مقالات پژوهشی اصیل


زمینه و هدف: یکی از مؤلفه­های اساسی اختلال شخصیت وسواسی-اجباری، افکار مزاحم و تکرار شونده است. زیرساخت­های شناختی، طرح واره­ها و سبک­های مقابله­ای اجتنابی در اختلال شخصیت وسواسی-اجباری همواره مورد توجه روان­شناسان بالینی بوده است. هدف پژوهش حاضر، مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک­های مقابله­ای در افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی-اجباری و عادی بود.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی (علی- مقایسه­ای) بود. جامعة آماري اين پژوهش را بيماران مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي- اجباري مراجعه­كننده به درمانگاه­هاي روان­شناسي و روان پزشكي تهران در سال 1396 تشکیل می­دهند. از ميان مراجعه­كنندگان، 140 نفر (70 نفر مبتلا به اختلال شخصيت وسواسي- اجباري و 70 نفر ديگر گروه غیر بالینی) با روش نمونه­گيري در دسترس انتخاب شدند. داده­ها به کمک پرسشنامه­ چندمحوری بالینی، پرسشنامه راهبردهای مقابله­ای اجتنابی و پرسشنامه طرحواره ناسازگار اولیه به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره و با کمک
نرم ­افزار SPSS-18 انجام شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن گروه شخصیت وسواسی-اجباری (4/8) 6/37 و گروه عادی (8/7) 2/35 سال بود. میانگین (انحراف معیار) سبک مقابله­ای تسلیم (107) 3/418، جبران افراطی (7/20) 4/152 و اجتناب (4/18) 8/133 در افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی-اجباری به ترتیب بالاتر از سبک مقابله­ای تسلیم (3/97) 5/382، جبران افراطی (2/16) 8/136 و اجتناب 6/109 (1/12) در گروه عادی است. در گروه شخصیت وسواسی-اجباری، نمرات مؤلفه­های طرحواره­های رهاشدگی/ بی­ثباتی (8/6) 2/17، بی­اعتمادی/ بدرفتاری (4/7) 3/19، محرومیت هیجانی (8/7) 9/20، نقص/ شرم (5/7) 7/18 و انزوای اجتماعی (9/8) 4/16 به ترتیب بالاتر از رهاشدگی/ بی­ثباتی (1/5) 1/14، بی­اعتمادی/ بدرفتاری (4/6) 5/12، محرومیت هیجانی (1/7) 7/13، نقص/ شرم (2/5) 3/11 و انزوای اجتماعی (7) 2/12 گروه عادی است (001/0>P). ميزان تأثير يا تفاوت برابر با 42/0 می­باشد، يعنی 42 درصد تفاوت­های فردی در نمرات خرده مقیاس­های پژوهش مربوط به تأثير عضويت گروهی می­باشد.

نتیجه گیری: طرحواره­های ناسازگار اولیه رهاشدگی/ بی­ثباتی، بی­اعتمادی/ بدرفتاری، محرومیت هیجانی، نقص/ شرم، انزوای اجتماعی و سبک­های مقابله­ای اجتناب، جبران افراطی و تسلیم گروه دارای شخصیت وسواسی-اجباری از میانگین نمره­های گروه غیر بالینی بالاتر بود.

رابطه هوش هیجانی و معنوی با نگرش دانشجویان به روابط فرا زناشویی

شیرین حاجی آدینه, مریم کلهرنیا گل کار (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 6 شماره 4, 22 آذر 2019, صفحه 380-388
https://doi.org/10.22037/ch.v6i4.23331

زمینه و هدف: يكي از عوامل اصلي كه اركان خانواده را به تزلزل می‌كشاند روابط فرا زناشویی است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه و نقش هوش هیجانی و هوش معنوی در پیش‌بینی نگرش دانشجویان به روابط فرا زناشویی انجام گرفت.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه‌ی دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران جنوب در سال تحصیلی 97-1396 می‌باشد. از این جامعه، 351 نفر با روش نمونه­گیری خوشه­ای چند مرحله­ای انتخاب شدند. پرسشنامه­های هوش هیجانی، هوش معنوی و نگرش به روابط فرازناشویی اجرا گردید و داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام و نرم­افزار SPSS-25 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن شرکت­کنندگان (8/4) 6/27 سال بود. با افزایش هوش هیجانی با میانگین (انحراف معیار) (2/19) 7/215 و هوش معنوی با میانگین (انحراف معیار) (8/6) 7/57، نگرش سهل­گیرانه به روابط فرا زناشویی با میانگین (انحراف معیار) (1/4) 8/28 کاهش می­یابد (01/0>P). نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام حاکی از آن است که در گام اول هوش معنوی قادر است به تنهایی 4 درصد از تغییرات نمرات نگرش به روابط فرا زناشویی را تبیین کند و در گام دوم با ورود متغیر پیش‌بین هوش هیجانی، این میزان به 6 درصد افزایش می‌یابد. بنابراین هوش معنوی قوی­ترین متغیر پیش‌بین برای کاهش نمرات نگرش به روابط فرا زناشویی در دانشجویان است.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که با افزایش هوش هیجانی و هوش معنوی، نگرش سهل­گیرانه به روابط فرا زناشویی کاهش یافت و هوش معنوی قوی­ترین متغیر پیش‌بین برای کاهش نمرات نگرش به روابط فرا زناشویی در دانشجویان بود.

اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بر خطاهای شناختی زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر

لیلی نعیمی, فاطمه گلشنی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 6 شماره 4, 22 آذر 2019, صفحه 389-396
https://doi.org/10.22037/ch.v6i4.23166

زمینه و هدف: اضطراب از جمله شایع‌ترين اختلالات روانی در جوامع انسانی به شمار رفته و بر خطاهای شناختی افراد تأثیر می گذارد و آموزش هوش اخلاقی می تواند در زمینه کاهش این خطای شناختی تأثیرگذار باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بر خطاهای شناختی زنان مبتلا به اضطراب فراگیر صورت گرفت.

روش و مواد: این مطالعه از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد بود. از بین زنان مبتلا به اضطراب فراگیر که با نامة تشخیص روان‌پزشک به کلینیک مددکاری و مشاوره شهر تهران ارجاع داده شده بودند، تعداد 60 نفر به روش نمونه‌گيري در دسترس انتخاب شده و به دو گروه آموزش و شاهد تقسیم شدند. در ابتدا پرسشنامة خطاهای شناختی Ellis بر هر دو گروه اجرا و داده‌ها جمع‌آوری شد. سپس گروه آموزش تحت آموزش هوش اخلاقی قرارگرفته و در انتها هر دو گروه به طور مجدد توسط پرسشنامه خطاهای شناختی Ellis آزمون شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس در نرم‌افزار SPSS-22 تحلیل شدند.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سنی زنان شرکت کننده در گروه آزمایش 1/33 (7/4) و گروه شاهد 7/33 (1/4) می باشد. میانگین (انحراف معیار) خطاهای شناختی زنان مبتلا به اضطراب فراگیر در پیش آزمون در گروه آزمایش از 1/4 (5/0) به 2/2 (3/0) در پس آزمون کاهش یافت (01/0>P، 2/48=F) اما میانگین (انحراف معیار) خطاهای شناختی در گروه کنترل، از 2/3 (74/0) به 3 (38/0) رسید (05/0<P).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که آموزش هوش اخلاقی در زنان مبتلا به اضطراب فراگیر منجر به کاهش خطاهای شناختی شده است.

زمینه و هدف: استحكام روابط زناشويي بدون داشتن روابط جنسي رضايت بخش به خطر مي افتد و در این بین، اختلال در عملکرد جنسی می تواند منجر به کاهش رضایت و خودکارآمدی جنسی داشته باشد. این تحقیق با هدف تعیین رابطه اختلال در عملکرد جنسی و رضایت جنسی با میانجی گری خودکارآمدی جنسی انجام شده است.

روش و مواد: روش تحقیق در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان متاهل مراجعه کننده به سراهای محله منطقه 7 شهر تهران بودند که 133 نفر به طور در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های رضایت جنسی، پرسشنامه عملکرد جنسی زنان و پرسشنامه خودکارآمدی به دست آمد. داده ها با آزمون همبستگی پیرسون، با کمک نرم افزار SPSS-22 و تحلیل مسیر با بکارگیری نرم افزار AMOS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.  

یافته ها: با افزایش اختلال در عملکرد جنسی با میانگین (انحراف معیار) 2/15 (4/5)، رضایت جنسی 5/98 (3/15) کاهش
می یابد (01/0>P) و با افزایش میزان خودکارآمدی جنسی با میانگین (انحراف معیار) 3/18 (7/5)، رضایت جنسی افزایش
می یابد (01/0>P). همچنین اثر مستقیم اختلال عملکرد جنسی بر رضایت جنسی 54/0- و اثر غیر مستقیم آن به واسطه خودکارآمدی جنسی 14/0 بود، که نشان می دهد، خودکارآمدی جنسی، تأثیر منفی اختلال عملکرد جنسی بر رضایت جنسی را کاهش می دهد.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که خودکارآمدی جنسی نقش واسطه ای معناداری میان اختلال عملکرد جنسی و رضایت جنسی ایفا کرد، به طوری که وقتی خودکارآمدی جنسی افزایش یافت، تأثیر منفی اختلال عملکرد جنسی بر رضایت جنسی کمتر شد.

زمینه و هدف: بيماري لوپوس به دليل ماهيت مزمن و ناتوان كننده آن مي­تواند منجر به ايجاد اثرات نامطلوبي به ويژه در زنان مبتلا شده و سبب كاهش كيفيت زندگي، كاهش اعتماد به نفس و افزايش تنش رواني فرد شود. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر تاب­آوری و خودگسستگی بیماران زن مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستماتیک شهر تهران بود.

روش و مواد: طرح پژوهش تجربی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. این مطالعه با مشارکت 60 از بیماران زن مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستماتیک شهر تهران از اول خرداد تا پایان شهریور سال 1397 انجام شد. این افراد به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند. 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه گواه به صورت تصادفی تقسیم شدند. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه تاب­آوری و پرسشنامه خودگسستگی بود. تحلیل داده­ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری و تحلیل کوواریانس یک راهه با استفاده از نرم­افزار SPSS-20 صورت گرفت.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن گروه آزمایش (9/6) 5/33 و گروه گواه (9/5) 7/34 سال بود. میانگین (انحراف معیار) تاب­آوری گروه آزمایش در پیش آزمون (3/5) 5/42 بود که در پس آزمون به (5/8) 4/50 افزایش یافت (01/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) گروه گواه در پیش آزمون، (2/9) 28 بود که در پس آزمون به (7/8) 2/30 رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. میانگین (انحراف معیار) خودگسستگی گروه آزمایش در پیش آزمون (2/4) 8/44 بود که در پس آزمون به (3/5) 4/32 کاهش یافت (01/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) خودگسستگی گروه گواه در پیش آزمون، (6/3) 2/48 بود که در پس آزمون به (2/3) 48 رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد، درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، تاب­آوری بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستماتیک را افزایش و خودگسستگی را در آنها کاهش داد.

مقایسه اثربخشي آموزش تعامل والد- کودک و آموزش فرزندپروری به شیوه Adler-Dreikurs بر نشانگان بالینی کودکان

صفدر رستمی, حسن توزنده جانی, حمید نجات (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 6 شماره 4, 22 آذر 2019, صفحه 415-425
https://doi.org/10.22037/ch.v6i4.25341

زمینه و هدف: در حیطه روان درمانی کودکان تلاش های گسترده ای به منظور درگیر ساختن والدین در فرایند درمان کودکان مبتلا به نشانگان آسیب شناسی روانی انجام شده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشي آموزش تعامل والد- کودک و آموزش فرزندپروری به شیوه Adler-Dreikurs بر نشانگان بالینی کودکان انجام شد.

روش و مواد: این مطالعه از نوع نیمه ‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری مادران مطلقه مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 11 شهر مشهد در نیمه دوم سال 1396 بودند. تعداد 60 نفر همراه فرزندشان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه شاهد، هر گروه 20 نفر قرار گرفتند. ابتدا پیش آزمون برگزار شد. سپس اعضای گروه تعامل والد- کودک، 15 جلسه آموزش در حوزه تعامل والد-کودک و اعضای گروه فرزندپروری به شیوه Adler-Dreikurs، 10 جلسه آموزش مبتنی بر رویکرد Adler-Dreikurs دریافت کردند. گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. بعد از اتمام دوره های آموزشی، پس آزمون و دو ماه بعد، آزمون پیگیری از شرکت کنندگان سه گروه گرفته شد. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه سیاهه رفتاری کودک (CBCL) Achenbach انجام شد. براي تجزیه و تحليل داده های پژوهش ازتحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با بکارگیری نرم افزار SPSS-21 استفاده شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن مادر و کودک در گروه های تعامل والد- کودک (5/4) 2/32 و (5/1) 9 و در Adler-Dreikurs (7/3) 9/33 و (5/1) 6/9 و در شاهد (2/4) 7/32 و (4/1) 9 سال بود. میانگین (انحراف معیار) نشانگان بالینی در گروه والد-کودک از (6/9) 5/170، در مرحله پیش آزمون به (13) 4/153 در پس آزمون و (9) 9/155 پیگیری کاهش یافت (05/0P<). همچنین در گروه Adler-Dreikurs میانگین (انحراف معیار) نشانگان بالینی از (1/19) 1/173 در مرحله پیش آزمون، به (1/8) 9/134 در پس آزمون و (11) 6/136 در مرحله پیگیری کاهش یافت (05/0P<). اما در گروه شاهد نمرات نشانگان بالینی در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشتند. مقایسه دو گروه مداخله نشان داد میانگین نمرات نشانگان بالینی در گروه مداخه به شیوه Adler-Dreikurs کاهش بیشتری نسبت به گروه تعامل کودک-والد داشته است (05/0P<).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که آموزش تعامل والد- کودک و آموزش فرزندپروری به شیوه Adler-Dreikurs هر دو باعث کاهش نشانگان بالینی کودکان شدند اما آموزش فرزندپروری به شیوه Adler-Dreikurs اثربخشی بیشتری داشت.

ساختار عاملي و ویژگي های روان سنجي پرسشنامه جامع تجارب ذهن آگاهي در دانشجویان

المیرا گل پروری, مهرداد ثابت (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 6 شماره 4, 22 آذر 2019, صفحه 426-438
https://doi.org/10.22037/ch.v6i4.23349

زمینه و هدف: ذهن آگاهي يك سازه چند بعدي است و ابعاد مختلف آن مي تواند بر كاهش و بهبود علايم و نشانه هاي جسماني و هيجاني در افراد مبتلا به اختلالات مختلف نقش مهمي ايفا كند. هدف پژوهش حاضر، تعیین ساختار عاملی و
ویژگی های روان سنجی پرسشنامه جامع تجارب ذهن آگاهی در دانشجویان بود.

روش و مواد: روش این پژوهش از نوع همبستگی و تحلیل عاملی بود. جامعه آماری این پژوهش عبارت است از کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن که در نیم سال اول تحصیلی 98-1397 در حال تحصیل بودند که تعداد 473 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند. برای به دست آوردن داده ها از پرسشنامه جامع تجارب ذهن آگاهی و مقیاس بهوشیاری استفاده شد و داده ها با استفاده از روش های ضریب همبستگی و تحلیل عاملی اکتشافی و نرم افزار آماری SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن شرکت کنندگان پسر (2/6) 1/25 و دختر (4/5) 8/23 سال بود. پرسشنامه جامع تجارب ذهن آگاهی از سه مؤلفه تشکیل شده است. میانگین (انحراف معیار) مؤلفه درک همراه با بینش و تمرکز زدایی فعال (5/9) 3/52، مؤلفه آگاهی از تجارب درونی و بیرونی (5/6) 7/48، مؤلفه عمل با آگاهی، پذیرش و جهت گیری بدون قضاوت (9/5) 4/26 و ضریب آلفای کرونباخ آن به ترتیب 85/0، 72/0 و 61/0 به دست آمد. میانگین (انحراف معیار) نمره کل پرسشنامه برابر با (8/14) 5/127 و ضریب آلفای کرونباخ آن 90/0 بود. هر سه مؤلفه پرسشنامه جامع تجارب ذهن آگاهی به همراه نمره کل آن به صورت مثبت با نمرات پرسشنامه ذهن آگاهی (MAAS) همبسته اند (01/0>P).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که پرسشنامه جامع تجارب ذهن آگاهی در دانشجویان از همسانی درونی و روایی همگرای مناسبی برخوردار بود.

رابطه بین مشارکت در فعالیت های ورزشی و اعتیاد به اینترنت در دانشجویان دانشگاه‌های شهرکرد

زهرا رحیمی ریگی, محمدرضا مرادی, علیرضا امیدی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 6 شماره 4, 22 آذر 2019, صفحه 439-447
https://doi.org/10.22037/ch.v6i4.24522

زمینه و هدف: اعتياد به اينترنت در ميان جوانان و به خصوص دانشجویان به يک مشکل عمده اجتماعي تبديل شده است. به نظر می رسد با توجه به اثرات اجتماعی و روانشناختی مشارکت در فعالیت های ورزشی بتوان از اثرات زیان بار اعتیاد به اینترنت کاست. هدف این پژوهش تعیین رابطه بین میزان مشارکت ورزشی و اعتیاد به اینترنت در دانشجویان دانشگاه‌های شهرکرد بود.

روش و مواد: روش تحقیق همبستگی و از نوع کاربردی بود که به صورت میدانی اجرا شد. جامعه آماری آن دانشجویان دانشگاه‌های شهرکرد در سال تحصیلی 97-1396 بودند. از این میان 379 نفر به صورت تصادفی و سهمیه ای انتخاب و به صورت داوطلبانه در تحقیق مشارکت کردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه جمعیت شناختی، پرسشنامه محقق ساخته میزان مشارکت در فعالیت های ورزشی دانشجویان برحسب میزان دقیقه در هفته و پرسشنامه اعتیاد به اینترنت Young جمع آوری شد و با استفاده از نرم افزار SPSS-23 و روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شد.

یافته ها: در این مطالعه، 188 (6/49%) نفر از شرکت کنندگان مرد و 191 (4/50%) نفر زن بودند. با افزایش مشارکت ورزشی با میانگین (انحراف معیار) (3/8) 3/105 میزان اعتیاد به اینترنت (8/0) 2/2 درمیان دانشجویان کاهش یافت (05/0>P). همچنین متغیر مشارکت ورزشی اعتیاد به اینترنت را پیش بینی می کند، به این ترتیب که با افزایش یک واحد در نمره متغیر مشارکت ورزشی، اعتیاد به اینترنت 33/0 واحد کاهش می یابد.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که با افزایش مشارکت در فعالیت‌های ورزشی میزان اعتیاد به اینترنت دانشجویان دانشگاه های شهرکرد کاهش یافت.

مدل تاب آوری روان شناختی بر اساس احساس حمایت اجتماعی از طریق سخت رویی در دانش آموزان دوره متوسطه شهر ساری

علی رمضان پور, موسی جاودان, اقبال زارعی, کبری حاج علیزاده (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 6 شماره 4, 22 آذر 2019, صفحه 448-461
https://doi.org/10.22037/ch.v6i4.25861

زمینه و هدف: تاب آوری از جمله عواملی است که می تواند از بروز مشکلات روانی در میان جوانان و نوجوانان پیشگیری کند. هدف پژوهش حاضر، طراحی و تبیین مدل تاب آوری روان شناختی بر اساس احساس حمایت اجتماعی از طریق سخت رویی در دانش آموزان دوره متوسطه شهر ساری بود.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع همبستگی با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماري مطالعه كليه دانش آموزان دوره متوسطه اول مدارس شهرستان ساری بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 280 نفر از آنها انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس تاب آوری، پرسشنامه حمایت اجتماعی و مقیاس سخت رویی استفاده گردید. براي تجزیه و تحليل داده های پژوهش از روش هاي آماري ضریب همبستگي پيرسون و الگویابی معادلات ساختاری با بکارگیری نرم افزارهای SPSS-22 و AMOS-22 استفاده شده است.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن دانش آموزان پسر، (4/2) 4/13 و دختر (5/2) 8/13 سال بود که دامنه سنی از 13 تا 14 سال را شامل می‌شد. با افزایش میانگین (انحراف معیار) حمایت اجتماعی (7/7) 3/45، سخت رویی (1/16) 4/89 و تاب آوری (6/14) 3/84 افزایش یافت. همچنین سخت رویی در رابطه بین حمایت اجتماعی و تاب آوری نقش میانجی داشت. از بین مؤلفه های حمایت اجتماعی، بیشترین اثرگذاری، مربوط به حمایت خانواده با بار عاملی 87/0 و در متغیر تاب آوری بیشترین اثرگذاری، مربوط به مؤلفه های تصور از شایستگی و پذیرش محبت با بار عاملی 75/0 و در سخت رویی، بیشترین اثرگذاری، مربوط به مؤلفه تعهد با بار عاملی 89/0 بود.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که با افزایش حمایت اجتماعی، سخت رویی و تاب آوری افزایش یافت. همچنین به واسطه افزایش سخت رویی، تأثیر حمایت اجتماعی بر تاب آوری به میزان جزیی بیشتر شد.

زمینه و هدف: بيماري مولتيپل اسكلروزيس يك بيماري مزمن پيشرونده است كه عملكرد حسي-حركتي را تحت تأثير قرار مي دهد و ناتوانی جسمانی ناشی از آن منجر به اختلال در سلامت روانی افراد نیز می گردد. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علائم بهبودی ناتوانی جسمانی و بهزیستی روانی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.

روش و مواد: این مطالعه به صورت نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون در سه مرحله و با دو گروه آزمایش و گواه انجام شد. جامعه آماری، بیماران عضو جامعه مولتیپل اسکلروزیس شهر تهران بودند که از بین آن‌ها، 60 نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به‌طور تصادفی در دو گروه آزمایش وگواه قرار گرفتند. گروه آزمایش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه‌ای دریافت کردند ولی گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های ناتوانی جسمانی Vickreyو بهزیستی روانی Ryff جمع آوری شدند و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-19 و آزمون های تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند.

یافته ها: از شرکت کنندگان در مطالعه 27 (45%) مرد و 33 (55%) زن بودند. میانگین (انحراف معیار) نمره ناتوانی جسمانی در گروه آزمایش از (5/0) 9/3 قبل از مداخله به (3/1) 8/2 بعد از مداخله و (4/1) 0/3 در دوره پیگیری کاهش یافت (001/0=P). ولی تغییرات در گروه گواه معنی دار نبود. میانگین (انحراف معیار) نمره کل بهزیستی روانشناختی در گروه آزمایش از (7/7) 5/45 قبل از مداخله به (4/6) 9/65 بعد از مداخله و (5/4) 7/67 در دوره پیگیری افزایش یافت (002/0=P). میانگین (انحراف معیار) نمره مؤلفه های بهزیستی روانی در گروه آزمایش شامل استقلال از (3/2) 9/9 قبل از مداخله به (5/2) 6/12 بعد از مداخله و (6/2) 7/12 در دوره پیگیری (02/0=P)، نمره تسلط بر محیط از (5/1) 7/7 قبل از مداخله به (1)7/9 بعد از مداخله و (1)7/9 در دوره پیگیری (03/0=P)، نمره رشد شخصی از (1/2) 8/6 قبل از مداخله به (6/2) 5/8 بعد از مداخله و (5/2) 7/8در دوره پیگیری (04/0=P)، ارتباط مثبت با دیگران از (5/2) 6/7 قبل از مداخله به (1/2) 1/10 بعد از مداخله و (4/2) 8/10 در دوره پیگیری (04/0=P)، هدفمندی در زندگی از (7/2) 8/6 قبل از مداخله به (2)7/11 بعد از مداخله و (6/2) 1/12 در دوره پیگیری (01/0=P)،و پذیرش از (2/2) 9/6 قبل از مداخله به (6/3) 3/13 بعد از مداخله و (1/3) 7/13 در دوره پیگیری (004/0=P) افزایش یافتند. تغییرات نمرات مؤلفه های بهزیستی روانی در گروه گواه معنی دار نبود.

نتیجه گیری: مطالعه نشان دادکه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی موجب بهبود ناتوانی جسمانی و بهزیستی روانی، در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروز شد.

اثربخشی بسته مشاوره زوجی تلفیقی بر میل به مصرف هرزه نگاری اینترنتی: یک مطالعه مداخله ای بدون شاهد با مشارکت سه مرد متأهل

آرزو خالقیان, ایلناز سجادیان, مریم فاتحی زاده, غلامرضا منشئی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 6 شماره 4, 22 آذر 2019, صفحه 473-483
https://doi.org/10.22037/ch.v6i4.26290

زمینه و هدف: امروزه با گسترش دسترسی به اینترنت و شیوع روز افزون استفاده از محصولات هرزه نگاری در بین اقشار مختلف جامعه، مقابله با مصرف هرزه نگاری و پیامدهای زیان بار فردی و اجتماعی آن مورد توجه متخصصان سلامت جامعه قرار گرفته است. هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی بسته مشاوره زوجی تلفیقی بر میل به هرزه نگاری اینترنتی سه مرد متأهل بود.

روش و مواد: این پژوهش یک مطالعه مداخله ای بدون شاهد بود که به عنوان یک مطالعه آزمایشی تلقی می شود. نمونه مورد پژوهش شامل سه مرد متأهل با استفاده روزانه زیاد از هرزه نگاری اینترنتی و همسرانشان بود که از بین زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره مناطق سه و پنج اصفهان از دی تا اسفند 1397، به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. مداخله شامل 14 جلسه براساس تلفیق راهبردها و تکنیک های نظم بخشی هیجان و آموزش جنسی بود. میل به هرزه نگاری اینترنتی مردان به وسیله پرسشنامه هوس هرزه نگاری قبل از مداخله (3 تا 5 بار)، زمان مداخله (4 بار) و پیگیری (3 بار) و در مجموع برای همه افراد 36 بار اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله شاخص های آمار توصیفی و تحلیل دیداری نمودارها انجام شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) میل به هرزه نگاری اینترنتی مشارکت کننده شماره 1 قبل از مداخله (6/0) 3/76 بود که در زمان مداخله به (5/18) 2/50 و در پیگیری به (1) 25 کاهش یافته است. میانگین (انحراف معیار) میل به هرزه نگاری اینترنتی مشارکت کننده شماره 2 قبل از مداخله (6/1) 70 بود که در زمان مداخله به (7/13) 2/47 و در پیگیری به (1/1) 6/28 کاهش یافته است. میانگین (انحراف معیار) میل به هرزه نگاری اینترنتی مشارکت کننده شماره 3 قبل از مداخله (8/0) 2/74 بود که در زمان مداخله به (8/16) 7/50 و در پیگیری به (6/0) 3/25 کاهش یافته است. شاخص ناهمپوشی داده های بین دو موقعیت مجاور نشان داد که مداخله برای هرسه مشارکت کننده با 100% اطمینان مؤثر بوده است.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که بسته مشاوره زوجی تلفیقی موجب کاهش میل به هرزه نگاری اینترنتی در مردان متأهل شد.

اثربخشی آموزش شناختی رفتاری بر کاهش پشیمانی از انتخاب همسر در افراد متاهل در حال تحصیل در مقطع متوسطه شهرستان گنبدکاووس

بی بی منیره قاضی, قدرت الله عباسی, رمضان حسن زاده (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 6 شماره 4, 22 آذر 2019, صفحه 484-492
https://doi.org/10.22037/ch.v6i4.25164

زمینه و هدف: ازدواج و تشکیل خانواده یكی از عوامل مؤثر در بهداشت روان و شیوه زندگی افراد محسوب می­شود كه نقش آن در كاهش نابسامانی­های فردی و اجتماعی مشخص گردیده است. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی آموزش شناختی رفتاری بر پشیمانی از انتخاب همسر در افراد متأهل در حال تحصیل در مقطع متوسطه شهرستان گنبد کاووس بود.

روش و مواد: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی همراه با پیش‌آزمون، پس‌آزمون با یک گروه گواه و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد متأهل در حال تحصیل در مقطع متوسطه شهرستان گنبدکاووس در سال تحصیلی 97-1396 بودندکه تعداد 60 نفر از آنها به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. هر دو گروه در پیش آزمون شرکت کردند، بعد برای گروه آزمایش ده جلسه 90 دقیقه ایِ هفتگی آموزش شناختی رفتاری برگزار شد ولی گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد، سپس از هر دو گروه پس آزمون و آزمون پیگیری بعد از 45 روز به عمل آمد. داده ها با استفاده از مقیاس پشیمانی از همسر جمع آوری و با کمک روش تحلیل کواریانس یک راهه و نرم افزار
SPSS-22 تحلیل شدند.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن شرکت‌کنندگان در گروه آزمایش (5/7) 1/33 و در گروه گواه (8/6) 6/34 سال بود. میانگین (انحراف معیار) نمره پشیمانی از انتخاب همسر گروه آزمایش از (4/2) 2/31 در پیش آزمون به (1/3) 1/20 در پس آزمون و (7/1) 4/18 در پیگیری کاهش یافت (001/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) نمرات پشیمانی از انتخاب همسر گروه گواه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشته است.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که آموزش شناختی رفتاری منجر به کاهش پشیمانی از همسر در میان افراد متأهل در حال تحصیل در مقطع متوسطه شد.