مقالات پژوهشی اصیل


زمینه و هدف: ویتامین D نقش اساسی در تکثیر و تمایز سلول های ایمنی و تنظیم پاسخ های ایمنی دارد در حالی که سطوح پایین ویتامین D در ارتباط با پیشرفت سریع تر HIV به سمت مرحله سوم بیماری ایدز است. لذا این مطالعه با هدف تعیین تأثیر ویتامین D بر میزان شمارش تعداد کل لنفوسیت ها و گلبول های سفید خون در بیماران مبتلا به HIV/AIDS انجام شد.

روش و مواد: این کارآزمایی بالینی در دو گروه (مداخله و شاهد) و سه مرحله (قبل از مداخله، سه و شش ماه بعد از مداخله) با مشارکت 66 نفر از بیماران مبتلا به HIV/AIDS تحت درمان در مرکز مشاوره بیماری های رفتاری شهرستان ورامین انجام شد. نمونه گیری به صورت تصادفی بود و بیماران در دو گروه مداخله و شاهد قرار داده شدند. داده ها با استفاده از فرم جمع آوری اطلاعات و از طریق مصاحبه تکمیل شد. ماهیانه یک عدد پرل 50000 واحدی ویتامین D3 خوراکی به گروه مداخله داده شد سپس سه و شش ماه بعد از مداخله مجددا شمارش تعداد کل لنفوسیت های بیماران انجام شد. جهت آنالیز داده ها از آزمون آماری t مستقل استفاده شد. آنالیز داده ها با نرم افزار SPSS-20 و درسطح معنی داری 05/0 محاسبه شد.  

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سنی شرکت کنندگان در گروه آزمایش (2) 9/36 و در گروه شاهد (2) 2/36 سال بود. میانگین (انحراف معیار) سطح TLC گروه آزمایش 1/2359 (8/166) قبل از مداخله، تفاوتی با گروه شاهد 2354 (151) نداشت، در حالیکه بعد از سه ماه مصرف ویتامین D میانگین (انحراف معیار) سطح TLC گروه مداخله 2447 (1/167) به
طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد 9/2141 (1/110) بود (01/0=P). بعد از شش ماه مصرف ویتامین D نیز تفاوت بین دو گروه حفظ شد به طوری که میانگین (انحراف معیار) سطح TLC گروه آزمایش 6/2402 (8/169) همچنان بیشتر از گروه شاهد 5/2045 (104) بود (03/0=P). میانگین (انحراف معیار) تعداد WBC در گروه آزمایش قبل از مداخله 6/6099 (5/1943)، سه ماه بعد 8/6035 (7/1586) و شش ماه بعد 6/6110 (8/1523) از مداخله تفاوت معنی داری با گروه شاهد در قبل از مداخله2/6316 (7/1631)، سه ماه بعد 4/6158 (8/1486) و شش ماه بعد از مداخله 1/6305 (2/5569) نداشت (6/0=P).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که در بیماران HIV/AIDS، بعد از سه و شش ماه مصرف ویتامین D، تعداد مطلق لنفوسیت به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود. بنابراین مصرف ماهانه مکمل ویتامین D در این بیماران می تواند در حفظ سطح ایمنی آنان مؤثر باشد.

 

زمینه و هدف: بارداری، زایمان و تولد نوزاد نيز با افزایش خطر بروز اختلالات روانی همراه است که یکی از این اختلالات، اضطراب اجتماعی است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس  بر تنظیم هیجان و کارکردهای اجرایی زنان باردار مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بود.

روش و مواد: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان باردار مراجعه کننده به بیمارستان طالقانی شهر تهران بین ماه های شهریور تا بهمن سال 1396 بود که تعدادشان 243 نفر بود و 60 نفر از این زنان (نمره بالاتر از 15 در مقیاس اضطراب اجتماعی) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر کدام شامل 30 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس کارکردهای اجرایی، تنظیم شناختی هیجان و اضطراب اجتماعی بود. تحلیل داده ها، با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و نرم افزار SPSS-22 انجام شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن آزمودنی های گروه آزمایش (1/5) 1/33 و گروه گواه، (3/5) 7/34 سال بود. میانگین (انحراف معیار) کارکردهای اجرایی گروه آزمایش در پیش آزمون (7/2) 5/9 بود که به (1/3) 3/13 در پس آزمون افزایش یافت (01/0>P) اما در گروه گواه در پیش آزمون، (4/2) 1/9 بود که به (5/2) 7/9 در پس آزمون رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. میانگین (انحراف معیار) راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان گروه آزمایش در پیش آزمون (9/8) 5/56 بود که به (2/10) 7/61 در پس آزمون افزایش یافت (01/0>P) اما در گروه گواه در پیش آزمون، (1/9) 57 بود که به (2/9) 2/57 در پس آزمون رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. میانگین (انحراف معیار) راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان گروه آزمایش در پیش آزمون (8/10) 4/60 بود که به (5/10) 7/55 در پس آزمون کاهش یافت (01/0>P) اما در گروه گواه در پیش آزمون، (3/10) 1/60 بود که به (6/9) 5/59 در پس آزمون رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس منجر به افزایش تنظیم هیجان مثبت (4/12=F، 001/0>P)، کاهش تنظیم هیجان منفی (2/15=F، 001/0>P) و افزایش کارکردهای اجرایی (1/7=F، 001/0>P) در زنان باردار مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی شده است.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که درمان ذهن آگاهی موجب افزایش کارکردهای اجرایی و راهبردهای مثبت تنظیم شناختی و کاهش راهبردهای منفی تنظیم هیجان شد.

زمینه و هدف: پرستاران بيشتر از ساير کارکنان دچار فرسودگي شغلي مي شوند که بروز اين حالت را به ماهيت تنش زاي حرفه اي پرستاري، افسردگی و رضایت شغلی پایین نسبت مي دهند. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطه ای رضایت شغلی در رابطه بین افسردگی و فرسودگی شغلی در پرستاران بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بود.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع همبستگی با استفاده از روش مدل یابی روابط ساختاری بود. در این پژوهش، 300 نفر از پرستاران بیمارستان های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی شهر تهران از اردیبهشت تا شهریور ماه سال 1396 بودند که به شیوه در دسترس انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه جمعیت شناختی، پرسشنامه رضایت شغلی، پرسشنامه افسردگی، پرسشنامه فرسودگی شغلی بود. برای بررسی پیش‌فرض‌های آزمون‌های آماری و آزمون فرضیه‌های پژوهش از آزمون‌های تحلیل واریانس، ضریب همبستگی همچنين شاخص هاي برازش تحليل مسير با استفاده از نرم افزار AMOS-22 و براي سنجش معني دار بودن اثر متغير واسطه اي آزمون سوبل استفاده‌ شده است.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن شرکت کنندگان در این پژوهش، 4/34 (3/11) سال بود. با افزایش افسردگی با میانگین (انحراف معیار) 6/55 (4/11)، فرسودگی شغلی با میانگین (انحراف معیار) 9/88 (4/21) افزایش می یابد و رضایت شغلی با میانگین (انحراف معیار) 71/40 (6/12) کاهش می یابد. همچنین با افزایش رضایت شغلی، فرسودگی شغلی کاهش می یابد (001/0>P). رضایت شغلی نقش واسطه ای در رابطه بین افسردگی و فرسودگی شغلی دارد (05/0>P) و با اثر معکوس افسردگی بر رضایت شغلی (23/0-=B، 001/0>P)، فرسودگی شغلی کاهش می یابد.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که با افزایش افسردگی، فرسودگی شغلی افزایش و رضایت شغلی کاهش یافت. همچنین با افزایش رضایت شغلی، فرسودگی شغلی کاهش یافت. رضایت شغلی نقش واسطه ای در رابطه بین افسردگی و فرسودگی شغلی دارد و با اثر معکوس افسردگی بر رضایت شغلی، فرسودگی شغلی کاهش می یابد.

اثر بخشی واقعیت درمانی گروهی برسرمایه روان شناختی و مسئولیت پذیری نوجوانان طلاق

عباس صادقیان, محمد کاظم فخری, رمضان حسن زاده (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 1, 20 اسفند 2020, صفحه 28-37
https://doi.org/10.22037/ch.v7i1.23704

زمینه و هدف: رشد طلاق در سال­های اخیر جمعیت نوجوانان طلاق را افزایش داده و مشکلات و مسائل حاصل از طلاق در این دوره حساس رشدی می­تواند به شدت بر سرمایه روان­شناختی و مسئولیت­پذیری تأثیرگذار باشد. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر سرمایه روان­شناختی و مسئولیت­پذیری نوجوانان طلاق تحت حضانت مادر بود.

روش و مواد: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون با گروه گواه بود. ﺟﺎمعه ﺁﻣﺎﺭﻯ این ﭘﮋﻭﻫﺶ ﺷﺎﻣﻞ کلیه نوجوانان طلاق ﺗﺤﺖ ﺣﻀﺎﻧﺖ ﻣﺎﺩﺭ و مشغول به تحصیل در مدارس متوسطه دوم شهر ساری در سال تحصیلی 97-1396 بودند که نمونه­ای به تعداد 60  نفر از طریق نمونه­گیری خوشه­ای چند مرحله­ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش در هشت جلسه واقعیت درمانی گروهی شرکت نمودند در حالی که گروه گواه، آموزشی در آن دوره دریافت نکردند. به منظور سنجش متغیرهای وابسته از پرسشنامه­های سرمایه روان­شناختی و مسئولیت­پذیری استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل داده­ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و نرم افزار SPSS-22 استفاده شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن شرکت­کنندگان گروه آزمایش (6/5) 8/16 و گروه گواه، (1/6) 2/17 سال بود. میانگین (انحراف معیار) سرمایه­روان­شناختی گروه آزمایش در پیش­آزمون (3/4) 6/24 بود که در پس­آزمون به (2/3) 9/29 افزایش یافت (01/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) گروه گواه در پیش آزمون (7/3) 25 بود که در پس­آزمون به (8/2) 2/24 رسید که از نظر آماری معنادار نبود. همچنین میانگین (انحراف معیار) مسئولیت­پذیری گروه آزمایش در پیش­آزمون (9/19) 4/83 بود که در پس­آزمون به (2/21) 9/98 افزایش یافت (01/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) گروه گواه در پیش آزمون (20) 5/84 بود که در پس­آزمون به (3/19) 8/84 رسید که از نظر آماری معنادار نبود. مؤلفه خوش­بینی از متغیر سرمایه روان­شناختی، و مؤلفه قانون­مندی از متغیر مسئولیت­پذیری، بیشترین تأثیر را از واقعیت درمانی داشته­اند.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که آموزش واقعیت درمانی گروهی منجر به بهبود سرمایه روان­شناختی و افزایش مسئولیت پذیری در نوجوانان طلاق شد.

زمینه و هدف: استرس شغلی در پرستاران می­تواند موجب کاهش کیفیت مراقبت پرستاری و افزایش مشکلات سلامتی پرستاران شود. این پژوهش با هدف تعیین رابطه تنظیم شناختی هیجانی، استرس شغلی و سلامت عمومی پرستاران شاغل در بیمارستان­های خصوصی شهر تهران انجام گرفت.

روش و مواد: این پژوهش یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می­باشد. جامعه آماری پژوهش شامل پرستاران شاغل در بیمارستان­های خصوصی شهر تهران بود که به روش نمونه­گیری تصادفی و در دسترس250 نفر انتخاب شدند. برای گردآوری داده­ها از پرسشنامه­های تنظیم شناختی هیجانی، پرسشنامه مقیاس تجدیدنظر شده استرس پرستاری و پرسشنامه سلامت عمومی استفاده شده است. جهت تحلیل داده­ها از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و نرم افزار SPSS.20 استفاده شده است.

یافته­ها: میانگین (انحراف معیار) سن پرستاران مرد  8/35 (5/9) و پرستاران زن 1/33 (8/8) بود. نتایج نشان داد با افزایش تنظیم شناختی هیجان مثبت با میانگین (انحراف معیار) 1/46 (2/9)، تنظیم شناختی هیجان منفی 3/57 (8/10) (01/0>P)، استرس شغلی 5/83 (4/13) (01/0>P)، سلامت عمومی 7/41 (6/10) (01/0>P) کاهش می­یابد. با افزایش تنظیم شناختی هیجان منفی، استرس شغلی (01/0>P) و سلامت عمومی (01/0>P) افزایش می­یابد. همچنین با افزایش استرس شغلی، سلامت عمومی (01/0>P) کاهش می­یابد.

نتیجه­گیری: می­توان نتیجه گرفت که با افزایش تنظیم شناختی هیجان مثبت، تنظیم شناختی هیجان منفی، استرس شغلی، سلامت عمومی کاهش می­یابد. با افزایش تنظیم شناختی هیجان منفی، استرس شغلی و سلامت عمومی افزایش می­یابد. همچنین با افزایش استرس شغلی، سلامت عمومی افزایش می­یابد.

مقایسه اثربخشی رویا پرورانی با تصویرسازی تحلیلی بر افسردگی، اضطراب مرگ و کیفیت خواب دانشجویان

ریحانه مقدسی, محسن گل پرور, حسین حسن آبادی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 1, 20 اسفند 2020, صفحه 46-56
https://doi.org/10.22037/ch.v7i1.24053

زمینه و هدف: دو رویکرد درمانی رویاپرورانی و تصویرسازی تحلیلی می‌توانند متغیرهای بسیاری از جمله اختلال‌های روانی و نیز متغیرهای سلامت روانی را تحت تأثیر قرار دهند. هدف این مطالعه مقایسه اثربخشی رویاپرورانی با تصویرسازی تحلیلی بر افسردگی، اضطراب مرگ و کیفیت خواب دانشجویان می­باشد.

روش و مواد: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش­آزمون پس­آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل دانشجویان مراجعه­کننده به مراکز مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد در زمستان سال 1394 بودند که از میان آنها، 90 نفر به صورت در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی به سه گروه  برابر (رویا پرورانی، تصویرسازی تحلیلی و گروه گواه) گمارده شدند. مداخله درمانی برای دو گروه آزمایش اجرا شد اما در گروه گواه، مداخله­ای انجام نشد. متغیرهای مورد بررسی قبل و بعد و سه ماه بعد از اجرای مداخله اندازه­گیری شدند. ابزار جمع­آوری داده­ها شامل پرسشنامه اضطراب مرگ، مقیاس افسردگی و پرسشنامه کیفیت خواب بود. تحلیل داده ها، با استفاده از آزمون طرح اندازه­های مکرر با نرم افزار SPSS-16 انجام شد.  

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن شرکت­کنندگان (3/7) 6/31 سال بود. میانگین (انحراف معیار) نمره اضطراب مرگ در پیش آزمون گروه رویاپرورانی از (2) 2/10 به (5/2) 1/6 در پس آزمون و (6/2) 9/5 در پیگیری کاهش یافت (001/0>P)، نمره اضطراب مرگ در پیش­آزمون گروه تصویرسازی تحلیلی از (7/2) 5/8 در پیش آزمون به (6/2) 9/4 در پس آزمون و پیگیری کاهش یافت اما میانگین (انحراف معیار) نمرات اضطراب مرگ گروه گواه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشته است. نمره افسردگی در پیش آزمون گروه رویاپرورانی از (6/10) 3/29 به (10) 5/11 در پس آزمون و (9/8) 2/9 در پیگیری کاهش یافت (001/0>P)، نمره افسردگی در پیش­آزمون گروه تصویرسازی تحلیلی از (4/9) 8/25 در پیش آزمون به (7/8) 2/12 در پس آزمون و (9/7) 11 در پیگیری کاهش یافت اما میانگین (انحراف معیار) نمرات افسردگی در گروه گواه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشته است. نمره کیفیت خواب در پیش آزمون گروه رویاپرورانی از (1/8) 1/19 به (3/6) 6/9 در پس آزمون و (4) 1/7 در پیگیری کاهش یافت (001/0>P)، نمره کیفیت خواب در پیش­آزمون گروه تصویرسازی تحلیلی از (4/9) 2/18 در پیش آزمون به (4/6) 4/9 در پس آزمون و (2/6) 6/8 پیگیری کاهش یافت اما میانگین (انحراف معیار) نمرات کیفیت خواب در گروه گواه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشته است. مقایسه دو گروه رویاپرورانی تحلیلی و تصویرسازی تحلیلی در پیش و پس آزمون و پیگیری نشان داد که این دو گروه تفاوت معناداری از نظر اضطراب مرگ، افسردگی و کیفیت خواب نداشتند.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که هر دو درمان رویاپرورانی و تصویر سازی تحلیلی، باعث کاهش اضطراب مرگ، افسردگی و کیفیت خواب شدند، اما در میزان اثربخشی بر این سه متغیر تفاوتی با هم نداشتند.

نقش پیش بینی کنندگی آرزوها، شفقت خود، حرمت خود و خودشناسی در اضطراب مرگ دانشجویان

زهرا فروغی کلدره, میلاد سبزه آرای لنگرودی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 1, 20 اسفند 2020, صفحه 57-66
https://doi.org/10.22037/ch.v7i1.23780

زمینه و هدف: اضطراب مرگ پديده­اي طبيعي است كه در غياب آن حيات انسان به خطر مي­افتد، اما در صورتي كه از حد طبيعي خود خارج شود فرد را درمانده و مستأصل مي­كند. این پدیده تحت تأثیر عوامل گوناگونی قرار دارد. هدف پژوهش حاضر، تعیین نقش پیش­بینی­کنندگی آرزوها، شفقت و حرمت خود و خودشناسی در اضطراب مرگ دانشجویان بود.

روش و مواد: روش پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه این پژوهش کلیه دانشجویان روانشناسی مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان در سال تحصیلی 95-1394 بودند که از میان آنها تعداد 160 نفر با روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند داده­ها با استفاده از نمایه آرزو، مقیاس شفقت خود فرم کوتاه، مقیاس حرمت­خود Rosenberg، مقیاس خودشناسی انسجامی و مقیاس اضطراب مرگ Templer به دست آمد و با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه و نرم­افزار SPSS-20 تحلیل شدند.  

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن شرکت­گنندگان مرد، (4/6) 1/24 و شرکت­کنندگان زن (3/6) 7/23 بود. با افزایش میانگین (انحراف معیار) نمره اهمیت آرزوهای بیرونی (2/1) 2/6 (05/0>P)، احتمال دستیابی به آرزوهای بیرونی (1/1) 5/6 (05/0>P)، اهمیت آرزوهای خود جسمانی (2/1) 1/7 (01/0>P)، احتمال دستیابی به آرزوهای خود جسمانی (1/1) 1/7 (05/0>P)، و حرمت خود (5/0) 4/3 (05/0>P)، میانگین (انحراف معیار) نمره اضطراب مرگ (3/0) 5/2 افزایش می­یابد. همچنین با افزایش میانگین (انحراف معیار) شفقت خود (0/5) 1/3، اضطراب مرگ کاهش می­یابد (01/0>P). اما خودشناسی انسجامی دارای ارتباط معناداری با اضطراب مرگ نبود. اهمیت آرزوهای خود جسمانی (29/0=β) و حرمت خود (19/0=β) به طور معناداری واریانس اضطراب مرگ را تبیین می­کنند.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که با افزایش اهمیت آرزوهای بیرونی، احتمال دستیابی به آرزوهای بیرونی، اهمیت آرزوهای خود جسمانی، احتمال دستیابی به آرزوهای خود جسمانی و حرمت خود، اضطراب مرگ افزایش یافت. همچنین با افزایش شفقت خود، اضطراب مرگ کاهش پیدا کرد اما خودشناسی انسجامی دارای ارتباط معناداری با اضطراب مرگ نبود.

مقایسه وضعیت اضافه وزن و چاقی در نوجوانان دختر آذری و کرد ساکن شهر ارومیه

بهاره سیدین, آرزو رضازاده, نسرین امیدوار, فرید زایری, سکینه نوری سعیدلو (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 1, 20 اسفند 2020, صفحه 67-76
https://doi.org/10.22037/ch.v7i1.23886

زمینه و هدف: اضافه وزن و چاقی یک مشکل سلامت عمومی در دوران نوجوانی می­باشد که عوامل فرهنگی و اجتماعی در ایجاد آن می توانند تأثیرگذار باشند. هدف این مطالعه تعیین و مقایسه وضعیت اضافه­وزن و چاقی در نوجوانان دختر دو قومیت آذری و کرد شهر ارومیه می­باشد.

روش و مواد: این مطالعه مقطعی-توصیفی با مشارکت 350 دانش­آموز دختر (219 آذری و 131 کُرد) در رده سنی 18-16 در شهر ارومیه انجام گرفت. انتخاب مدارس برای نمونه­گیری به صورت تصادفی طبقه بندی بود و انتخاب دانش آموزان در مدارس به روش نمونه­گیری تصادفی ساده انجام گردید. اطلاعات جمعیت شناختی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی افراد شرکت کننده در مطالعه توسط مصاحبه رو در رو گردآوری شد. قد و وزن دانش­آموزان با استفاده از ابزار و پروتکل استاندارد اندازه­گیری شد. برای تعیین اضافه وزن و چاقی در نوجوانان از معیارهای CDC و WHO استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم­افزار SPSS-23 و آزمون های t برای دو جامعه مستقل و Chi-Square برای مقایسه تفاوت متغیرهای کمی و کیفی در دو قومیت استفاده شد.  

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن نوجوانان آذری (8/0) 8/16 سال و نوجوانان کُرد (7/0) 7/16 سال بود. فراوانی چاقی براساس معیار CDC در نوجوانان دختر آذری (4/22) 49 و فراوانی اضافه وزن بر اساس معیار WHO در نوجوانان دختر آذری (7/29) 65 بیشتر از فراوانی چاقی (7/10) 14 و اضافه وزن (2/12) 16 در نوجوانان دختر کُرد بود (05/0>P). میانگین (انحراف معیار) شاخص توده بدن و امتیاز Z نمایه توده بدن برای سن در نوجوانان دختر آذری به ترتیب برابر با (5/4) 5/23 و (3/1) 5/0 و در نوجوانان کُرد به ترتیب برابر با (2/4) 9/ 21 و (2/1) 1/0 به دست آمد و نمایه توده بدن و امتیاز Z نمایه توده بدن برای سن در نوجوانان دختر آذری به طور معنی دار بالاتر از نوجوانان دختر کرد می­باشد (05/0>P).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که، فراوانی چاقی بر اساس معیار CDC و فراوانی اضافه وزن بر اساس معیار WHO در نوجوانان دختر آذری بیشتر از نوجوانان دختر کُرد بود. همچنین شاخص توده بدن و امتیاز Z شاخص توده بدن برای سن در نوجوانان دختر آذری بالاتر از نوجوانان دختر کُرد بود.

 

زمینه و هدف: آدنوم هیپوفیز معمولا خوش خیم بوده اما به خاطر تغییرات هورمونی و یا فشار به بافت های اطراف علایم واضح بالینی ایجاد می کند. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی مهارت آموزی مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیک بر نشانه های اضطراب حالت و صفت و تکانشوری بیماران مبتلا به تومور هیپوفیز آدنوم شهر تهران بود.

روش و مواد: این مطالعه به صورت نیمه تجربی میدانی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به تومور هیپوفیز آدنوم شهر تهران در سال 1397 بود. تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و مداخله درمانی برای گروه آزمایش اجرا شد. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه تکانشگری و سیاهه اضطراب حالت صفت بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری و تحلیل کوواریانس یک راهه و نرم افزار SPSS-18 صورت گرفت.

یافته ها: نتایج نشان داد میانگین (انحراف معیار) تکانشگری شناختی گروه آزمایش در پیش آزمون (1/9) 5/26 بود که در پس آزمون به (7/7) 4/21 (01/0>P)، تکانشگری حرکتی گروه آزمایش در پیش آزمون (1/4) 8/20 بود که در پس آزمون به (7/3) 7/16 (01/0>P) و بی برنامگی گروه آزمایش در پیش آزمون (6) 2/36 بود که در پس آزمون به (3/6) 9/29 کاهش یافتند (01/0>P) اما تفاوت میانگین (انحراف معیار) گروه شاهد در پیش آزمون و پس آزمون از نظر آماری معنادار نبود. میانگین (انحراف معیار) اضطراب حالت گروه آزمایش در پیش آزمون (4/8) 1/49 بود که در پس آزمون به (6/8) 7/41 کاهش یافت (01/0>P)، اضطراب صفت گروه آزمایش در پیش آزمون (3/12) 3/53 بود که در پس آزمون به (11) 2/46 کاهش یافت (01/0>P) اما تفاوت میانگین (انحراف معیار) گروه شاهد در پیش آزمون و پس آزمون از نظر آماری معنادار نبود.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که مهارت آموزی مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک منجر به کاهش نشانه های اضطراب حالت و صفت و تکانشوری بیماران مبتلا به تومور هیپوفیز آدنوم شد.

اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر نگرش به روابط فرا زناشویی و دلزدگی زناشویی زوجین

شیفته شهابی, غلامرضا ثناگوی محرر (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 1, 20 اسفند 2020, صفحه 87-94
https://doi.org/10.22037/ch.v7i1.23086

زمینه و هدف: زوج درمانی هیجان­مدار رویکردی ساختاریافته و کوتاه­مدت است که کاربرد گسترده­ای در حل مشکلات هیجانی و عاطفی زوجین دارد. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر نگرش به روابط فرازناشویی و دلزدگی زناشویی زوجین بود.

روش و مواد: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون–پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعه­کننده به مراکز مشاوره شهر کرمان بودند که به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند و تعداد 60 نفر (30 زوج) انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر کدام شامل 30 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه نگرش سهل گیرانه به روابط فرازناشویی و دلزدگی زناشویی بود. برای تحلیل داده­ها، آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره با استفاده از نرم افزار SPSS-22 به کار رفت.  

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن گروه آزمایش (1/6) 5/39 و گروه گواه (5/6) 8/37 سال بود. میانگین (انحراف معیار) نمره دلزدگی زناشویی گروه آزمایش از (5/0) 7/6 در پیش آزمون به (3/0) 2/3 در پس آزمون رسید (001/0>P) و نمره نگرش سهل گیرانه به روابط فرازناشویی نیز از (8/7) 3/42 در پیش آزمون به (3/6) 4/36 در پس آزمون کاهش یافت (001/0>P). کاهش نمرات مشارکت­کنندگان در هر دو متغیر مورد مطالعه، در گروه آزمایش بیشتر از گروه گواه بوده است.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که با مداخله زوج درمانی هیجان­مدار، میزان دلزدگی زناشویی و نگرش سهل­گیرانه به روابط فرازناشویی زوجین کاهش یافت.

مقایسه اثربخشی زوج درمان گاتمنی با زوج درمانی داتیلیویی بر بهبود رضایت جنسی زوجین

آزاده محولاتی, مه سیما پورشهریاری, زهره سپهری (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 1, 20 اسفند 2020, صفحه 95-106
https://doi.org/10.22037/ch.v7i1.25273

زمینه و هدف: رابطه زناشویی یکی از پایدارترین روابط بین فردی است و تأثیر آن بر افراد و جامعه بیش از هر رابطه دیگر است. بنابراين، هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی زوج درمانی گاتمنی و زوج درمانی داتیلیویی بر بهبود رضایت جنسی زوجین می باشد.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و طرح پیش آزمون پس آزمون چند گروهی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زوجین مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره شهرستان تربت حیدریه در سال 1397 بود که از این بین، تعداد 168 نفر (84 زوج) جهت شرکت در این جلسات اعلام آمادگی نمودند. تعداد نمونه 90 نفر (45 زوج) در نظر گرفته شد. روش نمونه گیری اولیه غیراحتمالی ساده بود، اما در مرحله بعد به روش تصادفی ساده 90 نفر از بین 168نفر انتخاب شدند، سپس، 15زوج (30 نفر) از آنان در جلسات زوج درمانی گاتمنی، 15زوج (30نفر) در جلسات زوج درمانی داتیلیویی و 15 زوج (30 نفر) در گروه گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه جمعیت شناختی و رضایت جنسی بوده است. تجزیه و تحلیل یافته ها با تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار SPSS-22 انجام شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سنی شرکت کنندگان زوج درمانی داتیلیو (6/7) 7/30، شرکت کنندگان زوج درمانی گاتمن (2/8) 6/31 و شرکت کنندگان بدون درمان نیز (4/8) 7/31 سال بود. نتایج نشان داد که میانگین (انحراف معیار) نمره رضایت جنسی در پیش آزمون گروه زوج درمانی داتیلیو از (8/13) 3/62 به (5/13) 9/78 در پس آزمون و (8/12) 2/77 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P)، رضایت جنسی در پیش آزمون گروه زوج درمانی گاتمن از (9/13) 7/61 به (4/13) 5/79 در پس آزمون و (1/13) 8/77 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P) اما نمرات رضایت جنسی گروه بدون درمان در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشت. بین اثربخشی زوج درمانی داتیلیویی و گاتمنی بر بهبود رضایت جنسی زوجین تفاوت معناداری وجود نداشت.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد زوج درمانی داتیلیویی و گاتمنی بر بهبود رضایت جنسی زوجین اثربخش بودند اما بین اثربخشی زوج درمانی داتیلیویی و گاتمنی بر بهبود رضایت جنسی زوجین تفاوت معناداری وجود نداشت. 

زمینه و هدف: رضایت شغلی عاملی است که سبب افزایش کارایی و احساس خودکارآمدی می­ شود و می­ تواند به بهبود تصمیم­ گیری شغلی افراد کمک کند. این پژوهش با هدف پیش ­بینی خودکارآمدی در تصمیم­ گیری شغلی بر اساس رضایت شغلی در بین کارمندان دانشگاه آزاد اسلامی غرب مازندران انجام شد.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کارمندان دانشگاه آزاد غرب مازندران تشکیل
می دادند کـه از این تعداد، 500 نفر نمونه با استفاده از روش نمونه­ گیری طبقه ­ای نسبی انتخاب شدند. ابزار جمع­ آوری داده­ ها پرسشنامه خودکارآمدی در تصمیم­ گیری شغلی و پرسشنامه رضايت شغلي مينه ­سوتا بود. براي تجزیه و تحليل داده­ های پژوهش از روش­هاي آماري ضریب همبستگي پيرسون و الگویابی معادلات ساختاری با بکارگیری نرم­ افزارهای SPSS-22 و AMOS-22 استفاده شده است.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن کارمندان مرد، (7/7) 9/38 و کارمندان زن، (5/6) 6/35 سال بود. رضایت شغلی با میانگین (انحراف معیار) (5/0) 6/3 باعث افزایش خودکارآمدی در تصمیم گیری شغلی (4/0) 5/3 کارمندان شد و مؤلفه­های آن شامل فرصت پیشرفت (42/16=t)، جو سازمانی (14/16=t)، سبک رهبری (81/15=t)، نوع شغل (38/15=t)، شرایط فیزیکی (25/15=t) و نظام پرداخت (97/13=t) به ترتیب توان پیش بینی خودکارآمدی در تصمیم­گیری شغلی را دارا بودند (001/0>P).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که با افزایش رضایت شغلی و بهبود مؤلفه­های آن شامل فرصت پیشرفت، جو سازمانی، سبک رهبری، نوع شغل، شرایط فیزیکی و نظام پرداخت، خودکارآمدی در تصمیم­گیری شغلی کارمندان بیشتر شد