مقالات مروری


بیماری‍های قلبی عروقی و در رأس آنها آتروسکلروز عروق کرونری از دلایل اصلی ناتوانی و مرگ و میر در ایران و سراسر جهان هستند که هزینه‍های بهداشتی زیادی را هم دربردارند. یکی از مکانیزم‍های مهم برای پیشگیری و درمان این بیماری انتقال معکوس کلسترول است. در طی این فرایند کلسترول اضافی از دیواره عروق به وسیله مکانیزم‍هایی چون پروتئین ناقل جعبه ای A1 متصل به آدنوزین تری فسفات [ABCA1]، گیرنده روبنده B1 [SRB1]، استرول 27-هیدروکسیلاز [CYP27A1]، کاوئولین و انتشار غیرفعال از دیواره عروق برداشت می‍شود و برای تشکیل لیپوپروتئین پرچگال [HDL] به آپولیپوپروتئین A1 [APOA1] می‍پیوندد، سپس کلسترول موجود در HDL در کبد به صورت صفرا از طریق مدفوع دفع می‍شود. عقیده بر این است که ورزش و فعالیت بدنی می‍تواند بر انتقال معکوس کلسترول تأثیر مطلوبی داشته باشد. در واقع مطالعات نشان می‍دهند که تمرینات منظم ورزشی از طریق افزایش بیان ژن و سطوح پروتئین‍های مربوط به انتقال معکوس کلسترول می‍تواند در بهبود این فرایند و پیشگیری از سکته قلبی مؤثر باشند. در این مقاله مروری سعی شده است به بررسی مکانیزم‍های انتقال معکوس کلسترول و تأثیر بازتوانی قلبی بر آن پرداخته شود.

مقالات پژوهشی اصلی


ارزيابي و مقايسه تحریفات شناختی بیماران مبتلا به سل با افراد سالم

پيام طبرسي, ميترا صفا, فاطمه قاسم بروجردي, فرزانه حاجی زاده, بامداد میراب زاده اردکانی

فصلنامه نفس, دوره 4 شماره 3 (1396), 6 December 2017,

پيشينه تحقيق: بیماری سل یکی از شایعترین بیماريهای عفونی در جهان است. وجود استيگما در جامعه، ایزوله شدن اجتماعی و اختلال در روابط ميان فردي و اجتماعي، درمان طولانی مدت، کاهش درآمد و عوارض روانشناختی مانند اختلالات افسردگي و اضطراب و... از جمله مشکلات جدي بیماران سل می باشند. درک، نقش بزرگی در تجربه بیمار از بيماري خود دارد. تبعیض و استیگمای حاصل از بیماری از سوی جامعه و یا نگهداری بیمار ایزوله، بدلیل ماهیت مسری بیماری بر سلامت روان و کیفیت زندگی بیماران اثر می گذارد. بیمارپس از شوک اولیه ناشی از تشخیص بیماری سل ، اغلب یک باور یا دوره طولانی از انکار را تجربه میکند که همه این عوامل منجر به برداشتهای تحریف شده شناختی در مورد بیماری می گردد .لذا هدف این پژوهش ارزيابي تحریفات شناختی در بیماران مبتلا به سل و مقایسه آن با تحریفات شناختی افراد سالم بوده است.
مواد وروشها: این پژوهش از نوع مورد- شاهدی بود که در آن به مقایسه تحریفات شناختی بیماران مبتلا به سل با افراد سالم (پرسنل بیمارستان) پرداخته شد. 100 نفر در هر گروه نمونه‌ به صورت در دسترس در سال 96-1395 انتخاب شدند. ابزار جمع آوري داده ها، پرسشنامه جمعیت شناختی ساختاريافته و پرسشنامۀ تحریفات شناختی بودند.
نتایج: میانگین سنی بیماران 69/40 سال بود. بیماران مبتلا به سل به طور معناداری (PV=0.01) بیشتر از تحریفات شناختی تعمیم مبالغه آمیز واستدلال شخصی استفاده می کردند. زنان بیمار تحریفات شناختی استدلال شخصی و تعمیم مبالغه آمیز، و بیماران مرد تحریف شناختی برچسب زدن را بیشتر بکار می بردند.
بحث و نتيجه گيري: تعداد تحریفات شناختی در بیماران بیشتر از افراد سالم بود. این تحریفات شناختی در بیماران مبتلا به سل، نقش قابل توجهی را در پایبندی بیمار به پذیرش وادامه درمان و توانبخشی ریوی بازی می کنند. لذا ارزیابی تحریفات شناختی بیماران مبتلا به سل جهت ارائه خدمات روانشناختی و روانپزشکی دقیق موجب بهبود وضعیت جسم و روان و درنتيجه بهبود كيفيت زندگي بيمارمی گردد.

بررسی وضعیت فرهنگ ایمنی بیمار از دیدگاه کارکنان بیمارستان دکتر مسیح دانشوری در سال 1393

حبیب امامی, الهام قازانچایی, رحیم روزبهانی, بهشته جبلی, مریم تاج بخش

فصلنامه نفس, دوره 4 شماره 3 (1396), 6 December 2017,

ایمنی بیمار به عنوان یکی از مولفه‌های اصلی کیفیت خدمات سلامت، به معنای پرهیز از وارد شدن هر گونه صدمه و جراحت به بیمار در حین ارائه مراقبت‌های سلامت است. جو ایمن به معنای برداشت کارکنان از ایمنی و تاثیر انگیزه آنان بر بروز رفتار ایمن در محیط کار تعریف شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت فرهنگ ایمنی بیمار و میزان آگاهی کارکنان شاغل در بیمارستان دکتر مسیح دانشوری از ایمنی بیمار در سال 1393 صورت گرفته است. این پژوهش یک مطالعه مقطعی میدانی بوده که از پرسشنامه استاندارد HSOPSC استفاده گردید. در این پژوهش به منظور بررسی فرهنگ ایمنی در بیمارستان مورد مطالعه، بر اساس مطالعه پایلوت اولیه نمونه ای به حجم 379 نفر از کلیه کارکنان کادر درمانی که در تماس مستقیم و غیر مستقیم با بیمار بودند انتخاب شد و در نهایت 308 پرسشنامه کامل جمع آوری گردید. پرسشنامه در کل حاوی 53 سوال است که در هفت بخش تدوین شده است. این ابزار دوازده بعد فرهنگ ایمنی از جمله: کار گروهی، انتظارات مدیران، ارتقای مستمر سازمانی، حمایت مدیر بیمارستان از ایمنی بیمار، برداشت کلی کارکنان از ایمنی بیمار، بازخورد درباره خطاها، شفافیت ارتباطات، فراوانی حوادث گزارش شده، انتقالات، پاسخ غیرتنبیهی به خطاها، نمره کلی ایمنی بیمار در بیمارستان و گزارش رویدادها را مورد سنجش قرار می‌دهد. پس از جمع‌آوری، داده‌ها وارد نرم افزار SPSS22 قرار گرفته و تجزیه و تحلیل شدند. تعداد 308 نفر پرسشنامه ها را تكميل نمودند. از اين گروه 73 نفر (25 درصد) كادر اداري بودند. مؤلفه پاسخ تنبيهي به خطا پايين‌ترين معدل (6/2±05/4) و مؤلفه انتظارات مديران بالاترين ميانگين (4/2±4/10) را داشتند. تعداد 98 نفر (4/32 درصد) ايمني بخش ها را ضعيف مي‌دانستند. ميانگين نمره كار تيمي در واحدهاي بيمارستاني، در گروه اداري برابر با (3±7/9) در مقابل (8/2±4/8) (001/0=p). ميانگين فراواني و تعداد حوادث گزارش شده در گروه اداري برابر با 7/2±34/7 در مقابل 7/2±6/6 (024/0=p) بود. ميانگين نمرات گروه اداري در مؤلفه حمل و نقل برابر با 3/3±9/1 در مقابل 3/3±8/9 (014/0=p) بود. ميانگين نمرات كليه مؤلفه ها در بين گروه پرستاران و پزشكان اختلاف نداشت بيشترين درصد پاسخ مثبت مربوط به حيطه ارتقاي مستمر سازماني (7/62%) و كمترين درصد پاسخ مثبت مربوط به حيطه پرسنلي (1%) بود. تعداد 115 نفر (88/42%) اعلام داشتند كه در سال گذشته (سال 1392)، حداقل 1 تا 2 مورد حادثه گزارش كرده‌اند. بر اساس نتايج، از بين ابعاد 12 گانه ايمني بيمار، بعد ارتقاي مستمر سازماني (يادگيري سازماني- بهبود مداوم) بعنوان نقطه قوت فرهنگ ايمني بيمار در بيمارستان مورد مطالعه شناخته شد، همچنين ضعيف‌ترين حيطه، حيطه پرسنلي بود كه نيازمند بهبود وضعيت مي باشد كه با اتخاذ تدابير و اجراي مداخلاتي همچون افزايش نيروي انساني در واحدهاي بيمارستان مي‌توان در جهت بهبود و ارتقاي ايمني بيمار در اين حيطه گام برداشت.

زمینه و هدف: ترومبوآمبولی وریدی یكی از مهمترین علل مرگ و میر مادران بوده که استفاده از سطح دی- دایمر در رد کردن این بیماری در طول حاملگی حائز اهمیت می باشد. گفته می شود سطح دی- دایمر با افزایش سن حاملگی، نسبت به افراد معمولی افزایش می‌یابد. لذا یافتن نسبت کسر عدی ثابت با میزان استروژن و پروژسترون شاید بتواند در تشخیص بهتر بیماری مفید باشد. این مطالعه با هدف تعیین رابطه بین نسبت کسر عددی سطح استروِژن و پروژسترون با میزان دی- دایمر در زنان باردار سالم و مبتلا به ترومبوآمبولی وریدی در سه ماهه سوم حاملگی انجام شد.
روش بررسی: اين مطالعه مورد و شاهدی در سال 1395 بر روی 25 زن باردار مبتلا به ترومبوآمبولی وریدی (گروه مورد) و 46 زن باردار سالم ( گروه شاهد) انجام شد. از هر کدام از افراد دو گروه مورد و شاهد 5 سی سی خون گرفته شد و سطح دی- دایمر به روش ایمنوفلورسانس، سطح استروژن و سطح پروژسترون اندازه گیری و ثبت شد. داده های مطالعه با استفاده از آزمون های آماری توصیفی، کای اسکوئر، تی مستقل و تی زوجی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: در این مطالعه میزان دی دایمر در گروه مورد 93/303±83/1387 به طور معناداری بیشتر از گروه شاهد31/126±39/457 بود (001/0 >P)، ولی میزان استروژن و پروژسترون در دو گروه اختلاف معناداري نداشت(05/0< P). نسبت دی- دایمر به استروژن و پروژسترون نیز به طور معناداری در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد گزارش گردید(001/0>P).
نتیجه‌گیری: با توجه به اختلاف معنی دار نسبت دی- دایمر به استروژن و پروژسترون در زنان مورد و شاهد، برآورد این نسبت در مطالعات آینده در زنان حامله سالم و استفاده از آن به جای عدد خام دی- دایمر در بخش زنان و برای بیماران با شک بالینی به ترومبوآمبولی وریدی توصیه می گردد.

بررسي رابطه سطح proBNP با تغييرات گرافی قفسه سينه در بيماران مبتلا به پنوموني

واهان مرادیانس, داوود احمدی, سعید کلانتری

فصلنامه نفس, دوره 4 شماره 3 (1396), 6 December 2017,

زمینه و هدف: پنوموني دومین علت عفونت شایع بیمارستانی و شایعترین علت مرگ بیمارستانی محسوب میشود. اخیرا B-type natriuretic peptide (BNP) بعنوان مارکری جهت بررسی بیماران CAP مورد استفاده قرار می گیرد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین میزان ProBNP و تغییرات رادیوگرافیک قفسه صدری طی مراحل درمانی بیماران میباشد.
روش کار: این پژوهش مطالعه ای cross-sectional بر ۳۰ بیمار مبتلا به CAP در بخش ریه بیمارستان رسول اکرم تهران در سال 1395 میباشد. اطلاعات دموگرافيك، يافته هاي آزمايشگاهي از جمله سطح ProBNP، یافته¬های راديولوژيك قفسه صدری ثبت گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ استفاده گردید.
یافته ها: از بین ۳۰ بیمار، ۴۳.۳٪ بیمار (۱۳ مورد) مرد و ۵۶.۷٪ (۱۷ نفر) زن بودند. بیماران سن بین ۲۵ تا ۸۵ سال داشتند و میانگین سنی آنها 64.63±14.40 بود. سطحBNP اولیه و ۶ هفته پس از درمان به ترتیب 237.77±160.95 و 226.33±156.74 بود. بین سطح BNP اولیه و سطح BNP 6 هفته پس از درمان اختلاف آماری معناداری وجود نداشت (P value=0.236). بعد از شروع درمان افراد مورد مطالعه، ۹۰٪ آنها از نظر درگیری قفسه سینه clear شدند. بین ناحیه درگیری در زمان سنجش مقدار BNP اولیه با زمان سنجش BNP ۶ هفته بعد از درمان از نظرآماری اختلاف معناداری برقرار بود (P value <0.001).
نتیجه گیری: بین سطحBNP اولیه و ۶ هفته پس از درمان تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند. بعد از ۶ هفته درمان، در اکثر بیماران شواهدی دال بر درگیری قفسه سینه وجود نداشت. عدم ارتباط معنادار بین سطح BNP با شدت پنومونی میتواند به دلیل حجم پایین نمونه ها باشد؛ لذا پیشنهاد میشود مطالعه در حجم بالاتری صورت پذیرد و مقایسه سطح BNP با افراد سالم نیز مورد بررسی قرار گیرد.