مقاله پژوهشی


آیا ابن نفیس (ابن نفیس) است ؟

حامد آرضايي

مجله تاریخ پزشکی - علمی پژوهشی, دوره 12 شماره 44 (1399), 10 آبان 2020, صفحه 1-26
https://doi.org/10.22037/mhj.v12i44.31221

زمینه و هدف: ملاحظات تاریخی همواره با اما و اگرهایی همراه است که تردیدهایی را فراروی پژوهشگران قرار می‌دهد. چندی است پاره‌ای اشکالات بر یادکرد معاصران از نام و لقب دانشمند ـ پزشک پرآوازه سده هفتم قمری علاءالدین ابوالحسن علی بن ابی‌الحزم/ الحرم قرشی مشهور به ابن نفیس وارد شده است. در این مقاله، ضمن نقل و بررسی این تردیدها کوشش نمودیم تا بر اساس داده‌های نسخه‌شناختی، متون طب دوره اسلامی و دیگر سنت‌های علمی که این دانشمند برجسته آثاری در آن‌ها پدید آورده، به نام و لقب دقیق او دست یابیم.

مواد و روش‌ها: در این مسیر، با رجوع به نسخه‌های متعدد آثار او، مانند «الموجز» و «شرح قانون» و یادکرد معاصران و پسینیان از او تردیدهای زیادی در انتساب لقب ابن نفیس به وی را عرضه نمودیم.

یافته‌ها: بهترین حالت یادکردن از نام دانشمند مورد پژوهش «علاءالدین قرشی» به شکل کوتاه و یا «علاءالدین ابوالحسن علی بن ابی‌الحَرَم/ الحزم قرشی» به شکل کامل‌تر است.

ملاحظات اخلاقی: در تدوین این پژوهش، اصل امانتداری و صداقت استناد به متون مورد استفاده، رعایت اصالت منابع و پرهیز از جانبداری در مراجعه به متون یا تحلیل‌ها رعایت شده است.

نتیجه‌گیری: هرچند این مطالعه به نفی انتساب لقب منجر نمی‌شود، اما احتیاط در کاربرد این لقب برای این پزشک برجسته را معقول جلوه می‌دهد. از این رو شایسته است در مداخل دانشنامه‌ها از ضبط قرشی برای نام او بهره گرفته شود. از طرفی در نسب وی چهار احتمال را برشمردیم و نشان دادیم که از میان خوانش‌های قَرْشی، قُرَشی و قَرَشی وجه اخیر را شواهد بیشتری پشتیبانی می‌کند. از این رو با وجود عدم نفی کلی دیدگاه‌های دیگر یادکرد قَرَشی در پژوهش‌ها منطقی‌تر می‌نماید. در باب آنچه در ادامه نام او به شکل ابن ابی‌الحَرَم یا ابن ابی‌الحزم یاد شده نیز نشان دادیم برخلاف نظر برخی پژوهشگران معاصر، هیچ یک از دو احتمال یادشده منتفی نیست و مناسب است در یادکرد این بخش این واژه به صورت الحزم/ الحَرَم نگاشته شود.

 

تحولات حق بر سلامت در پرتو میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی

ابراهیم یاقوتی

مجله تاریخ پزشکی - علمی پژوهشی, دوره 12 شماره 44 (1399), 10 آبان 2020, صفحه 1-13
https://doi.org/10.22037/mhj.v12i44.32370

زمینه و هدف: حق بر سلامت به عنوان یکی از مهم‌ترین مصادیق حقوق بشر محسوب می‌شود. این حق در اعلامیه جهانی حقوق بشر در قامت یک اصل کلی مورد پذیرش قرار گرفته است. پس از اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به تصویب رسید که با اقبال جامعه بین‌المللی مواجه شد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه با روش تحلیلی ـ توصیفی، ابتدا نقطه سرآغاز شناسایی حق بر سلامت در قامت یک اصل کلی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در ادامه نیز حق مزبور و مصادیق آن در میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در نهایت تحولات راجع به توسعه مفهومی و مصداقی این حق در برخی کنوانسیون‌ها و اسناد حقوق نرم مورد توجه قرار خواهد گرفت.

یافته‌ها: در پژوهش حاضر، مشاهده خواهد شد که حق بر سلامت با ادبیاتی بسیار کلی و مبهم مورد شناسایی قرار گرفته است. این ویژگی خاص میثاق باعث شده است که دولت‌ها برای تعیین قلمرو دقیق تعهدات ناشی از حق بر سلامت به رویه بین‌المللی متوسل شوند. در همین راستا، ساز و کار گزارش‌هایی که تحت عنوان «دیدگاه‌های عمومی» در ارتباط با مفاد میثاق منتشر می‌شوند، کمک بسیار مهمی را در ایجاد همگرایی و وحدت رویه بین‌المللی در میان بازیگران دولتی و غیر دولتی ایفا نموده است.

ملاحظات اخلاقی: در تمام مراحل نگارش پژوهش حاضر، ضمن رعایت اصالت متون، صداقت و امانتداری رعایت شده است.

نتیجه‌گیری: در پژوهش حاضر مشاهده شد که در زمینه حق بر سلامت، نیاز فوری برای ایجاد هنجارهای جدید حقوق بشر وجود ندارد. چارچوب حقوقی موجود، زمینه کافی برای تفسیر تکاملی ماده 12 میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را فراهم می‌کند، و مفسران (نهادهای بین‌المللی معاهداتی، دولت‌های طرف میثاق، سازمان‌های غیر دولتی و سایر ذی‌نفعان) را قادر می‌سازد تا در زمینه‌هایی که در گذشته کم‌تر مورد توجه قرار داشته‌اند، مانند حقوق جنسی، تولید مثل، گرایش‌های جنسی، مسائل مروبط به سلامت در زندان‌ها و مخاصمات مسلحانه، بیش از پیش مورد توجه قرار دهند.

بیماری مالاریا در ایالت فارس در دوره قاجار (1925-1789 م.)

سیدعلیرضا گلشنی, سیدروح‌الله نعمت‌اللهی, عباس سرافرازی

مجله تاریخ پزشکی - علمی پژوهشی, دوره 12 شماره 44 (1399), 10 آبان 2020, صفحه 1-12
https://doi.org/10.22037/mhj.v12i44.31153

زمینه و هدف: مالاریا یا تب نوبه بیماری که عامل آن تک‌سلولی به نام پلاسمودیوم و توسط پشه آنوفل به انسان منتقل می‌شود. مالاریا یکی از بیماری‌های بومی ایران بود و سالیانه 40-30 درصد مرگ ‌و میرها به این اختصاص داشت. بیماری در خراسان و مازندران و کرمان کانون‌های پراکنده‌ای را به وجود آورده بود، یکی از مناطقی که به آن کمتر پرداخته شده، منطقه ایالت فارس در جنوب ایران است. جغرافیای بیماری مالاریا از شیراز آغاز می‌شد، چنانکه هواي شهر شیراز در تابستان گرم و با عفونت همراه بود که این امر باعث بروز انواع بیماری‌هایی چون مالاریا می‌گردید، به گونه‌اي که مالاریا در این شهر بیداد می‌کرد. در دیگر نقاط فارس که به عنوان مناطقی که بیماری مالاریا شدت داشت، در شمال فارس از نقاطي که خرما در آنجا مي‌رویید، شروع مي‌شد و تا سواحل خلیج فارس ادامه مي‌یافت و در نواحي جنوبي‌تر به‌ ویژه بندر بوشهر شدت آن زیادتر بود. در نواحي لار و لارستان حشرات انتقال‌دهنده بیماری، بسیار وجود داشتند.

مواد و روش‌ها: ﺭﻭﺵ به کارگرفته‌شده در ﺍﻳﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ، ﺭﻭﺵ ﻛﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪﺍﻱ ﻭ ﭘﮋﻭﻫﺸﻲ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ (Historical Research) ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺗﺎﺭﻳﺦ‌ﻧﮕﺎﺭﺍﻧﻪ ﻭ ﺷﻴﻮﻩﺍﻱ روایی ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ ﺑﺮﺭﺳﻲ بیماری مالاریا در فارس در دوره قاجار دارد.

یافته‌ها: مالاريا از جمله مهم‌ترين بيماري‌هاي شايع در ایالت فارس در دوره قاجار بوده است و تلفات بسياري نيز به بار مي‌آورد. در اين مقاله جنبه‌هاي گوناگون اين بيماري را به کمک منابع تاریخی، روزنامه‌ها و اسناد مورد بررسي قرار می‌گیرد.

ملاحظات اخلاقی: کمیته اخلاقی گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دکتر علی شریعتی از دانشگاه فردوسی این مطالعه را تأیید کرد.

نتیجه‌گیری: در این مقاله با بررسی بیماری مالاریا در مکان جغرافیای ایالت فارس و در دوره قاجار (1925-1789 م.) می‌پردازیم. ابتدا اهمیت آسیب‌شناسی تاریخ بیماری مالاریا در ایران مورد بررسی قرار گرفت و سپس به بررسی نقش شیوع بیمارى مالاریا به عنوان عاملی که سبب تلفات انسانی در منطقه جنوب ایران و ایالت فارس بوده را مورد بررسى و تحلیل قرار دادیم.

مروری بر زندگی و آثار اطبای شاخص خاندان نفیسی و بررسی نقش آنان در تاریخ پزشکی ایران از قرن 9 تا 14 قمری

بیتا قاضی‌زاده, ریحانه معینی, نرجس گرجی, زهرا معماریانی

مجله تاریخ پزشکی - علمی پژوهشی, دوره 12 شماره 44 (1399), 10 آبان 2020, صفحه 1-20
https://doi.org/10.22037/mhj.v12i44.31173

زمینه و هدف: خاندان حیکم‌پرور نفیسی که بیش از 6 قرن سابقه درخشان در تاریخ ایران‌زمین دارد، دانشمندان بزرگی در علوم و فنون مختلف پرورانده که نقش به سزایی در پیشرفت و تعالی این سرزمین داشته‌اند. با وجود معدود مقالاتی درباره برخی از اطبای این خاندان به صورت زندگی‌نامه، پژوهشی منسجم و دربردارنده تمام زوایا و تأثیرات اطبای این خاندان صورت نگرفته است. هدف از این مطالعه، مرور زندگی و آثار اطبای بزرگ و همچنین بررسی نقش این خاندان در اعتلای تاریخ پزشکی ایران می‌باشد.

مواد و روش‏ها: این پژوهش با مطالعه کتابخانه‏ای، مصاحبه‏های حضوری و تلفنی و بررسی شجره‏نامه موجود انجام گرفت. ارائه مطالب و یافته‌ها در قالبی توصیفی ـ تحلیلی به بحث گذاشته شد.

یافته‏ها: سرسلسله این خاندان که نام خانوادگی نفیسی به او منسوب شده، نفیس بن عوض کرمانی ملقب به حکیم برهان‌الدین از معروف‌ترین پزشکان اواسط قرن نهم قمری بود که در کرمان می‌زیست. معروف‌ترین تألیفات وی، کتاب شرح الاسباب و کتاب شرح موجز القانون است. حکیم و پزشک برجسته‌ دیگر میرزاسعید شریف کرمانی، از پزشکان نامی قرن یازدهم قمری است که حکیم باشی دربار شاه‌عباس بزرگ صفوی (حک 1038-996 ق.) بود. میرزامحمدتقی طبیب ملقب به مظفرعلیشاه (قرن 12 و 13 قمری) و حاج‌میرزا طبیب کرمانی (متوفی 1300 ق.)، از دیگر اطبای مشهور این خاندان بودند. میرزاعلی‌اکبرخان نفیسی ملقب به ناظم الاطباء (1303-1224 ش.) از معروف‌ترین اطبای این سلسله است که دو اثر گرانقدر لغتنامه فرهنگ نفیسی و کتاب بزرگ پزشکی‌نامه را به یادگار گذاشته است. دکتر ابوتراب نفیسی (1386-1293 ش.)، رییس دانشکده پزشکی و داروسازی اصفهان در دهه چهل شمسی، مؤلف چندین کتاب و مقاله، از دیگر پزشکان سرشناس این خاندان بود. اطبای این خاندان به ویژه در دوره صفویه و در اواخر دوره قاجاریه نقش بسیار قابل توجهی در ارتقای بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران و همچنین مناسبات سیاسی و فرهنگی داشته‌اند.

ملاحظات اخلاقی: صداقت و امانتداری در ارجاع متون به رفرنس‌های مورد استفاده رعایت گردید.

نتیجه‏گیری: استعداد فطری، آموزش نسل به نسل و فراهم‌شدن شرایط محیطی توسط زمامداران وقت را می‌توان از دلایل اصلی توفیقات این خاندان در عرصه‌های مختلف دانست.

بررسی جایگاه روش‌ها و باورهای خرافی در پزشکی دوره صفویه

محمود مهمان نواز

مجله تاریخ پزشکی - علمی پژوهشی, دوره 12 شماره 44 (1399), 10 آبان 2020, صفحه 1-15
https://doi.org/10.22037/mhj.v12i44.30280

زمینه و هدف: خرافات به عنوان یک آسبب فرهنگی در همه ابعاد جامعه ایران عصر صفوی نفوذ کرده بود. حوزه سلامت و پزشکی نیز با خرافات به طور جدی درگیر بوده و تقریباً در بخش‌های مختلف پزشکی نفوذ کرده بود. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تبیین نقش خرافات در پزشکی دوره صفویه و با تکیه بر منابع آن دوره به انجام رسیده است. در این پژوهش سعی شده به یک آسیب فرهنگی جامعه در حوزه پزشکی و در بستری تاریخی پرداخته شود.

مواد و روش‌ها: ابزار اصلی این پژوهش داده‌های منابع تاریخی عصر صفوی که شامل: سفرنامه‌های فرنگیان، آثار مورخان دوره صفوی، متون پزشکی و متون مذهبی آن دوره، می‌باشد. روش تحقیق در این پژوهش، تاریخی ـ تحلیلی و جمع‌آوری اطلاعات به روش کتابخانه‌ای انجام شده است.

یافته‌ها: به نظر می‌رسد که همه طبقات و گروه‌های اجتماعی در دوره صفویه با مسأله خرافات و باورهای خرافی در حوزه پزشکی، درگیر بوده‌اند. طبقات بالا (به خصوص پزشکان و دربار) به دلیل تأثیرگذاری آن‌ها نقش بیشتری در ترویج این باورها داشته‌اند.

ملاحظات اخلاقی: صداقت و امانتداری در ارائه گزارش و انتشار مطالب رعایت گردیده است.

نتیجه‌گیری: هر اندازه منشأ و راه‌های درمان یک بیماری (به عنوان مثال ناباروری) ناشناخته بود، به همان نسبت باورهای خرافی در آن حوزه نفوذ می‌کرد. ناآگاهی و پایین بودن سطح سواد در همه ابعاد جامعه ایران عصر صفوی در دامن‌زدن به باورهای خرافی به شدت مؤثر بوده است.

تحولات اجتماعی نظام سلامت ایران در طی دوران انقلاب اسلامی

کامران محلوجی, شهناز حقی آق‌قلعه, مه‌سیما عبدلی, فروزان اکرمی

مجله تاریخ پزشکی - علمی پژوهشی, دوره 12 شماره 44 (1399), 10 آبان 2020, صفحه 1-11
https://doi.org/10.22037/mhj.v12i44.11581

زمینه و هدف: مطالعه روند تحولات اجتماعی نظام سلامت در جامعه ایران، از دوران انقلاب اسلامی تاکنون، می‌تواند گامی آغازین در تحلیل واکنش‌های مردم به امر بیماری, درمان، خود بیمارانگاری و فرایند پزشکی‌زدگی محسوب گردد. به همین دلیل در این مطالعه ضمن تشریح هر دوره، ابتدا به وضعیت پزشکی در آن دوره اشاره نموده و در مرحله بعد واکنش بیماران را به پزشکی و گرایش عمومی به سلامت و انتخاب درمانگر و رویکرد درمانی مورد تحلیل قرار می‌دهیم.

مواد و روش‌ها: در این پژوهش علوم اجتماعی، از روش کتابخانه‌ای برای مطالعه و تحلیل متون بهره گرفته شد. برای این کار علاوه بر جستجوی دستی اسناد و متون، از جستجوی اینترنتی هدفمند در پایگاه‌های داخلی SID، Irandoc، Noormags و نیز موتور جستجوی Google Scholar استفاده شد.

یافته‌ها: با توجه به شرایط حاکم بر نظام بهداشت و درمان کشور می‌توان فرایند مراقبتی سلامت کشور را به چهار دوره مشخص: 1ـ کمبود؛ 2ـ پزشکی مجلل؛ 3ـ توسعه بهداشت عمومی؛ 4ـ دوره تحقق هویت طب سنتی تقسیم‌بندی نمود. این فرایند در کشور ایران یک واقعه جامعه‌شناسی منحصر به فرد تلقی می‌شود.

ملاحظات اخلاقی: صداقت و امانتداری در گزارش و استناد به متون رعایت گردید.

نتیجه‌گیری: هرچند گرایشات پدرسالارانه نظام سلامت در دولت یازدهم کاهش یافته و مسؤولین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی سعی نموده‌اند تا چهره پاسخگویی از خود ارائه نمایند، اما به نظر می‌رسد جریان سلامت کشور در مسیری دیگری در حال تحقق است. تحلیل گرایش‌ها و واکنش‌های عموم به این چهار دوره می‌تواند در اصلاح ساختار نظام سلامت و عدالت در سلامت نقش چشم‌گیری داشته باشد.

زمینه و هدف: حق بر سلامت به عنوان یکی از مصادیق حقوق بنیادین بشر از ابتدای شناسایی آن در ادبیات حقوق بشر بین‌المللی تا به امروز دچار تحولات مختلفی شده است. مقیاس و شدت برخی بیماری‌های واگیردار مانند کووید 19 به وضوح یک تهدید علیه سلامت عمومی است که می‌تواند مبنایی برای اعمال محدودیت و تعلیق برخی از حقوق مردم مانند برقراری قرنطینه و محدودیت حق بر آزادی تردد، ایجاد کند. توجه دقیق به هنجارهای حقوق بشر به ویژه عدم تبعیض و اصول مبنایی حقوق بشر مانند اصل شفافیت و احترام به کرامت انسانی می‌تواند ابعاد بحران ناشی از شیوع بیماری کووید 19 را به میزان قابل توجهی محدود کند و این امکان را برای دولت‌ها فراهم می‌کند که فضایی را برای واکنش مناسب پیدا کنند.

مواد و روش‌ها: در پژوهش حاضر که با روش توصیفی ـ تحلیلی و با ابزار کتابخانه‌ای گردآوری شده است، ابتدا به روند ظهور حق بر سلامت در قامت یک اصل کلی و مستقل پرداخته خواهد شد. سپس روند تحولات اصل مزبور و چگونگی تولد تعهدات خاص و جزئی راجع به حق بر سلامت از بطن آن مورد توجه قرار خواهد گرفت. در نهایت با توجه به گستردگی ابعاد مختلف حق بر سلامت، جنبه‌های مختلف بحران‌های ناشی از گسترش بیماری‌های واگیردار و هنجارهای قابل اعمال بر آن مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

یافته‌ها: در پژوهش حاضر مشاهده خواهد شد که در طول زمان و با توجه به ورود متغیرهای مختلف به فضای روابط میان تابعان حقوق، پیچیدگی‌های فراوانی بر روابط مزبور حاکم شده است. این پیچیدگی‌ها منتهی به ایجاد روابط گسترده میان مفاهیم و هنجارهای حقوقی شده است.

ملاحظات اخلاقی: در تمام مراحل نگارش پژوهش حاضر، ضمن رعایت اصالت متون، صداقت و امانتداری رعایت شده است.

نتیجه‌گیری: حق بر سلامت نیز در طول زمان نه‌تنها از حیث مصادیق آن، بلکه از حیث رابطه آن با سایر مصادیق حقوق بشر نیز دچار توسعه و تحول شده است. به تعبیری به مانند گذشته نمی‌توانیم هنجارها و مصادیق حقوق بشر مانند حق بر سلامت را به صورت مستقل و انفرادی مد نظر قرار دهیم. به بیان ساده‌تر نقض مصادیق مختلف حق بر سلامت به صورت مستقیم منتهی به نقض سایر مصادیق حقوق بشر (اعم از حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و...) نیز خواهد شد.

مقاله مروری


تردید در اثربخشی استنشاق جوش شیرین در بهبود علائم تنفسی بیماران مبتلا به COVID-19: یک مطالعه مروری

مرضیه بیگم سیاهپوش, علی‌اکبر حبیبی, علیرضا نیکبخت نصرابادی

مجله تاریخ پزشکی - علمی پژوهشی, دوره 12 شماره 44 (1399), 10 آبان 2020, صفحه 1-15
https://doi.org/10.22037/mhj.v12i44.32194

زمینه و هدف: استنشاق مولکول جوش شیرین (NaHco3)، در شکل نبولایزشده، در دسته‏ای از التهابات سیستم تنفسی باعث کاسته‌شدن از شدت التهاب و بهبود نسبی وضعیت بیمار شده است. بیماری ویروسی COVID-19 ممکن است در سیر بالینی خود با فعال‌شدن فاکتورهای التهابی به سمت نارسایی تنفسی پیش برود و هنوز روشی برای کنترل آن یافت نشده است. در فضاهای مجازی توصیه‏هایی مبنی بر انجام بخور سنتی جوش شیرین برای جلوگیری از پیشرفت علائم تنفسی عفونت COVID-19 مشاهده می‏شود. مطالعه‏ حاضر به این سؤال که آیا ممکن است بخور سنتی جوش شیرین در بهبود علائم تنفسی بیماران COVID-19 اثر بخش باشد، پرداخته است.

مواد و روش‌ها: این مطالعه، یک مطالعه مروری است. جستجو با واژگان کلیدی در پایگاه‌های داده معتبر علمی و جمع‌آوری مطالب مرتبط با موضوع و نهایتاً آنالیز کیفی روش انجام این مطالعه بوده است.

یافته‏ها: در فرم‌های نبولایزشده داروها، داروها به شکل ریزقطره (آئروسل) وارد سیستم تنفسی می‏شوند. بسته به سایز ذرات، عوامل فیزیکی و فاکتورهای مربوط به سیستم تنفسی، محل اثر ذرات متفاوت است. در بخور سنتی (خانگی)، ریزقطره تولید نمی‏شود و بخار حاصل از تبخیر آب و ماده درون آن، چنانچه آن ماده قابلیت تبخیر در آن شرایط را داشته باشد، به سیستم تنفسی وارد خواهد شد. بر اساس برخی از مطالعات، استنشاق فرم نبولایزشده جوش شیرین، نه بخور سنتی آن، با مکانیسم‌هایی مانند افزایش PH، افزایش جریان خون راه‌های هوایی و کاهش چسبندگی خلط، به طور موفقیت‌آمیزی از شدت التهاب در سیستم تنفسی کاسته است. از تبخیر محلول جوش شیرین در آب طی بخور سنتی، آب و دی‌اکسید کربن حاصل می‏شود و بخار حاصله، حاوی مولکول NaHco3 نیست.

ملاحظات‌ اخلاقی: در تدوین این مطالعه، اصل امانتداری و صداقت استناد به متون استفاده شده، و پرهیز از استنباط شخصی از تحلیل‌ها رعایت شده است.

نتیجه‌گیری: از تبخیر محلول NaHco3 طی بخور سنتی (خانگی) جوش شیرین، مولکول بیکربنات سدیم متصاعد نمی‏شود، بلکه آب و دی‏اکسید کربن متصاعد می‏شود، لذا بخور جوش شیرین حداکثر مانند بخور آب گرم عمل می‏کند و اثرات ضد التهابی که از فرم نبولایز مولکول NaHco3 به دست می‏آید، از بخور آن به دست نمی‏آید. پس به لحاظ تئوریک، بخور جوش شیرین نمی‏تواند در التهابات تنفسی و عفونت COVID-19 اثربخش باشد. از سویی، استفاده از داروهای استنشاقی در COVID-19 ممکن است میزان انتقال آئروسلی عفونت را افزایش دهد، لذا به کارگیری فرم استنشاقی نبولایزشده جوش شیرین در مبتلایان به عفونت COVID-19 بایستی هم به لحاظ میزان اثربخشی و هم از جهت ایمن‌بودن، مورد تحقیق و بررسی قرار بگیرد. مطالعات بیشتر هم بر بخور هم نبولایز جوش شیرین در عفونت COVID-19 پیشنهاد می‏شود.

بیماری کبد چرب غیر الكلی و نارسایی‌های ناشی از آن از دیدگاه طب سنتی ایرانی و طب رایج

ماندانا افشاری‌پور

مجله تاریخ پزشکی - علمی پژوهشی, دوره 12 شماره 44 (1399), 10 آبان 2020, صفحه 1-14
https://doi.org/10.22037/mhj.v12i44.31436

زمینه و هدف: کبد بزرگ‌ترین عضو بدن است که در متابولیسم، سوخت ‌و ساز مواد مختلف و سم‌زدایی نقش اصلی را در بدن ایفا می‌کند. کبد چرب به عنوان شایع‌ترین علت سیروز و سرطان کبد شناخته می‌شود. به علاوه در مبتلایان به کبد چرب احتمال عوارض قلبی ـ عروقی هم افزایش می‌یابد.

مواد و روش‌ها: این تحقیق مطالعه مروری و با روش کتابخانه‌ای است که با بررسی منابع مستند طب سنتی ایران، طب رایج، بانک‌ها و پایگاه‌های مختلف اطلاعاتی موجود انجام گرفته است.

یافته‌ها: بیماری کبد چرب غیر الكلی به وجود استئاتوز کبدی بدون دخالت علل ثانویه تجمع چربی در کبد مثل مصرف زیاد الكل، اطلاق می‌گردد. اساس درمان کبد چرب بر پایه اصلاح سبک زندگی می‌باشد که شامل دو محور اصلی تغذیه مناسب و ورزش است. موارد خفیف بیماری که فرد مبتلا، مستعد پیشرفت فیبروز می‌باشد، درمان توصیه می‌شود. کبد چرب با چند بیماری طب سنتی از جمله سوءمزاج‌های سرد کبد، سوءالقنیه و استسقاء تشابه دارد. از دیدگاه طب سنتی نیز علائم بیماران شامل طیفی از بی‌علامتی تا احساس خستگی، كسالت و ناراحتی سمت راست شکم می‌باشد. سدّه ‌کبدی در اثر عوامل مختلفی به وجود می‌آید که شایع‌ترین علل آن خلط غلیظ است. سده می‌تواند در قسمت محدب یا مقعر کبدی ایجاد شود.

ملاحظات اخلاقی: در تدوین این پژوهش، اصل امانتداری و صداقت استناد به متون مورد استفاده، رعایت اصالت منابع و پرهیز از جانبداری در استنباط از متون یا تحلیل‌ها رعایت شده است.

نتیجه‌گیری: برخی داروهای مورد استفاده در درمان کبد چرب در پزشکی رایج عبارتند از: متفورمین، تیازولیدین دیون‌ها. در درمان سنتی سوء‌مزاج سرد کبدی تجویز ادویه با طبیعت گرم به صورت خوراکی و گاهی به صورت موضعی و تأکید بر مصرف بیشتر غذاهای با طبع گرم می‌باشد. در درمان سوءمزاج تر کبدی، داروها و ادویه‌جات گرم، توصیه به ورزش، رژیم و پاکسازی بدن از خلط بلغم توصیه می‌گردد. در رابطه با سده کبدی، اگر سده در محدب کبد باشد از مدرات استفاده می‌شود. اگر سده در مقعر کبد باشد، مسهل تجویز می‌گردد. در درمان سوءالقنیه باید از تولید مواد زائد در بدن جلوگیری شود، سپس ایارج تجویز می‌شود.

معانی مابعدالطبیعی بدن و کارکرد آنها در پزشکی

سمیه رفیقی, مهدیه جلالی

مجله تاریخ پزشکی - علمی پژوهشی, دوره 12 شماره 44 (1399), 10 آبان 2020, صفحه 1-14
https://doi.org/10.22037/mhj.v12i44.30068

زمینه و هدف: پیدایش انقلاب علمی در قرن‌های شانزدهم و هفدهم سبب شد نگرش مردم به جهان تغییر یافته و آن‌ها جهان و طبیعت را به منزله ماشین بزرگی در نظر بگیرند که بر اساس قوانین علّی و مکانیکی کار می‌کند. بر این اساس، بدن انسان نیز که جزئی از این جهان محسوب می‌شود، به منزله ماشین پیچیده‌ای در نظر گرفته شد که تابع قوانین طبیعت است. دکارت، فیلسوف فرانسوی قرن هفدهم، با مقایسه بدن انسان با ماشین‌های عصر خود، به این نتیجه رسید که بدن انسان را می‌توان، همانند سایر اجزای طبیعت، به اجزای تشکیل‌دهنده آن تحلیل کرد و از این طریق، عملکرد اجزای آن را بررسی نمود. این نگرش دکارت تأثیر شگرفی بر علوم دیگر، به ویژه پزشکی داشت. در این مقاله درصدد هستیم ضمن بررسی جهان‌بینی حاکم بر پزشکی مدرن، با معرفی «بدن زیسته»، مفهومی را به دست‌اندرکاران حوزه سلامت معرفی کنیم که می‌تواند در بر طرف‌ساختن پاره‌ای از ایرادات نظام سلامت به آن‌ها کمک کند.

مواد و روش‌ها: در این مقاله مروری ـ تحلیلی کتابخانه‌ای واژگان کلیدی «بدن ماشینی» و «بدن زیسته» در آثار کلاسیک فیلسوفان و منابع معاصر جستجو و مورد مطالعه قرار گرفت تا از این طریق معنای دقیق آن‌ها مشخص شود. پس از تحلیل و بررسی این اطلاعات نقشی را که این معانی از بدن می‌توانند در پزشکی داشته باشند، بیان شد.

یافته‌ها: پزشکی مدرن بر مفهوم فلسفی خاصی از بدن، یا به عبارت دقیق‌تر، مفهوم دکارتی بدن استوار است. این مفهوم دکارتی باعث پیشرفت‌های بسیاری در حوزه پزشکی شده است، اما توجه به معنای دکارتی بدن باعث شده دست‌اندرکاران حوزه سلامت تجربه زیسته بیمار از بیماری را نادیده بگیرند. آن‌ها برای توجه به تجربه خود بیمار لازم است معنای دیگری از بدن را مد نظر داشته باشند؛ بدن زیسته. این بدن بیانگر تمام حالات وجودی انسان است و توجه به آن می‌تواند نقش به سزایی در بهبود بیمار داشته باشد.

ملاحظات‌ اخلاقی: در نگارش این مقاله اصل امانتداری و صداقت استناد به منابع استفاده‌شده رعایت شده است و از استنباط شخصی در تحلیل‌ها اجتناب شده است.

نتیجه‌گیری: توجه به معنای بدن از منظر پدیدارشناسی می‌تواند سهم به سزایی در رفع ایرادات حاکم بر پزشکی مدرن داشته باشد. این مفهوم الگوی دیگری از بدن ارائه را می‌دهد که این امکان را برای پزشکی فراهم می‌کند تا بار دیگر بر انسانی‌سازی پزشکی توجه داشته باشد و محوریت بیماری را آنگونه که تجربه می‌شود، به ما یادآوری می‌کند.