سخن سردبیر
مجله اخلاق زیستی- علمی پژوهشی,
دوره 1 شماره 1 (1390),
25 أيلول 2016,
صفحه 7-11
https://doi.org/10.22037/bioeth.v1i1.14018
باید اعتراف کرد که به گواهی تاریخ ادبیات اسلامی، قرنها عموم متفکران مسلمان در اینکه نظامی اخلاقی مبتنی برپایهی آموزههای اسلامی ارائه دهند موفق نبودهاند. این در حالی است که در تقسیمبندی حکمت، نخست آن را به دو بخش نظری و عملی و سپس حکمت عملی را به سه بخش «اخلاق، سیاست مدن و تدبیر منزل» فصلبندی کردهاند، ولی عموم حکیمان مسلمان در فصل اخلاق جز آنچه حکیمان یونان نظیر «ارسطو» و «افلاطون» گفته بودهاند رهآوردی نداشتهاند. نداشتن ره آورد جدید در سایر مباحث فلسفی مسألهی چندان مهمّی نیست و امری کاملاً قابل قبول است زیرا بخشهای نظری که مربوط به شناخت هستی است ربطی به دین ندارد. هستیشناسی کار تعقل است و دین هر چه در آن زمینه بگوید تذکار و تبیین حکم عقل است ولی ناگفته پیداست که اخلاق مجموعهای از بایدها و نبایدهای عملی مربوط به کردار بشر است و به یقین ادیان مدعی آنند که برای سعادت بشر طرحی نو درانداختهاند. قرآن مجید در آیهی 9 سورهی اسراء از این حقیقت پرده برافکنده است:
«إِنَّ هٰذَا ٱلْقُرْٰانَ يهَدِى لِلَّتىِ هِىَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ ٱلصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُم أَجْرًا كَبِيرا: همانا اين قرآن خلق را به و استوارترين راه هدايت مىكند و اهل ايمان را كه نيكوكار باشند به اجر و ثواب عظيم بشارت مىدهد».
....