مقالات پژوهشی اصیل


مقایسه میزان فعالیت بدنی و شاخص توده بدنی بیماران مبتلا به کبد چرب غیر الکلی با بیماران غیر مبتلا

پونه دهقان, محمد میوه چی, الهام ایزدی, فریما محمدی, محمد رضا سهرابی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 2 شماره 1, 22 آذر 2015, صفحه 1-8
https://doi.org/10.22037/ch.v2i1.9105

زمینه و هدف: شیوع کبد چرب غیر الکلی و عوارض ناشی از آن به عنوان یکی از مشکلات سلامت در حال افزایش است. فعالیت بدنی ناکافی و چاقی، از عوامل تعیین کننده ابتلا به این بیماری محسوب می شوند. این مطالعه با هدف مقایسه میزان فعالیت بدنی و شاخص توده بدنی دو گروه بیمار مبتلا و غیر مبتلا به کبد چرب غیر الکلی در تهران انجام شد   روش و مواد: این مطالعه مقطعی با مشارکت 170 بیمار سرپایی 20 تا 55 ساله مراجعه کننده به بخش سونوگرافی بیمارستان طالقانی تهران با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انجام شد. با استفاده از تکمیل پرسشنامه از طریق مصاحبه نظام مند با بیماران، ویژگی های دموگرافیک و اجتماعی، علت مراجعه و میزان فعالیت بدنی آنان ارزیابی شد. اندازه گیری های آنتروپومتریک و سونوگرافی کبد نیز انجام شد. داده ها پس از جمع آوری، با استفاده از روش های آماری توصیفی برای تحلیل داده های توصیفی، آزمونT  برای مقایسه میانگین ها در دوگروه و آزمون کای اسکوئر برای تعیین رابطه بین متغیرها تحلیل شد.

یافته ها: اکثر بیماران غیر مبتلا به کبد چرب (60%)، فعالیت بدنی در حد شدید داشتند و فقط درصد کمی از آنان (3/11%) فعالیت بدنی کم داشتند. در حالی که در گروه بیماران مبتلا به کبد چرب، اکثر افراد دارای سطح فعالیت بدنی متوسط بودند (7/36%) و 9/28% نیز فعالیت بدنی کم داشتند که این اختلاف بین میزان فعالیت بدنی در دو گروه معنی دار بود (P=0.001). میانگین (انحراف معیار) شاخص توده بدنی مبتلایان بیشتر از گروه غیر مبتلا بود ( (6/6) 8/32در مقابل (3) 4/24 به ترتیب).(p<0.001)

نتیجه گیری: با توجه به شیوع چاقی و فعالیت بدنی ناکافی در مبتلایان به این بیماری، تغییر سبک زندگی از طریق طراحی و اجرای مداخلات آموزشی جهت افزایش آگاهی و بهبود نگرش افراد و همچنین مداخلات فعالیت بدنی به عنوان گزینه همراه با رژیم غذایی برای بهبود وضعیت بالینی بیماران توصیه می شود.

 

سنجش سازه هاي الگوی باور سلامتی در زمينه خود مراقبتي دوران بارداري در زنان مراجعه کننده به شبکه بهداشت جنوب تهران

یلدا سلیمان اختیاری, فرشته مجلسی, عباس رحیمی فروشانی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 2 شماره 1, 22 آذر 2015, صفحه 9-18
https://doi.org/10.22037/ch.v2i1.9106

زمینه و هدف: فعاليت هاي خود مراقبتي در دوران بارداري مي تواند در کاهش پيامدهاي نامطلوب بارداري اثر بخش باشد. الگوی باور سلامتی يکي از کاربردي ترين الگو ها براي نيازسنجي آموزشي جهت طراحي و اجراي مداخلات آموزشي مي باشد. هدف اين پژوهش، بررسي وضعيت زنان باردار در زمينه خود مراقبتي دوران بارداري بر مبناي الگوی باور سلامتی بود.

روش و مواد: اين مطالعه مقطعی با مشارکت 270 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشت شهري تحت پوشش شبکه بهداشت جنوب تهران انجام شد. وضعيت زنان باردار در زمينه خود مراقبتي دوران بارداري از طريق پرسشنامه سه قسمتي دموگرافيک، آگاهي و نگرش مبتني بر سازه هاي الگوی باور سلامتی اندازه گيري و توسط نرم افزار آماري SPSS18 تحليل شد.

یافته ها: در این مطالعه، 2/92 درصد از زنان باردار داراي سطح آگاهي قوي در زمينه خود مراقبتي دوران بارداري بودند. مطالعه نشان داد که نمره کسب شده توسط اکثر زنان مورد بررسي در زمينه سازه هاي شدت درک شده، خود کارآمدي درک شده و راهنماها براي عمل در سطح قوي بود ولي اکثر زنان در زمينه سازه هاي حساسيت درک شده، منافع و موانع درک شده نمره ضعيف کسب کردند.

نتیجه گیری: الگوی باور سلامتی مي تواند به عنوان ابزاري مناسب جهت ارزيابي وضعيت زنان باردار در زمينه انجام رفتارهاي خود مراقبتي و نیز چارچوبی برای طراحي و اجراي مداخلات آموزشی باهدف ارتقاء این رفتارها استفاده گردد.

الگوی رفتارهای تغذیه ای دختران دبیرستانی منطقه شمال تهران

شهنام عرشی, بیتا قنبری, کامبیز نعمتی, یلدا سلیمان اختیاری, شریف ترکمن نژاد, علی اصغر کلاهی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 2 شماره 1, 22 آذر 2015, صفحه 19-30
https://doi.org/10.22037/ch.v2i1.9107

زمینه و هدف: تغذیه سالم در دختران نوجوان، نقش مهمی در رشد و تکامل طبیعی آنان و کاهش بروز بیماری های مزمن مرتبط با تغذیه در دوران بزرگسالی دارد. این مطالعه با هدف تعیین الگوی رفتارهای تغذیه ای دختران دبیرستانی منطقه شمال تهران انجام شد.

روش و مواد: این مطالعه مقطعی، با مشارکت 722 دانش آموز دختر دبیرستان های دولتی منطقه چهار تهران که به طور تصادفی انتخاب شده بودند، انجام شد. متغیرهای دموگرافیک و الگوی تغذیه از طریق مصاحبه نظام مند کارشناسان بهداشت با آنان مورد سنجش قرار گرفت. شاخص های آنتروپومتریک نیز اندازه گیری شد.

یافته ها: اکثر دختران مورد بررسی (4/42%)، نمایه توده بدنی طبیعی داشتند. میانگین (انحراف معیار) مصرف روزانه میوه، سبزی و لبنیات به ترتیب (1/1) 2، (1) 8/1 و (07/1) 9/1 واحد بود. میانگین (انحراف معیار) مصرف هفتگی گوشت قرمز، ماکیان، ماهی، تخم مرغ و حبوبات به ترتیب (2) 08/3، (9/2) 15/3،  (9/0) 95/0، (9/2) 6/2 و (2/1) 2/2 واحد بود. میانگین (انحراف معیار) مصرف صبحانه (6/2) 9/4 بار در هفته بود. 9/16% از دختران، اصلا غذاهای فوری مصرف نمی کردند. دخترانی که در هفته غذاهای فوری و تنقلات شور نمی خوردند، به طور معنی داری نمایه توده بدنی طبیعی داشتند (p<0.05). مصرف شیر کم چرب، خوردن روزانه صبحانه و عدم مصرف میوه، با متغیر وضعیت اجتماعی رابطه معنی دار داشتند (p<0.05). نخوردن صبحانه، با نمایه توده بدنی رابطه معنی دار داشت (p<0.05).

نتیجه گیری: میزان مصرف گروه های غذایی اصلی در این مطالعه، پایین تر ازحد توصیه شده بود. ررسی بیشتر برای تعیین عوامل قادرکننده، تقویت کننده و بازدارنده رفتارهای تغذیه ای سالم لازم به نظر می رسد. همچنین بهبود نگرش و توانمندسازی دختران نوجوان برای انجام رفتارهای تغذیه ای سالم می تواند اثربخش باشد.

تعیین کننده¬های اجتماعی سلامت از دیدگاه زنان مبتلا به بیماری تالاسمی: یک مطالعه کیفی

ابوتراب طالبی, کبری واعظی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 2 شماره 1, 22 آذر 2015, صفحه 31-39
https://doi.org/10.22037/ch.v2i1.9108

زمینه و هدف: در سال­های اخیر، تعیین کننده­های اجتماعی سلامت بسیار مورد توجه محققان علوم اجتماعی قرار گرفته است. یکی از مسائل مهم نظام سلامت در کشورهای در حال توسعه، توزیع نابرابر سلامت است که منجر به نابرابری در جایگاه اجتماعی و شرایط زندگی افراد می­شود. هدف از این مطالعه، شناخت و توصیف تعیین کننده­های اجتماعی سلامت از دیدگاه زنان مبتلا به بیماری تالاسمی است.

روش و مواد: این مطالعه از نوع مطالعات کیفی و در گروه تحلیل تماتیک قرار دارد. شرکت­کنندگان در پژوهش، 24 نفر از زنان مبتلا به بیماری تالاسمی بودند. روش نمونه­گیری از نوع هدفمند بود. برای جمع­آوری داده­های کیفی، از مشاهده همراه با مشارکت، مصاحبه نیمه­ساختاریافته و مطالعه اسناد و مدارک استفاده شد. برای تحلیل یافته­ها از روش تحلیل تماتیک و فرآیندهای سه گانه ولکات استفاده شد.

یافته ها: تعیین کننده­های اجتماعی سلامت از دیدگاه زنان مبتلا به تالاسمی شامل عوامل اقتصادی (عدم تسهیلات بانکی بدون بهره، مخارج سلامت)، عوامل اجتماعی (نابرابری در اشتغال)، عوامل فرهنگی (ناآگاهی جامعه) و عوامل مربوط به سیستم بهداشتی درمانی (ناکارآمدی خدمات بهداشت- درمانی) بود.

نتیجه گیری: نظام سلامت زمانی کارایی مطلوب را خواهد داشت که در طراحی و مدیریت آن، موضوعات و نیازهای اقشار محروم، زنان و بیماران لحاظ گردد. سیستم­های سلامت که از طریق آن عدالت در سلامت ارتقا می­یابد، با ارائه خدمات پیشگیری و درمان، ایجاد دسترسی سریع و مناسب به خدمات بهداشتی درمانی، ارتقای کیفیت توزیع دارو و خدمات پزشکی در راستای ارتقای سلامت نقش عمده­ای می­توانند ایفا کنند.

حمایت اجتماعی ادراک شده خانواده و دوستان و طرحواره های ناسازگار اولیه در نوجوانان پسر و دختر بزهکار و غیر بزهکار

آناهیتا خدابخشی کولایی, فاطمه علیزاده, لادن منصور, تقی پور ابراهیم, محمدرضا فلسفی نژاد (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 2 شماره 1, 22 آذر 2015, صفحه 40-49
https://doi.org/10.22037/ch.v2i1.9110

زمینه و هدف: نوجوانی دوره گذر از کودکی به بزرگسالی، همراه با تغییرات اجتماعی، روان شناختی، رفتاری و فیزیکی است. این تغییرات به همراه زمینه های فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی نوجوانان می تواند منجر به بروز مشکلات اجتماعی از جمله انحرافات اجتماعی (بزهکاری) شود. این پژوهش با هدف تعیین مولفه های حمایت اجتماعی ادراک شده و طرحواره های ناسازگار اولیه در نوجوانان دختر و پسر بزهکار و غیر بزهکار و مقایسه آنها انجام شد.

روش و مواد: در این مطالعه علی- مقایسه ای، 100 نوجوان بزهکار (80 پسر و 20 دختر) به روش نمونه گیری در دسترس و 100 نوجوان غیر بزهکار (80 پسر و 20 دختر) به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه های حمایت اجتماعی ادراک شده و طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (فرم کوتاه) را تکمیل کردند. داده ها با روش آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد ) و آمار استنباطی با آزمون T مستقل تحلیل شد.

یافته ها: نوجوانان بزهکار، میانگین طرحواره های ناسازگار اولیه بالاتر و در مقابل سطح حمایت اجتماعی پایین تر داشتند. همچنین، پسران بزهکار، میانگین طرحواره های ناسازگار اولیه بالاتری در مقایسه با پسران غیر بزهکار داشتند و از سطح حمایت اجتماعی متفاوتی برخوردار بودند. بین دو گروه دختران بزهکار و غیربزهکار، از لحاظ حمایت اجتماعی ادراک تفاوت معنی داری وجود داشت. همچنین، بین طرحواره های ناسازگار اولیه دو گروه تفاوت معناداری وجود داشت.

نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاکی از اهمیت فراهم کردن زمینه تقویت حمایت اجتماعی برای افراد بود. شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه به عنوان الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب رسان، در سنین نوجوانی می تواند برای ارایه خدمات روان شناختی مناسب در جهت بهبود کیفیت زندگی و افزایش رفتارهای مرتبط با سلامت افراد بزهکار سودمند باشد.

نگرش و عملکرد زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان دزفول در زمینه خود مراقبتی

نصرت بهرامی, سیده زهرا پژوهیده, سلماز محمدی شوسی کشته, الهام مراغی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 2 شماره 1, 22 آذر 2015, صفحه 50-56
https://doi.org/10.22037/ch.v2i1.9112

زمینه و هدف: خود مراقبتي شامل تمام فعاليت هاي مربوط به حفظ سلامتي، پيشگيري و درمان بيماري ها توسط خود فرد مي باشد و به میزان زیادی تحت تاثیر خود کارآمدی افراد قرار دارد و لازمه انجام آن اتخاذ رفتارهایی است که متاثر از دانش، ادراکات و باورهای فرد نسبت به خود مراقبتی است. هدف از این مطالعه، تعیین نگرش و عملکرد زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان دزفول در زمینه خود مراقبتی می باشد.

روش و مواد: در این مطالعه توصیفی- تحليلي550 نفر از زنان 18 تا 55 ساله مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر دزفول به صورت تصادفی- سهمیه ای مورد بررسی قرار گرفتند . در این تحقیق از  پرسشنامه ای شامل بخش های ویژگی های دموگرافیک، نگرش و عملکرد در زمینه خود مراقبتی استفاده شد. جهت روایی و پایایی پرسشنامه به ترتیب از روایی محتوا و روش همسانی درونی استفاده شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن افراد شرکت کننده در مطالعه 06/28 (89/8) سال بود. میانگین (انحراف معیار) نگرش و عملکرد افراد در زمینه به خود مراقبتی به ترتیب 78/15 (33/2) و 76/7 (66/2) بود. 4/61% و 1/71 % از افراد، به ترتیب دارای نمره نگرش و عملکرد بیشتر از میانگین بودند. آزمون همبستگی، ارتباط آماری معنی داری را بین میانگین نمره نگرش در زمینه خود مراقبتی با سن شرکت کنندگان (r=0.14)، مدت ازدواج (r=0.12) و تعداد فرزندانشان (r=0.11) نشان داد (p<0.05).

نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که اکثر افراد علی رغم اینکه خود را علاقمند به خود مراقبتی دانسته اند و خود را در امر خود مراقبتی فعال می داند، ولی عملکرد کافی در این زمینه را ندارند.

سند همکاری بین بخشی برای کاهش عوامل خطر سرطان زا: روش انجام و تحلیل ذینفعان

علي اصغر كلاهي, كامبيز عباچي زاده, علی گل محمدی, الهام ایزدی, احمدرضا فرسار (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 2 شماره 1, 22 آذر 2015, صفحه 57-63
https://doi.org/10.22037/ch.v2i1.9113

زمینه و هدف: سرطان ها در کشور ما از مهم ترین معضلات سلامت عمومی و سومین عامل مرگ و میر بعد از
 بیماری های قلبی عروقی و حوادث هستند. شایع ترین سرطان ها در سال های اخیر به ترتیب شامل سرطان های پوست، معده، پستان، روده بزرگ، مثانه، لوسمی و مری بوده است. کنترل سرطان به عنوان یکی از سه اولویت اصلی نظام سلامت ایران، نیازمند نقشه راهی مشخص و شرح وظایفی روشن برای سازمان های مختلف درگیر می باشد. در این مطالعه با رویکردی علمی و نظام مند بخش روش انجام پروژه، تحلیل ذینفعان شامل مسئولیت های دقیق وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی به عنوان متولی اصلی سلامت کشور و وظایف سایر سازمان های ذینفع جهت همکاری مشترک برای کاهش عوامل خطر سرطان زا ارائه می شود.

روش و مواد: این پروژه پژوهش در نظام سلامت با مشارکت مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی موثر بر سلامت دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، معاونت امور بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، دفتر بیماری های غیرواگیر وزرات بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و سایر ذینفعان داخل وزارت بهداشت و سایر سازمان های مرتبط با سرطان در سال 1391 انجام گرفت.

ابتدا کمیته راهبردی تشکیل و ذینفعان شناسایی شده و مورد تحلیل قرار گرفتند. سپس داده های کمی بر اساس مطالعات کشوری در مورد بروز، شیوع و بار بیماری سرطان استخراج شد. در نهایت با رویکرد کیفی و مرور ساختارمند به بررسی مطالعات، مستندات، گزارش ها، نیز نظرات خبرگان و برنامه های کلان ملی در ایران و دیگر کشورهای جهان در زمینه مدیریت عوامل خطر سرطان پرداخته شد. در عمل نقش و وظایف هر یک از ذینفعان تحلیل شد. سپس عوامل خطر
سرطان ها مشخص شده و مداخلات موثر مبتنی بر شواهد برای هر کدام از سرطان ها تعیین و نقش وزارت بهداشت به عنوان مسئول اصلی یا همکار و سایر سازمان ها در هر مداخله تعیین شد.

میزان رضایت شغلی و عوامل موثر بر آن در کارکنان مرکز بهداشت شمال تهران در سال 1392

محمد حسین صافی, شریف ترکمن نژاد, شهنام عرشی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 2 شماره 1, 22 آذر 2015, صفحه 64-71
https://doi.org/10.22037/ch.v2i1.9115

زمینه و هدف: رضایت شغلی کارکنان از مهمترین متغیرها در حیطه رفتار سازمانی است و تحقق اهداف سازمانی نیز بدون آن امکان پذیر نمی باشد. بنابر این هدف اصلی این پژوهش، بررسی رضایت شغلی کارکنان شاغل درمرکز بهداشت شمال تهران وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بود.

روش و مواد: این مطالعه مقطعی به صورت توصیفی-تحلیلی انجام شد و کارکنان مرکز بهداشت شمال تهران در صورت داشتن حداقل شش ماه سابقه کار در این مطالعه مشارکت داشتند. ابزارگردآوری داده ها شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه رضایت شغلی مینه سوتا بود. رضایت شغلی درشش حیطه و پنج سطح طبقه بندی شد. پایایی پرسشنامه از طریق محاسبه آلفای کرونباخ تائید شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری توصیفی، همبستگی پیرسون، همبستگی اسپیرمن، آنالیز واریانس وT  مستقل در نرم افزار SPSS-18 استفاده شد.

یافته ها: تعداد افراد مشارکت کننده در مطالعه 259 نفر بود. میانگین (انحراف معیار) نمره رضایت شغلی کلی 1/50(3/12) از 100بود. بررسی نتایج در شش حیطه نشان داد که میزان رضایت شغلی کارکنان از امکانات مالی ورفاهی40%، امکانات آموزشی وارتقاء شغلی 4/43 %، سیاست ها وخط مشی مدیریت 4/53%، کیفیت روابط انسانی 6/66%، امنیت شغلی 3/54% و پایگاه اجتماعی حرفه4/57% بود. بین جنس و رشته شغلی ارتباط معنی دار وجود داشت.

نتیجه گیری: بهبود شرایط فیزیکی محل کار، افزایش مشارکت کارکنان در تصمیم گیری، افزایش نسبی حقوق و دستمزد، تشویق پرسنل، ارتقاء شغلی و روابط صمیمی وعمیق بین آنها می تواند موجب افزایش رضایت شغلی کارکنان شود.