در مورد کنترل بیماری‌ها، هنوز هم لیشمانیوزها یکی از معضلات بهداشتی به شمار می‌آیند. این مطالعه با هدف تعیین عوامل مؤثر بر تأخیر در مراجعه موارد ثبت شده مبتلا به لیشمانیوز جلدی از سال 93-1388 در سیستان و بلوچستان انجام گرفت.

روش و مواد: این مطالعه توصیفی تحلیلی با مشارکت 2410 نفر از بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی شهرستان‌های تابعه دانشگاه‌های علوم پزشكي زاهدان و ایرانشهر طی سال‌های 93-1388 انجام گرفت. روش نمونه‌گیری سرشماري بوده و جمع‌آوری داده‌ها با استفاده از پرسشنامه‌ای دوبخشی شامل متغیرهای دموگرافیک و اطلاعات بیماری صورت گرفت. محاسبات آماری جهت تعیین مهم ترین عوامل مؤثر بر تأخیر در مراجعه بیماران، توسط نرم افزار SPSS-20 و به روش رگرسیون لجستیک انجام شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن بیماران (4/16) 3/19 سال و اندازه زخم‌ها (5/1) 7/2 سانتیمتر و تأخیر در مراجعه بیماران به مرکز درمانی (5/52) 7/59 روز بود. تعداد 1509 (6/62%) نفر از بیماران مرد و 2014 (6/83%) نفر از آنها ایرانی بودند. کودکان 730 (3/30%) مورد از بیماران را تشکیل می‌دادند. پاکستانی‌ها نسبت به ایرانی‌ها 70% (01/0>P)، عشایر نسبت به شهرنشینان 83% (02/0=P) و بیماران دارای سابقه ابتلای همزمان سایر اعضای خانواده نسبت به گروه مقابل 39% (02/0=P) احتمال کمتری برای تأخیر در مراجعه داشتند. بیماران ارجاعی توسط مراکز خصوصی به میزان 126% احتمال بیشتری نسبت به بیماران ارجاعی توسط مراکز درمانی دولتی برای تأخیر در مراجعه داشتند (02/0=P). افرادی که دارای زخم خشک بودند نسبت به افرادی که زخم مرطوب داشتند 124% احتمال بیشتری برای تأخیر در مراجعه داشتند (01/0>P).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که تأخیر در مراجعه مبتلایان به بیماری لیشمانیوز جلدی در شهرستان‌‌های استان سیستان و بلوچستان نسبتاً زیاد بود و ملیت پاکستانی، محل سکونت عشایری، ارجاع از مراکز بهداشتی درمانی دولتی، سابقه ابتلای همزمان سایر اعضای خانواده و زخم به شکل مرطوب، عوامل مؤثر در کاهش مراجعه با تأخیر بیماران به مراکز درمان سالک شهرستان‌ها بودند.

وزن گیری دوران بارداری زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تهران در سال 1395

مرتضی عبداللهی, سعید صفیری, علی اصغر کلاهی, محمد مهدی رشیدی, فریما محمدی, آزاده اشرفی, علیرضا ابدی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 1, 20 اسفند 2021, صفحه 57-66
https://doi.org/10.22037/ch.v8i1.31230

زمینه و هدف: وزن‌گیری نامناسب در دوران بارداری موجب افزایش احتمال وقوع عوارض بارداری می‌شود. جهت جلوگیری از وقوع عوارض، تعیین میزان مطلوب وزن‌گیری از اولویت‌های مراقبت‌های دوران بارداری است. لذا این مطالعه با هدف تعیین میزان وزن‌گیری دوران بارداری زنان مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر تهران در سال 1395 اجرا شد.

روش و مواد: این مطالعه توصیفی به صورت مقطعی در شهر تهران اجرا شد. جامعه مورد مطالعه شامل همه مادران باردار دریافت‌کننده خدمات مراقبت بارداری از فروردین تا اسفند سال 1395 در 12 مرکز بهداشتی درمانی تابعه دانشگاه‌های علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید بهشتی و ایران بود. در مجموع 232 نفر به روش سرشماری بررسی شدند. داده‌ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-23 به کمک آماره‌های توصیفی فراوانی، میانگین و انحراف معیار تجزیه و تحلیل شد. برای بررسی ارتباط بین متغیرها از روش همبستگی به کمک ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی‌داری 05/0 استفاده گردید.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن مادران (4/5) 6/28 با محدوده 18 تا 40 سال بود. بر اساس شاخص توده بدنی پیش از بارداری در بین 220 مادر باردار 6 (7/2%) نفر دچار کمبود وزن، 112 (9/50%) نفر با وزن عادی، 78 (4/35%) نفر دچار اضافه وزن و 24 (11%) نفر دچار چاقی بودند. میانگین (انحراف معیار) وزن‌گیری طی بارداری برابر 7/11 (3/4)کیلوگرم بود و در بین 177 مادر باردار 76 (9/42%) نفر وزن‌گیری مناسب، 55 (1/31%) نفر وزن‌گیری ناکافی و 46 (26%) نفر وزن‌گیری بیش از حد داشتند.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد بیشترین شیوع وزن‌گیری بیش از مقدار توصیه شده در دوران بارداری در این مطالعه مربوط به زنان دچار اضافه وزن و چاقی است. لذا رسیدن به وزن مناسب در پیش از بارداری و کنترل دقیق وزن‌گیری در دوران بارداری توصیه می‌شود.

مقایسه اثربخشی رويكرد مبتنی بر نظريه انتخاب و انضباط قاطعانه بر ميزان مهارت‌هاي فكري، احساسي و رفتاري دانش آموزان دوره متوسطه

عباس الماسی, حسن اسدزاده دهرایی, فائزه جهان, آمنه معاضدیان (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 1, 20 اسفند 2021, صفحه 67-77
https://doi.org/10.22037/ch.v8i1.28656

زمینه و هدف: مهارت‌های اساسی زندگی شامل مهارت‌های فکری، احساسی و رفتاری است و رویکرد مبتنی بر نظریه انتخاب و انضباط قاطعانه از روش های آموزشی مهارت های اساسی به خصوص در دانش آموزان هستند. هدف این پژوهش مقایسه میزان اثر بخشی دو رويكرد مبتني بر نظريه انتخاب و انضباط قاطعانه بر ميزان مهارت هاي فكري، احساسي و رفتاري دانش آموزان دوره متوسطه دوم بود.

روش و مواد: روش انجام پژوهش آزمایشی از نوع طرح سه گروهی با پیش آزمون و پس آزمون بوده و جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 بوده است که از بین آنها، تعداد 90 نفر از پایه یازدهم (پایه دوم، دوره متوسطه دوم) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در سه گروه 30 نفری قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه مهارت‌های زندگی بود. بعد از اجرای پیش آزمون بر روی سه گروه، برای یکی از دو گروه آزمایش آموزش مهارت های اساسی زندگی مبتنی بر رويكرد نظريه انتخاب و برای گروه دیگر آموزش
مهارت های اساسی زندگی مبتنی بر اساس انضباط قاطعانه در طی هشت جلسه یک ساعت و نیم به صورت یک جلسه در هر هفته اجرا شد و در پایان جلسه آخر، پس آزمون اجرا شد. در گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. براي تجزيه و تحليل داده ها از آزمون تحليل كوواريانس چند متغيره و آزمون تعقيبي شفه با نرم افزار SPSS-21 استفاده شده است.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) مهارت های فکری دانش آموزان از (3/0) 3/3 در پیش آزمون به (3/0) 1/4 در پس آزمون (001/0>P)، مهارت های احساسی از (4/0) 1/3 در پیش آزمون به (2/0) 1/4 در پس آزمون (001/0>P) و مهارت های رفتاری از (6/0) 1/3 در پیش آزمون به (3/0) 1/4 در پس آزمون (001/0>P) در گروه تحت آموزش به روش نظریه انتخاب افزایش یافت. مهارت های فکری، مهارت های احساسی و مهارت های رفتاری دانش آموزان در گروه تحت آموزش به روش انضباط قاطعانه و گروه گواه در پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری با هم نداشتند.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که آموزش مهارت های اساسی زندگی مبتنی بر رويكرد نظریه انتخاب موجب افزایش مهارت‌هاي فكري، احساسي و رفتاري دانش آموزان دوره متوسطه شد اما آموزش این مهارت ها به روش انضباط قاطعانه بر میزان مهارت‌هاي فكري، احساسي و رفتاري دانش آموزان تأثیری نداشت.

اثربخشی بسته آموزش درمان فراتشخیصی مبتنی بر الگوی مک مستر، درمان متمرکز بر شفقت و ذهن آگاهی بر طلاق عاطفی و دلزدگی زناشویی زنان دارای تعارض زناشویی: یک مطالعه راهنما

ماندانا پورحجازی, جواد خلعتبری, شهره قربان شیرودی, آناهیتا خدابخشی کولایی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 1, 20 اسفند 2021, صفحه 78-90
https://doi.org/10.22037/ch.v8i1.31297

زمینه و هدف: وجود تعارض های زناشویی در زندگی زوجین طبیعی است و آنچه مهم است نحوه حل تعارضات است. بسته آموزش درمان فراتشخیصی با نظرگرفتن چندین عامل‌روانشناختی‌درکاستن تعارضات زناشویی و کمک به بهبود روابط زناشویی و ارتباطی زوجین ایجاد شده است. پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی بسته آموزش درمان فراتشخیصی مبتنی بر الگوی مک مستر، متمرکز بر شفقت و ذهن آگاهی بر طلاق عاطفی و دلزدگی زناشویی زنان دارای تعارض زناشویی غرب تهران در سال 1398 انجام گرفت.

روش و مواد: این پژوهش کاربردی از نوع نیمه آزمایشی با (طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه گواه) و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به چهار مرکز منتخب مشاوره غرب شهر تهران در بهار سال 1398 بودند که به پرسشنامه تعارض زناشویی ثنایی ذاکر و براتی پاسخ داده بودند و 100 نفر که بالاترین نمرات تعارض زناشویی را کسب کرده بودند، پرسشنامه های مقیاس طلاق عاطفی Gutman و مقیاس دلزدگی زناشویی Pines را پر کردند، از میان افراد واجد شرایط، 24 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه گواه و آزمایش 12 نفره بصورت تصادفی قرار گرفتند. هر دو گروه مورد پیش آزمون قرار گرفتند، گروه‌ آزمایش تحت مداخله 12 جلسه‌ای بسته آموزشی و سپس گروه گواه و آزمایش پس از اتمام مداخله مورد پس آزمون قرار گرفتند. داده‌ها با روش آماری آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره وتوسط SPSS-24 تجزیه‌وتحلیل شدند.

یافته­ها: میانگین (انحراف معیار) سن گروه آزمایش (6/7) 3/35 و گروه گواه (3/4) 1/33 سال بود. میانگین(انحراف معیار) نمره طلاق عاطفی گروه آزمایش از (3/1) 6/16 در پیش آزمون به (0/1) 2/14 در پس آزمون و (9/0) 5/14 در پیگیری کاهش یافت(001/0>P)، کاهش نمره طلاق عاطفی در گروه گواه معنادار نبود. میانگین (انحراف معیار) نمره دلزدگی زناشویی گروه آزمایش از (8/8) 6/85 در پیش آزمون به (7/3) 5/67 در پس آزمون و (0/4) 9/67 در پیگیری کاهش یافت (002/0=P)، تغییرات نمره دلزدگی زناشویی گروه گواه معنی دار نبود.

نتیجه­ گیری: مطالعه نشان داد بسته آموزش درمان فراتشخیصی بر کاهش طلاق عاطفی و دلزدگی زناشویی زنان دارای تعارض زناشویی مؤثر است.

اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب، افسردگی و نشانه های جسمانی افراد مبتلا به درد مزمن

مینو گزرسه, علیرضا زالی, سعید حسن زاده, محمد حاتمی, مروارید احدی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 1, 20 اسفند 2021, صفحه 91-102
https://doi.org/10.22037/ch.v8i1.31286

زمینه و هدف: درد مزمن یکی از رایج ترین علل مراجعه به مراکز خدمات پزشکی اولیه است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب، افسردگی و نشانه­های جسمانی افراد مبتلا به درد مزمن بود.

روش و مواد: این مطالعه از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران سرپایی زن و مرد مراجعه کننده با شکایت درد مزمن به همه مراکز درمانی شهر تهران در سال 1398 بود که به روش نمونه­گیری در دسترس، از بین تعدادی از مردان و زنانی که دارای تشخیص قطعی درد مزمن بودند، 60 نفر از افرادی که بالاترين نمرات را (به عنوان خط پايه) پس از تکمیل پرسشنامه­ها کسب کردند، با روش نمونه­گیری تصادفی ساده انتخاب و پس از تخصیص تصادفی در دو گروه مداخله (30 نفر) و شاهد (30 نفر) جایگزین شد. داده­ها با استفاده از پرسشنامه افسردگی Beck، پرسشنامه اضطراب Beck و پرسشنامه درد McGill بدست آورده شد. گروه آزمایش در هشت جلسه 90 دقیقه­ای و یک­بار در هفته به مدت دو ماه تحت درمان پذیرش و تعهد قرار گرفت اما گروه شاهد، درمانی دریافت نکرد. هر دو گروه در سه مرحله پیش­آزمون، پس­آزمون و پیگیری دو ماهه به پرسشنامه­های پژوهش پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه­گیری مکرر با استفاده از نرم­افزار SPSS-22 انجام شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن شرکت کنندگان در گروه آزمایش، (9/8) 7/43 و در گروه شاهد، (2/9) 2/45 سال بود. در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) افسردگی از (4/4) 6/32 در پیش آزمون به (1/5) 2/23 در پس آزمون و (2/5) 1/22 مرحله پیگیری کاهش یافت (001/0>P)، میانگین (انحراف معیار) اضطراب از (9/4) 6/33 در پیش آزمون به (2/4) 6/22 در پس آزمون و (1/5) 6/22 در مرحله پیگیری کاهش یافت (001/0>P) و میانگین (انحراف معیار) نشانه های جسمانی از (2/3) 5/41 در پیش آزمون به (1/3) 7/33 در پس آزمون و (3/3) 8/31 مرحله پیگیری کاهش یافت (001/0>P). در گروه شاهد نمرات در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشت.

نتیجه گیری: براساس یافته­های این پژوهش می­توان گفت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش اضطراب، افسردگی و نشانه­های جسمانی افراد مبتلا به درد مزمن موثر بود.

رابطه علی استرس ادراک شده، حمایت اجتماعی ادراک شده و تاب آوری با سازگاری عاطفی با میانجی گری رضایت از زندگی بیماران مبتلا به سرطان پستان

طاهره کیایی, بهنام مکوندی, فردین مرادی منش, فریبا حافظی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 1, 20 اسفند 2021, صفحه 103-116
https://doi.org/10.22037/ch.v8i1.31294

زمینه و هدف: سرطان به عنوان یک عامل استرس زای منفی تأثیر جدی بر سلامت روانی و جسمی مبتلایان خواهد گذاشت. هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین رابطه علی بین استرس ادراک شده، حمایت اجتماعی ادراک شده و تاب آوری با سازگاری عاطفی با میانجی گری رضایت از زندگی بیماران مبتلا به سرطان پستان بود.

روش و مواد: در این مطالعه توصیفی- همبستگی، جامعه آماری بیماران مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان های شهر تهران از مهر ماه تا آذر ماه 1398 به تعداد 420 نفر بودند. به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در این تحقیق مقیاس استرس ادراک شده، حمایت اجتماعی ادراک شده، تاب آوری، سازگاری عاطفی و پرسشنامه رضایت از زندگی بودند. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. جهت آزمون روابط آزمون های همبستگی نظیر ضریب همبستگی پیرسون و همچنین مدلسازی معادلات ساختاری به کمک نرم افزار SPSS-23 و AMOS-23 استفاده شد.

یافته ها: با افزایش استرس ادراک شده با میانگین (انحراف معیار) (7/8) 2/24، سازگاری عاطفی با میانگین (انحراف معیار) (8/4) 9/14 کاهش (01/0>P) و با افزایش حمایت اجتماعی با میانگین (انحراف معیار) (9/17) 5/61، و تاب آوری با میانگین (انحراف معیار) (3/17) 3/60، سازگاری عاطفی افزایش یافت(01/0>P). با افزایش استرس ادراک شده، رضایت از زندگی با میانگین (انحراف معیار) (9/6) 6/20 کاهش (01/0>P) و با افزایش حمایت اجتماعی و تاب آوری، میزان رضایت از زندگی افزایش یافت (01/0>P). با افزایش رضایت از زندگی، سازگاری عاطفی افزایش یافت (01/0>P). رضایت از زندگی در رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده، استرس ادراک شده و تاب آوری با سازگاری عاطفی نقش واسطه ای داشت، به این صورت که با اثر مستقیم حمایت اجتماعی ادراک شده (23/0=β) و تاب آوری (14/0=β) و اثر معکوس استرس ادراک شده (28/0-=β) بر رضایت از زندگی، سازگاری عاطفی افزایش یافت.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که سازگاری عاطفی، با افزایش حمایت اجتماعی ادراک شده و تاب آوری، افزایش و با افزایش استرس ادراک شده کاهش یافت. رضایت از زندگی در رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده، استرس ادراک شده و تاب آوری با سازگاری عاطفی نقش واسطه ای داشت، به این صورت که با اثر مستقیم حمایت اجتماعی ادراک شده و تاب آوری و اثر معکوس استرس ادراک شده بر رضایت از زندگی، سازگاری عاطفی افزایش یافت.

زمینه و هدف: بیماری ویتیلیگو (بَرَص یا پیسی) یکی از شایع‌ترین اختلالات رنگ دانه‌ای پوست محسوب می‌شود که می تواند بر کاهش بهزیستی روان شناختی افراد تأثیرگذار باشد. هدف این پژوهش، مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر بهزیستی روان‌شناختی در افراد مبتلا به بیماری پوست ویتیلیگو (بَرَص یا پیسی) اهواز بود.

روش و مواد: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه گواه به عنوان یک مطالعه راهنما بود. جامعه آماری پژوهش شامل كليه افراد مبتلا به بیماری پوست ویتیلیگو (بَرَص یا پیسی) مراجعه کننده به متخصصان پوست درکلینیکهای پوست و زیبایی شهر اهواز در سال 1398 بودند. از این جامعه با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند تعداد 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. بمنظور گردآوری داده‌ها از پرسشنامه‌ بهزیستی روان‌شناختی ریف (2002) استفاده شد. گروه‌های آزمایشی تحت طرحواره درمانی (8 جلسه 90 دقیقه‌ای) و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) (10 جلسه 90 دقیقه‌ای) قرار گرفتند، اما گروه گواه هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. داده‌ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته­ها: نتایج نشان داد در گروه درمان پذیرش و تعهد میانگین (انحراف معیار) بهزیستی روانشناختی از (8) 8/46 در پیش آزمون به (9/7) 8/80 در پس آزمون و (7/7) 2/79 درمرحله پیگیری افزایش یافت (001/0>P). در گروه طرحواره درمانی میانگین (انحراف معیار) بهزیستی روانشناختی از (5/7) 6/43 در پیش آزمون به (5/8) 6/77 در پس آزمون و (3/7) 1/76 در مرحله پیگیری افزایش یافت (001/0>P). در گروه شاهد میانگین (انحراف معیار) بهزیستی روانشناختی از (5/7) 4/44 در پیش آزمون به (2/9) 3/43 در پس آزمون و (7/6) 47 درمرحله پیگیری رسید که تفاوت معنی دار نبود.

نتیجه­گیری: مطالعه نشان داد طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) منجر به افزایش بهزیستی روان‌شناختی افراد مبتلا به بیماری پوست ویتیلیگو (بَرَص یا پیسی) می گردد اما بین اثربخشی دو درمان بر بهزیستی تفاوتی وجود نداشت.

اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش شدت درد و اضطراب مرگ در بیماران دیالیزی: یک مطالعه راهنما

لاله آل جلیل, رمضان حسن زاده, سیده علیا عمادیان (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 1, 20 اسفند 2021, صفحه 129-137
https://doi.org/10.22037/ch.v8i1.31348

زمینه و هدف: بیماران کلیوی نسبت به سایر افراد بیشتر دچار افسردگی بوده و از اضطراب مرگ بالاتری برخوردار هستند. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش شدت درد و اضطراب مرگ در بیماران دیالیزی انجام شد.

روش و مواد: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و در قالب طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی بیماران مراجعه کننده به بخش دیالیز بیمارستان آل جلیل شهرستان آق قلا در سه ماهه اول سال 1398 تشکیل دادند که از بین آن­ها تعداد 22 نفر، به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. ابتدا پیش آزمون برگزار شد. بعد گروه آزمایش به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت و گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. سپس پس آزمون برگزار شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه­های شدت درد و اضطراب مرگ بود. داده­ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیره استفاده شد و تحلیل­های آماری فوق با بهره­گیری از نرم افزار SPSS-22 به اجرا درآمد. سطح معناداری آزمون­ها 05/0 در نظر گرفته شد.

یافته­ها: میانگین (انحراف معیار) سن گروه درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، (8/6) 9/35 و گروه گواه، (2/6) 8/36 سال بود. در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) اضطراب مرگ از (5/1) 10 در پیش آزمون به (1/1) 3/6 در پس آزمون کاهش یافت (001/0>P). همچنین در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) شدت درد از (8/7) 7/31 در پیش آزمون به (5/6) 9/22 در پس آزمون کاهش یافت (001/0>P). میانگین (انحراف) معیار نمرات اضطراب مرگ و شدت درد گروه گواه در پیش آزمون و پس آزمون تفاوتی نداشت.

نتیجه­گیری: مطالعه نشان داد که درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به کاهش شدت درد و اضطراب مرگ در بیماران دیالیزی شد.