مقالات پژوهشی اصیل


زمینه و هدف: رضایت از زندگی یکی از مهم ترین عوامل سلامت بهزیستی و روان است که در چند دهه اخیر روان شناسی مثبت نگر توجه ویژه ای به آن کرده است. این مطالعه با هدف تعیین رابطه سرمایه های روانشناختی و الگوهای ارتباطی با واسطه گری تمایزیافتگی فردی و بخشودگی بین فردی با رضایت از زندگی در زنان متأهل شهر تهران در سال 1401-1400 انجام شد.

روش و مواد: پژوهش حاضر به صورت توصیفی و از نوع همبستگی با شیوه تحلیل مسیر با مشارکت 798 نفر از زنان متأهل شهر تهران با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انجام شد. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های رضایت از زندگی، سرمایه های روانشناختی، الگوهای ارتباطی، تمایز یافتگی فردی و بخشودگی بین فردی جمع اوری شد و با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر با نرم افزار SPSS-26 و  Smart PLS-V2تجزیه و تحلیل شدند.

یافته ها: سرمایه های روانشناختی (426/0=β، 43/11=t)، الگوهای ارتباطی (147/0-=β، 07/4=t)، بخشودگی بین فردی
(09/0=β، 18/2=t)، تمایزیافتگی (192/0=β، 44/5=t) بر رضایت از زندگی تأثیر مستقیم و معنادار داشتند. سرمایه های روانشناختی (284/0=β، 26/8=t) و الگوهای ارتباطی (379/0-=β، 97/12=t) بر بخشودگی بین فردی و سرمایه های روانشناختی (159/0-=β، 30/4=t) و الگوهای ارتباطی (194/0=β، 478/5=t) بر تمایزیافتگی فردی تأثیر مستقیم و معنادار داشتند. سرمایه های روانشناختی (026/0=β، 053/2=t) و الگوهای ارتباطی (35/0-=β، 236/2=t) با واسطه گری بخشودگی بین فردی تأثیر غیرمستقیم و معنادار بر رضایت از زندگی داشتند. سرمایه های روانشناختی (035/0-=β، 458/3=t) و الگوهای ارتباطی (037/0=β، 026/4=t) با واسطه گری تمایزیافتگی فردی تأثیر غیر مستقیم بر رضایت از زندگی داشتند.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد سرمایه های روانشناختی، الگوهای ارتباطی، بخشودگی بین فردی و تمایز یافتگی بر رضایت از زندگی تأثیر مستقیم، سرمایه های روانشناختی و الگوهای ارتباطی بر رضایت از زندگی به واسطه تمایزیافتگی فردی تأثیر
غیر مستقیم منفی و سرمایه های روانشناختی و الگوهای ارتباطی بر رضایت از زندگی به واسطه بخشودگی بین فردی تأثیر
غیر مستقیم مثبت داشتند.

روابط ساختاری کارکرد خانواده و رفتارهای ‌پرخطر نوجوانان با نقش واسطه‌ای عوامل فردی‌‌روانشناختی

اکبر عنبری, بهمن اکبری, عباس صادقی, مهوش مافی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 10 شماره 1, 27 March 2023, صفحه 15-27
https://doi.org/10.22037/ch.v10i1.31698

زمینه و هدف: یکی از پدیده های دوره نوجوانی رفتارهای پرخطر است، عوامل متعدد زیستی، شناختی، اجتماعی و خانوادگی زمینه‌ساز بروز رفتارهای پرخطر هستند. هدف این مطالعه تعیین روابط ساختاری کارکرد خانواده و رفتارهای ‌پرخطر نوجوانان با نقش واسطه‌ای عوامل فردی‌روانشناختی می باشد.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی و بر مبنای مدل‌سازی معادلات ساختاری با مشارکت 900 نفر از دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه استان قزوین در سال تحصیلی1400-1399 انجام شد. نمونه گیری به روش خوشه‌ای‌‌ و تصادفی انجام شد. داده‌ها با استفاده از مقیاس رفتار پرخطر نوجوانان ایرانی، پرسشنامه عوامل‌خطرساز و حفاظت‌کننده جمع آوری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-20 و AMOS2-24 و آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و مدل‌سازی معادلات ساختاری انجام شد.

یافته ها: ضریب همبستگی کارکرد خانواده با متغیر عوامل فردی روانشناختی 65/0، با رفتارهای پرخطر 33/0- بود. ضریب مسیر مستقیم بین کارکرد خانواده با رفتارهای‌ پرخطر منفی و معنادار (001/0>P، 31/0-=β)، مسیر مستقیم کارکرد خانواده با عوامل فردی‌روانشناختی مثبت و معنادار (001/0>P، 73/0=β)، همچنین مسیر مستقیم عوامل فردی‌روانشناختی با رفتارهای پرخطر منفی و معنادار بود (001/0>P، 53/0-=β). ضریب مسیر غیرمستقیم کارکرد خانواده با رفتارهای ‌پرخطر منفی و معنادار (001/0>P، 39/0-=β)، درنهایت ضریب مسیرکل (مجموع ضرایب مسیرهای مستقیم و غیرمستقیم) بین کارکرد خانواده با رفتارهای پرخطر منفی و معنادار بود (001/0>P، 70/0-=β). شاخص‌های نکویی برازش داده‌های گردآوری ‌شده نشان داد مدل از برازش مطلوبی برخوردار است.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد ارتباط کارکرد خانواده و رفتارهای پرخطر نوجوانان با نقش واسطه‌ای عوامل ‌فردی‌روانشناختی تبیین می‌شود. به عبارت دیگر، عملکرد ضعیف خانواده در کنار عوامل روانی، زمینه ساز شکل گیری رفتارهای پرخطر نوجوانان می شود.

تأثیر درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سلامت روان افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلب: یک مطالعه راهنما

‌نسیم تیموری, سعید تیموری, محمد حسین بیاضی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 10 شماره 1, 27 March 2023, صفحه 28-36
https://doi.org/10.22037/ch.v10i1.31572

زمینه و هدف: بیماران مبتلا به بیماری های قلبی عروقی کرونری ممکن است توان سازگاری با شرایط این بیماری و امید خود را نسبت به ادامه زندگی از دست بدهند. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سلامت روان بیماران قلبی انجام‌شده است.

روش و مواد: این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پژوهش پیش آزمون پس آزمون وگروه گواه با مشارکت افراد مبتلا به بیماری عروق کرونری 35 تا 55 ساله مراجعه­کننده به مراکز بهداشتی شهرستان تایباد در اردیبهشت‌ماه 1399 انجام شد. تعداد نمونه 30 نفر بود که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از روش تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه گواه، هر گروه 15 نفر گماشته شدند. داده­ها با استفاده از پرسشنامه سلامت روان در سه دوره زمانی پیش­آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماه بعد، جمع آوری گردید. گروه آزمایش طی هشت جلسه 90 دقیقه­ای تحت درمان پذیرش و تعهد قرار گرفتند اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-22 تجزیه و تحلیل شدند.  

یافته ها: در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) مشکلات جسمانی از (9/1) 6/10 در پیش آزمون به (1/2) 3/7 در
پس آزمون و (4/2) 5/6 در پیگیری (001/0>P) و اضطراب و اختلال خواب از (1/3) 14 در پیش آزمون به (6/2) 3/6 در
پس آزمون و 1/6 در پیگیری (001/0>P) و همچنین افسردگی از (4/5) 7/10 در پیش آزمون به (7/3) 8/3 در پس آزمون و (9/3) 4/4 در پیگیری (001/0>P) کاهش یافتند. در گروه آزمایش تغییرات میانگین (انحراف معیار) کارکرد اجتماعی در
پیش آزمون (9/3) 1/8، پس آزمون (9/4) 5/9 و پیگیری (4/4) 2/9 معنی دار نبود. در گروه گواه، نمرات خرده مقیاس های سلامت روان در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری از لحاظ آماری نداشتند.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب کاهش مشکلات جسمانی، اضطراب و اختلال خواب و افسردگی در بیماران مبتلا به بیماری های قلبی عروقی شد.

زمینه و هدف: سلامت عمومی، تاب‌آوری، هوش هیجانی، تعارض زناشویی، فرسودگی والدگری، دلبستگی و تعامل والد-کودک به توانمندسازی روان‌شناختی مادران کمک می‌کند. این پژوهش با هدف تعیین روابط ساختاری سلامت عمومی، تاب‌آوری، هوش هیجانی، تعارض زناشویی، فرسودگی والدگری، دلبستگی و تعامل والد-کودک با توانمندسازی روان شناختی مادران دارای کودک 6-4 سال انجام گرفت.

روش و مواد: این مطالعه به روش توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری با مشارکت 257 مادر دارای کودک 4 تا 6 سال در زمستان سال 1399 در شهر اصفهان انجام شد. روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری در دسترس بود. داده ها با استفاده از پرسشنامه های سلامت عمومی، تاب‌آوری، توانمندسازی روان‌شناختی، هوش هیجانی، رضایت زناشویی، فرسودگی والدگری، روابط میان دلبستگی و تعامل والد-کودک جمع آوری شد. به منظور مدل‌سازی معادلات ساختاری از نرم افزارهای SPSS- 23 و PLS3 استفاده شد.

یافته ها: ضرایب مستقیم متغیرهای هوش هیجانی (41/0=β، 9/6=t)، تاب آوری (24/0=β، 9/3=t) و رضایت زناشویی (15/0=β، 4/2=t) با توانمندسازی روان شناختی معنی دار ولی ضرایب مستقیم روابط میان دلبستگی (03/0=β، 39/0=t)، فرسودگی والدگری (08/0-=β، 2/1=t)، سلامت عمومی (02/0-=β، 24/0=t)، تعامل والد-کودک با توانمندسازی روانشناختی (05/0=β، 62/0=t)، معنی دار نبود. ضرایب غیر مستقیم روابط میان دلبستگی از طریق تعامل والد- کودک و تاب آوری (04/0-=β، 7/2=t)، سلامت عمومی و
تاب آوری (03/0-=β، 5/2=t)، سلامت عمومی و رضایت زناشویی (02/0-=β، 2/2=t)، تعامل والد-کودک و هوش هیجانی (08/0-=β، 6/3=t)، تعامل والد-کودک و رضایت زناشویی (02/0-=β، 01/2=t)، سلامت عمومی و هوش هیجانی (04/0-=β، 5/2=t) با توانمندسازی روان شناختی معنی دار به دست آمد. همچنین ضرایب غیر مستقیم روابط میان فرسودگی والدگری از طریق تعامل والد- کودک و تاب آوری (01/0-=β، 99/1=t)، سلامت عمومی و تاب آوری (05/0-=β، 1/3=t)، سلامت عمومی و رضایت زناشویی (04/0-=β، 3/2=t)، تعامل والد- کودک و هوش هیجانی (02/0-=β، 603/2=t)، سلامت عمومی و هوش هیجانی بر توانمند سازی روان شناختی (07/0-=β، 52/3=t) معنی دار به دست آمد.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد هوش هیجانی، تاب آوری ورضایت زناشویی از جمله متغیرهای دارای اثر مستقیم بر توانمندسازی
روان شناختی و روابط میان دلبستگی و فرسودگی والدگری از متغیرهای دارای اثر غیرمستقیم بر توانمندسازی روانشناختی می باشد.

زمینه و هدف: نارضایتی از شکل و ریخت بدن و ترس از ارزیابی منفی دیگران می تواند پیامدهای روانشناختی چون اضطراب و الگوهای خوردن ناسالم دربرداشته باشد. از طرفی، مشکل در تنظیم شناختی هیجان نیز می تواند زیربنای بروز چنین اختلالاتی باشد. لذا این مطالعه با هدف تعیین رابطه تنظیم هیجان، اختلال بدریخت انگاری و اضطراب اجتماعی با اختلال خوردن در زنان جوان متقاضی عمل‌های لاغری انجام شد.

روش و مواد: این مطالعه به صورت همبستگی با مشارکت 160 نفر از زنان 30 تا 40 ساله مراجعه کننده به مطب‌های زیبایی جهت جراحی زیبایی لاغری در پاییز 1400 در شهر تهران انجام شد. نمونه ها به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های تنظیم هیجان Gross، اضطراب اجتماعی Connor، عادت خوردن Dutch، و نگرانی از تصویر بدنی Littleton بصورت آنلاین جمع آوری شد. داده های جمع آوری شده در نرم افزار آماری SPSS-26 و با استفاده از روش‌های آمارتوصیفی و آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن افراد شرکت کننده در مطالعه (54/3) 1/34 سال بود. آزمون همبستگی نشان داد که بین اختلال خوردن با تنظیم هیجان (133/0=r، 001/0>P)، اختلال خوردن با اضطراب اجتماعی (347/0=r، 001/0>P) و اختلال خوردن با اختلال بدریخت انگاری (382/0=r، 001/0>P) رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. یعنی هرچه نمره تنظیم هیجان، اضطراب اجتماعی و اختلال بدریخت انگاری بالاتر بود، اختلال خوردن هم بالاتر و هم معکوس به دست آمد. رابطه اختلال خوردن با تنظیم هیجان (042/0=β)، اختلال بدریخت انگاری (436/0=β) و اضطراب اجتماعی (187/0=β) مثبت و معنی دار بود. مدل رگرسیون به دست آمده از برازش مناسبی برخوردار بود (001/0=P و 932/34=F).

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد که اختلال خوردن با تنظیم هیجان، اضطراب اجتماعی و اختلال بدریخت انگاری رابطه مثبت و معنی دار دارد. یعنی هرچه نمره تنظیم هیجان، اضطراب اجتماعی و اختلال بدریخت انگاری بالاتر بود، اختلال خوردن هم بالاتر بود و برعکس.