مقالات پژوهشی اصیل


زمینه و هدف: کمردرد، یکی از مشکلات اسکلتی-عضلانی رایج می باشد که هزینه های هنگفتی را به دنبال دارد و از علل اصلی ناتوانی افراد گزارش شده است. هدف از انجام این پژوهش مقایسه هشت هفته تمرینات زنجیره حرکتی باز و بسته بر قدرت و دامنه حرکتی اندام تحتانی دختران والیبالیست مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی بود.

روش و مواد: روش پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعۀ آماری این پژوهش را کلیه دختران والیبالیست مبتلا به کمردرد مزمن غیر اختصاصی در ردۀ سنی 20 الی 30 سال تشکیل دادند، که از میان آن ها 24
شرکت کننده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از پر کردن پرسشنامۀ ناتوانی عملکردی Quebec و تشخیص و تأیید پزشک ارتوپد و تکمیل فرم رضایت نامه سپس به دو گروه 12 نفره مداخله یک (تمرینات زنجیره حرکتی باز) و گروه مداخله دو (تمرینات زنجیره حرکتی بسته) تقسیم شدند. قبل و بعد از هشت هفته اجرای تمرینات دو گروه تجربی، میزان قدرت آزمودنی ها با استفاده از دینامومتر و دامنه حرکتی با استفاده از آزمون اصلاح شده Schober به عنوان پیش و پس آزمون ارزیابی شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار 22-SPSS استفاده شد.

یافته ها: در گروه مداخله 1، میانگین (انحراف معیار) دامنه حرکتی از (4/1) 9/14 در پیش آزمون به (7/1) 1/16 در پس آزمون و در گروه مداخله دو، از (1/1) 15 در پیش آزمون به (2/1) 17 در پس آزمون افزایش یافت (001/0P<)، هردو پروتکل تمرینی باعث افزایش دامنه حرکتی شدند. در گروه مداخله یک، میانگین (انحراف معیار) قدرت از (3/4) 3/63 در پیش آزمون به (2/4) 2/74 در پس آزمون و در گروه مداخله دو از (1/4) 64 در پیش آزمون به (1/4) 6/74 در پس آزمون افزایش یافت (001/0P<)، هردو پروتکل تمرینی باعث افزایش قدرت شدند. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین گروه‌های تمرینی زنجیره حرکتی باز و زنجیره حرکتی بسته از لحاظ میزان دامنه حرکتی‏ و از لحاظ قدرت تفاوت وجود ندارد.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که تمرينات زنجیره حرکتی باز و بسته موجب بهبود قدرت و دامنه حرکتی به وسيله تقويت عضلاتي كه اغلب با كنترل ستون فقرات و لگن مرتبط هستند، شد. به طور دقیق تر نتایج پژوهش، تأثیر تمرینات زنجیره حرکتی باز و بسته بر دامنه حرکتی و قدرت در مشارکت کنندگان مورد تأیید قرار داد در صورتی که هیچ یک از روش های تمرینی بر دیگری ارجحیت نداشت.

زمینه و هدف: سرطان پستان از شایع‌ترین انواع سرطان در زنان ایرانی می‌باشد. هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد با معنادرمانی بر کیفیت زندگی و عملکرد جنسی زنان مبتلا به سرطان پستان می‌باشد.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع شبه‌ آزمایشی و طرح مطالعه از نوع پیش آزمون–پس آزمون با گروه شاهد بود. جامعه‌ آماري شامل تمامی مراجعین بيمار مبتلا به سرطان پستان بيمارستان امام رضا (ع) شهر کرمانشاه در سال 1399 بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند 30 نفر از بیماران به صورت تصادفی انتخاب شدند و در سه گروه درمان پذیرش و تعهد، معنادرمانی و گروه شاهد قرار گرفتند. مداخله پذیرش و تعهد و مداخله معنادرمانی هر کدام هشت جلسه هفتگی بودند که به صورت گروهی برای گروه های آزمایش اجرا شد. برای ارزیابی متغیرهای پژوهش از پرسشنامه‌های اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه استاندارد کیفیت و پرسشنامه عملکرد جنسی زنان استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی با کمک نرم افزار SPSS-21 انجام شد.  

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) حیطه عملکردی کیفیت زندگی در گروه درمانی پذیرش و تعهد از (3/3) 6/34 در پیش آزمون به (2/2) 1/74 در پس آزمون افزایش یافت و در مرحله پیگیری (3) 4/72 کاهش اندکی داشت (024/0>P). در گروه معنادرمانی میانگین (انحراف معیار) حیطه عملکردی کیفیت زندگی از (4/2) 8/33 در پیش آزمون به (3/3) 2/41 در پس آزمون افزایش یافت و در مرحله پیگیری نیز (1/2) 3/39 کاهش اندکی داشت (024/0>P). در گروه درمانی پذیرش و تعهد میانگین
(انحراف معیار) حیطه علائم کیفیت زندگی از (3/3) 1/69 در پیش آزمون به (8/2) 4/28 در پس آزمون کاهش یافت و در مرحله پیگیری نیز (2/2) 1/31 افزایش اندکی داشت (013/0>P). در گروه معنادرمانی میانگین (انحراف معیار) حیطه علائم کیفیت زندگی از (2/2) 2/63 در پیش آزمون به (7/2) 4/57 در پس آزمون کاهش یافت و در مرحله پیگیری نیز (9/1) 4/59 افزایش اندکی داشت (013/0>P). در گروه درمانی پذیرش و تعهد میانگین (انحراف معیار) عملکرد جنسی از (9/5) 8/13 در پیش آزمون به (8/4) 7/23 در پس آزمون افزایش یافت و در مرحله پیگیری نیز (9/3) 6/22 کاهش اندکی داشت (019/0>P). در گروه معنادرمانی میانگین (انحراف معیار) عملکرد جنسی از (2/4) 7/12 در پیش آزمون به (4) 4/19 در پس آزمون افزایش یافت و در مرحله پیگیری نیز (3/3) 4/18 کاهش اندکی داشت (013/0>P). نمرات گروه گواه در سه مرحله تفاوت معنی داری نداشت. همچنین درمان پذیرش و تعهد نسبت به معنادرمانی بر افزایش حیطه عملکردی کیفیت زندگی (024/0>P)، کاهش حیطه علائم زندگی کیفیت زندگی (039/0>P) و بهبود عملکرد جنسی (019/0>P) مؤثرتر بود.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد هر دو درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و معنادرمانی منجر به بهبود کیفیت زندگی و عملکرد جنسی در بیماران مبتلا به سرطان پستان شدند. درمان پذیرش و تعهد نسبت به معنادرمانی تأثیر بیشتری در بهبود کیفیت زندگی و عملکرد جنسی داشت.

زمینه و هدف: موضوع آموزش مهارت‌های بین‌رشته‌ای در دانشگاه‌های علوم پزشکی توجه زیادی را در دهه‌های اخیر به خود جلب کرده است. در حال حاضر، مطالعات معدودی در زمینه آموزش مهارت‌های بین‌رشته‌ای (بین‌حرفه‌ای) در ایران انجام گرفته است، به‌همین دلیل هدف مطالعه حاضر، ارزیابی میزان پرداختن به آموزش‌های بین‌رشته‌ای درکاریکولوم‌های آموزشی دانشگاه‌های علوم پزشکی ایران بود.

روش و مواد: این مطالعه تطبیقی به صورت نظام‌مند، میزان پرداخت به موضوع آموزش‌های بین‌رشته‌ای را در سرفصل‌های آموزشی کاریکولوم‌های علوم پزشکی ایران بررسی کرده است. شصت و چهار کاریکولوم به‌طور تصادفی انتخاب و با استفاده از یک چک لیست شامل محورهای اصلی، حیطه‌ها و اجزای زیرحیطه ها بررسی شدند. وضعیت 22 جزء، در یک مقیاس چهار درجه‌ای با استفاده از میزان میانگین به‌دست آمده تعیین شد.

یافته ها: در بین 22 جزء بررسی شده، سه موضوع "مهارت‌های پژوهشی"، "ارتقای سلامت" و "بکارگیری تکنولوژی‌های جدید" بالاترین نمرات را به دست آوردند. از طرف دیگر، سه موضوع، "مهارت‌های مدیریتی"، "موضوعات قانونی" و "کار با سازمان‌های بیمه" پایین‌ترین نمرات را داشتند.

نتیجه‌گیری: واضح‌ترین یافته این مطالعه، وضعیت نامطلوب پرداختن به موضوع آموزش‌های بین‌رشته‌ای در کاریکولوم‌های دانشگاه‌های علوم پزشکی ایران می‌باشد. این نتایج، دیدگاه روشنی به سیاست گذاران حوزه آموزش پزشکی ارائه می دهد تا توجه خاص به موضوع مهارت‌های بین‌رشته‌ای در زمان بازنگری کاریکولوم‌های پیشین و تدوین برنامه‌های آموزشی جدید داشته باشند.

اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی هیجانی بر سازش یافتگی در نوجوانان دختر: یک مطالعه راهنما

زینب رضایی, مریم اکبری (##default.groups.name.author##); حمزه احمدیان, یحیی یاراحمدی

سلامت اجتماعی, دوره 9 شماره 5, 25 آبان 2022, صفحه 31-40
https://doi.org/10.22037/ch.v9i5.31566

زمینه و هدف: یکی از مسایل بسیار مهم در دوره نوجوانی توجه به سازش یافتگی می‌باشد که می‌تواند تأثیر قابل توجهی در زندگی فردی و اجتماعی بگذارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی هیجانی بر سازش­یافتگی در نوجوانان دختر انجام شد.

روش و مواد: پژوهش حاضر نيمه تجربی با استفاده طرح پيش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه نوجوانان دختر پایه دهم تا دوازدهم مقطع متوسطه دوم بخش مرکزی شهرستان خوی در سال تحصیلی 99-1398 بودند. تعداد 30 نفر از این افراد که در پرسشنامه سازش یافتگیSinha and Singh  نمره بالاتری از نقطه برش را کسب کرده بودند به صورت در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه شاهد و آزمایش، هر گروه 15 نفر قرار گرفتند. هر گروه آزمایش 12جلسه دو ساعته در برنامه آموزشی آموزش مهارت های ارتباطی هیجانی به صورت مجازی شرکت کردند. برای گروه شاهد برنامه آموزشی خاصی در نظر گرفته نشد. در پایان از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده ها با استفاده از آمار توصيفي و آزمون تحليل کوواریانس در نرم افزار SPSS-19 مورد تجزیه و تحليل قرار گرفتند.

یافته ها: در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) ناسازگاری عاطفی از (4/1) 1/13 در پیش آزمون به (6/1) 8/8 در پس آزمون، ناسازگاری اجتماعی از (9/1) 6/13 در پیش آزمون به (6/1) 4/8 در پس آزمون و ناسازگاری تحصیلی از (4/1) 9/12 در پیش آزمون به (0/1) 6/8 در پس آزمون کاهش یافت (001/0P>). همچنین در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) نمره کل ناسازگاری از (4/3) 6/39 در پیش آزمون به (7/2) 9/25 در پس آزمون کاهش یافت (001/0P>). در گروه شاهد میانگین (انحراف معیار) نمره کل ناسازگاری و مؤلفه های آن در پیش آزمون و پس آزمون تفاوتی نداشت.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی هیجانی منجر به بهبود سازش­یافتگی در نوجوانان دختر گردید. 

اثربخشی روان درمانی روانشناسی مثبت گرا بر استحکام روانی و انعطاف پذیری شناختی، در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس: یک مطالعه راهنما

یعقوب هارونی جمالویی, مریم اسماعیلی, احمد عابدی, محمدرضا نجفی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 9 شماره 5, 25 آبان 2022, صفحه 41-51
https://doi.org/10.22037/ch.v9i5.31582

زمینه و هدف: افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس اختلالات خلقی و سلامت روان را بیشتر از جمعیت عادی تجربه می کنند، که به طور قابل توجهی بر کیفیت زندگی آنها تأثیر می گذارد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی روان درمانی روانشناسی مثبت گرا بر استحکام روانی و انعطاف پذیری شناختی، در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شده است.

روش و مواد: روش پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه شاهد بود. جامعه آماری بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به  یک مطب متخصص مغز و اعصاب در شهر اصفهان در سال 1399 بودند، که 30 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس طی یک فراخوان انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه مساوی آزمایش و شاهد تقسیم شدند. شرکت کنندگان در گروه آزمایش به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای در هفته تحت روان درمانی روانشناسی مثبت گرا قرار گرفتند. پرسشنامه استحکام روانیClough (MTQ)  و پرسشنامه انعطاف‌ پذیری شناختی (CFI)، قبل و بعد از اتمام آموزش و یک ماه بعد از مداخله اجرا شد. داده‌ها با استفاده از نرم افزاز 22-SPSS و آزمون تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر بین گروهی تجزیه و تحلیل شدند.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن شرکت کنندگان در گروه آزمایش (7/4) 33 و در گروه شاهد (2/5) 7/33 سال بود. میانگین (انحراف معیار) استحکام روانی در گروه آزمایش از (32) 3/108 در پیش آزمون به (29) 124 در پس‌آزمون افزایش یافت (001/0P<)، ولی در پیگیری یک ماه بعد به (29) 123 کاهش اندکی نشان داد. همچنین میانگین (انحراف معیار) انعطاف‌پذیری شناختی در گروه آزمایش در پیش‌آزمون از (7/21) 5/66 به (4/27) 6/84 در پس‌آزمون افزایش یافت (001/0P<). ولی در پیگیری یک ماه بعد به (25) 1/80 کاهش داشت. تغییرات در گروه شاهد در هردو ازمون معنی دار نبود.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد که روان درمانی مثبت گرا سبب افزایش استحکام روانی و انعطاف پذیری شناختی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شد.

زمینه و هدف: هدف از انجام این مطالعه تعیین میزان بروز خشونت محل کار علیه دستیاران رشته‌هاي تخصص بالینی پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در سال 1398 و همچنین مقایسه آن بین رشته‌های تخصصی بالینی پزشکی بود.

روش اجرا: این مطالعه توصیفی-تحلیلی با مشارکت 219 دستیار تخصص بالینی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در سال 1398 انجام شد. برای جمع‌آوری داده، نسخه‌ی ویرایش شده‌ای از پرسشنامه‌ی Workplace Violence In The Health Sector Country Case Study در یک جلسه مصاحبه تکمیل شد.

یافته‌ها: از مجموع 219 دستیار مورد مطالعه، 85 (8/38%) دستیار حداقل یک بار در 12 ماه گذشته مورد خشونت فیزیکی و 207 (5/94%) دستیار نیز حداقل یک بار در این مدت مورد خشونت روانی محل کار قرار گرفته بودند. در طی 12 ماه گذشته، 21 (8/80%) دستیار طب اورژانس، 11 (7/64%) دستیار روان‌پزشکی، 31 (47%) دستیار گروه رشته‌های جراحی و 22 (20%) دستیار گروه رشته‌های داخلی تجربه خشونت فیزیکی محل کار داشتند. دستیاران جوان‌تر (p-value=0.04) و زن (p-value<0.01) کمتر از سایر دستیاران مورد خشونت فیزیکی محل کار قرار گرفته بودند.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد حدود یک سوم از دستیاران مورد مطالعه، حداقل یک بار مورد خشونت فیزیکی و تقریبا تمام دستیاران حداقل یک بار مورد خشونت روانی محل کار در طول 12 ماه گذشته قرار گرفته بودند. وضعیت نامناسب دستیاران از نظر خشونت‌های فیزیکی و روانی محل کار، تدوین و اجرای دستورالعمل‌های پیش‌گیرانه متناسب با فرهنگ و جامعه ایران، نیازی جدی و ضروری است.