سرمقاله یا سخن ویژه


بیل گیتس برای ورود به موضوع ریشه کنی فلج اطفال در بین کشورهای فقیر از طریق مطالعه اتفاقی یک مقاله روزنامه الهام گرفت. همانند بیل گیتس، دیدن مستند رمز گشایی ذهن بیل گیتس Inside Bill’s Brain: Decoding Bill Gates برای سردبیر مجله سلامت اجتماعی نیز الهام بخش بود.

چون انتظار نمی رود که سیاست گذاران، تصمیم گیران، نمایندگان مجلس و مدیران دولتی به منابع علمی که عموماً برای متخصصین رشته های مربوطه منتشر می شود، دسترسی داشته باشند.  چنانچه یافته های علمی پژوهشی به زبان ساده از طریق رسانه های عمومی برای این گروه از مخاطبان و سایر افراد غیر متخصص منتشر شود، می تواند موجب آگاهی و تصمیم گیری مناسب شود. به علاوه آگاه شدن مردم از مشکلات و دامنه آنها موجب مشارکت در حل مشکل و یا مطالبه حل آن و تأثیر در برنامه ریزی دولت برای سلامت نیز می شود.

از این رو هیات تحریریه مجله سلامت اجتماعی تصمیم گرفت که در هر شماره خلاصه ای از مقالات منتشر شده در
حیطه های پزشکی اجتماعی، سلامت عمومی و تعیین کننده های اجتماعی سلامت را به زبان فارسی معرفی نماید. این اقدام می تواند نه تنها مورد استفاده همکاران جوان قرار گیرد، بلکه خوراک علمی لازم را برای رسانه های دیداری، شنیداری، نوشتاری و شبکه های اجتماعی فراهم نماید.

چرا از ویال واکسن AstraZeneca به صورت بهتر استفاده نکنیم؟

علی اصغر کلاهی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 2, 22 May 2021, صفحه 144-147
https://doi.org/10.22037/ch.v8i2.31440

در جعبه بسته بندی و دستورالعمل کارخانه سازنده واکسن AstraZeneca برای ایمن سازی علیه COVID-19 نوشته شده است که هر ویال حاوی 5 میلی لیتر برای 10 نفر است. بر اساس این سند، وزارت بهداشت در ایران نیز استفاده از یک ویال را برای واکسیناسیون 10 نفر در نظر گرفته است. ولی در مشاهدات میدانی دیده می شود که بعد از کشیدن 10 دوز واکسن از هر ویال، هنوز بیش از نیم میلی لیتر از محلول واکسن باقی مانده است، که مطابق دستورالعمل بلااستفاده مانده و هدر می رود. در حالی که می توان از آن به عنوان یک دوز اضافی استفاده نمود. ایران با اینکه چهاردهمین رتبه جهان از نظر ابتلا و دومین رتبه مرگ و میر را دارد و یکی از کشورهای با ابتلا بالا می باشد، ولی میزان واکسیناسیون در آن هنوز پائین است، شایسته است که از واکسن تهیه شده استفاده بهینه به عمل آید. مشاهدات میدانی همچنین نشان می دهد که عوامل اجرایی ایمن سازی اعم از واکسیناتور، مدیران، نیروهای نظارت کننده که در صف مقدم درک کمبود واکسن هستند، از هدر رفت واکسن با ارزش و گران بها رنج می برند.

تولیدکنندگان واکسن به طور معمول مقدار اضافی در یک ویال می گذارند. علت آن می تواند پیشگیری از کسری محلول برای مواقعی باشد که در زمان کشیدن واکسن به جای 5/0 مثلاً 6/0 میلی لیتر کشیده می شود.  این مشکل بیشتر در استفاده از سرنگ های بزرگ تر رخ می دهد. تفاوت در فضای مرده بین سرنگ های 1 و 3 میلی لیتری در واکسیناسیون COVID-19  قبلاً در ایالات متحده بحث شده است.

 نظر به اینکه می توان از سرنگ های نیم میلی لیتر استفاده کرد و امکان بیشتر کشیدن محلول را از بین برد و همچنین مشکلات تهیه واکسن به علت تحریم های غیرانسانی، می توان به جای 10 دوز، از یک ویال 11 دوز استفاده شود که از هدر رفتن واکسنی که با هزینه ها و مشکلات زیاد تهیه می شود، پیشگیری نمود. در مرکز مورد بازدید ما اغلب از سرنگ نیم میلی لیتری استفاده می شود و همه ویال های واکسن بعد از استفاده برای 10 نفر هنوز دارای محلول بیش از نیم میلی لیتر بوده که حداقل برای ایمن سازی یک نفر اضافی کافی می باشد.

در حالی که هر روز آسیب های ناشی از  اپیدمی همه گیر در ایران ادامه دارد، این واکسن با دوز اضافی در ویال 10 دوز AstraZeneca می تواند جان بیشتری را نجات دهد. ما توصیه می کنیم از دوز اضافی AstraZeneca برای شخص دیگری استفاده کنید و ثبت نام افراد را به جای 10 نفر فعلی به 11 نفر برسانید. اتلاف دوزهای واکسن COVID-19 ممکن است واکسیناسیون افراد در کشورهای در حال توسعه را در مدت زمان کوتاه محدود کند. با استفاده از این سیاست ، تقریباً می توانیم 10 درصد واکسن بیشتری به جامعه ارائه دهیم. چون بسیاری از کشورها هنوز قادر به تأمین واکسن COVID-19 کافی برای شروع واکسیناسیون های گسترده نیستند. این روش را می توان به سایر کشورها و سایر واکسن های دارای دوزهای مختلف از جمله Pfizer و Moderna توصیه کرد.

بنابراین توصیه می شود که مسئولین اجرایی وزارت بهداشت، بر اساس این واقعیت، موضوع را مورد بررسی قرار داده و با بازنگری در دستورالعمل ها امکان استفاده بیشتر از منابع محدود واکسن را فراهم نمایند تا امکان ایمن سازی 10% افراد بیشتر فراهم شده و از هدر رفتن منابع پیشگیری شود.

مقالات پژوهشی اصیل


مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با آموزش تاب‌آوری بر حس انسجام فردی و طلاق عاطفی در زنان متقاضی طلاق

فاطمه فیضی خواه, رمضان حسن زاده, قدرت الله عباسی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 2, 22 May 2021, صفحه 152-166
https://doi.org/10.22037/ch.v8i2.31342

زمینه و هدف: طلاق عاطفی وضعیتی بین زن و شوهر است که روابطشان دچار اختلال شده و سرمایه عاطفی بین فردی آنان به صورت انفعالی در آمده است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با آموزش تاب‌آوری بر حس انسجام فردی و طلاق عاطفی در زنان متقاضی طلاق بود.

روش و مواد: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان متقاضی طلاق شهر تهران بود که بین دی ماه 1397 تا اردیبهشت 1398 برای طلاق به دادگاه خانواده شهید باهنر تهران مراجعه کرده بودند. از بین آنها‌ 90 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه، هر گروه 30 نفر جایگذاری شدند. برنامه آموزش تاب‌آوری در 11 جلسه 120 دقیقه‌ای به صورت هفتگی و پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در 10 جلسه 120 دقیقه‌ای به صورت هفتگی اجرا شد اما گروه گواه مداخله‌ای دریافت نکرد. هر سه گروه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به پرسشنامه‌های احساس انسجام فردی و طلاق عاطفی پاسخ دادند. تجزیه ‌و تحلیل داده‌ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیری به کمک نرم افزار SPSS-22 صورت گرفت.  

یافته ها: در گروه آموزش تاب آوری، میانگین (انحراف معیار) حس انسجام فردی از (9/8) 5/65 در پیش آزمون به (5/11) 6/79 در پس آزمون و (3/11) 5/79 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P). در گروه درمان پذیرش و تعهد میانگین (انحراف معیار) حس انسجام فردی) از (6/9) 4/64 در پیش آزمون به (1/12) 1/78 در پس آزمون و (1/12) 8/77 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P). در گروه آموزش تاب آوری، میانگین (انحراف معیار) طلاق عاطفی از (8/3) 2/18در پیش آزمون به (7/3) 6/12 در پس آزمون و (4/3) 4/12 در پیگیری کاهش یافت (001/0>P). در گروه درمان پذیرش و تعهد میانگین (انحراف معیار) طلاق عاطفی از (8/3) 5/18 در پیش آزمون به (7/3) 8/14 و (5/3) 6/14در پیگیری کاهش یافت (001/0>P). در گروه گواه میانگین (انحراف معیار) نمرات حس انسجام فردی و طلاق عاطفی  در پیش آزمون و پس آزمون تفاوتی نداشت. آموزش تاب آوری اثر بیشتری در مقایسه با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر طلاق عاطفی داشت (01/0P<) اما بین گروه‌های آموزش تاب آوری با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در متغیر حس انسجام فردی تفاوتی وجود نداشت.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و آموزش تاب‌آوری هر دو بر افزایش حس انسجام فردی و کاهش طلاق عاطفی زنان متقاضی طلاق مؤثر بودند ولی آموزش تاب‌آوری بر کاهش طلاق عاطفی مؤثرتر بود.

اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر اضطراب حالت در زنان نابارور تحت درمان IVF

زهره نصیری, حسن احدی, مریم کلهرنیا گلکار, سعید تیموری, نیره خادم غائبی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 2, 22 May 2021, صفحه 167-177
https://doi.org/10.22037/ch.v8i2.31226

زمینه و هدف: زنان نابارور معمولاً برای تحقق آرزوی خود برای فرزندآوری از روش لقاح آزمایشگاهی(IVF ‐ ET)  که یک فرایند استرس‌زاست، استفاده می‌کنند. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی بر اضطراب حالت در زنان نابارور تحت درمان IVF انجام شد.

روش و مواد: پژوهش از نوع پژوهش‌های شبه‌آزمایشی با دو گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری را کلیه زنان نابارور مراجعه کننده به یک مرکز درمان ناباروری در شهر مشهد تشکیل دادند. از این گروه 60 زن با سابقه ناباروری با شیوة نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. برای گروه آزمایش به مدت هشت جلسه دو ساعته آموزش ذهن آگاهی بصورت هفته ای برگزار گردید اما گروه شاهد هیچ گونه خدمات روانشناختی را دریافت نکردند. افراد دو گروه پرسشنامه ها را در مرحله قبل و بعد از مداخله تکمیل کردند. سه ماه بعد به منظور پیگیری اثرات مداخله آموزشی مجددا پرسشنامه توسط افراد گروه ازمایش تکمیل گردید جهت اندازه‌گیری اضطراب از ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ اضطراب حالت Speilberger استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون کوواریانس تک متغیره به کمک نرم افزار SPSS-21 انجام گردید.  

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن گروه آزمایش (9/4) 1/31 و گروه شاهد (1/5) 2/31 سال بود. میانگین (انحراف معیار) اضطراب حالت در گروه آزمایش از (8/12) 1/44 در پیش آزمون به (1/11) 4/41 در پس آزمون و (1/11) 8/40 در مرحله پیگیری کاهش یافت (01/0>P). ولی در گروه گواه، میانگین (انحراف معیار) اضطراب حالت از (3/12) 1/47 در پیش آزمون به (1/12) 5/46 در پس آزمون و (1/12) 2/46 در مرحله پیگیری رسید که تفاوت معنی­دار نبود.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی، موجب کاهش اضطراب حالت در زنان ناباور تحت درمان IVF شد.

اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر امیدواری، تنظیم هیجان، کنترل قندخون و عملکرد اجتماعی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو

فاطمه صدرهاشمی, پرویز عسگری, بهنام مکوندی, ناصر سراج خرمی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 2, 22 May 2021, صفحه 178-193
https://doi.org/10.22037/ch.v8i2.31358

زمینه و هدف: دیابت یکی از شایع ترین بیماری­های مزمن است که جریان منظم زندگی را مختل می­کند و می­تواند پیامدهای روانی مهمی به دنبال داشته باشد. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر امیدواری، تنظیم هیجان، عملکرد اجتماعی و کنترل قند خون بیماران مبتلا به دیابت بود.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش‌آزمون- پس‌آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه‌کننده به مراکز درمانی و انجمن دیابت شهر اصفهان در دامنه سنی بین 30 تا 60 سال در سال 1398 بودند. به روش نمونه‌گیری هدفمند 60 نفر انتخاب و به طور تصادفی، در دو گروه درمان پذیرش و تعهد و گروه گواه هر گروه 30 نفر، گماشته شدند. پیش از انجام مداخله، پیش ­آزمون برگزار شد، داده­ ها با استفاده از آزمایش هموگلوبین A1C، پرسشنامه تنظیم هیجان، پرسشنامه عملکرد اجتماعی و مقیاس امیدواری به دست آمد. سپس پس آزمون اجرا شد و پس از دو ماه از اجرای پس­آزمون، دوره پیگیری انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و نرم افزار SPSS-22 استفاده شد.  

یافته ها: در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) تنظیم هیجان مثبت از (4/13) 6/87 در پیش آزمون به (1/17) 3/94 در پس آزمون و (2/17) 8/95 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P) و میانگین (انحراف معیار) تنظیم هیجان منفی از (9/8) 6/44 در پیش آزمون به (1/8) 7/35 در پس آزمون و (8/7) 2/33 در پیگیری کاهش یافت (001/0>P). همچنین میانگین (انحراف معیار) عملکرد اجتماعی از (3/9) 58 در پیش آزمون به (9) 4/73 در پس آزمون و (9/9) 1/74 در پیگیری و میانگین (انحراف معیار) امیدواری از (8/6) 31 در پیش آزمون به (9/7) 6/40 در پس آزمون و (6/7) 9/39 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P). در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) هموگلوبین A1C از (3/1) 3/7 در پیش آزمون به (1) 1/6 در پس آزمون و (9/0) 3/6 در پیگیری کاهش یافت (013/0=P). نمرات گروه گواه در سه مرحله آزمون در هیچ یک از متغیرها تفاوتی نداشت.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش امیدواری، افزایش تنظیم هیجان مثبت، کاهش تنظیم هیجان منفی، کنترل قند خون و افزایش عملکرد اجتماعی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو تأثیرگذار بود و می­توان از این درمان در جهت بهبود مشکلات روان­شناختی بیماران مبتلا به دیابت استفاده کرد.

بررسی نگرش و التزام عملی به نماز و عوامل موثر بر آن در میان دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد

سید محمود طباطبایی, سهیل صادقی, اکرم محمدی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 2, 22 May 2021, صفحه 194-204
https://doi.org/10.22037/ch.v8i2.28495

چکیده

زمینه و هدف: بستر اصلی دستیابی به سلامت جسم و فکر در بین جوانان گسترش معنویت مبتنی بر وحی الهی در بین این قشر ارزشمند است که یکی از بهترین مصادیق آن، نگرش و التزام عملی به نماز در بین دانشجویان است. مطالعه حاضر با هدف بررسی نگرش و التزام عملی  به نماز و عوامل موثر بر آن در بین دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد.

روش و مواد: این مطالعه توصیفی- تحلیلی در سال 97- 1396 با مشارکت 308 نفر از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد انجام گرفت. روش نمونه گیری به صورت طبقه ای متناسب (بر حسب دانشکده و جنس) بود. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه میزان التزام عملی به نماز که از چهار زیر مقیاس تشکیل شده؛ و همچنین پرسشنامه عملکرد دینی همسالان، والدین و دانشگاه (درحوزه نماز) استفاده گردیده است. در این تحقیق، متناسب با متغیرهای مورد مطالعه و نوع داده های جمع آوری شده، به منظور توصیف آنان از شاخص های میانگین، انحراف معیار، حداقل و حداکثر نمره ها استفاده شد. در مرحله تحلیل آماری، با توجه به ماهیت مقیاس اندازه گیری که از نوع فاصله ای است جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل رگرسیون خطی، همبستگی پیرسون و آزمون تی دو گروه مستقل استفاده شد.

یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که بین عملکرد دینی والدین با ضریب همبستگی(58/0)، همسالان با ضریب همبستگی(45/0) و دانشگاه با ضریب همبستگی (36/0) (در حوزه نماز) و نگرش و التزام عملی به نماز رابطه مستقیم با سطح معناداری 00/0 در هر سه متغیر وجود دارد. به عبارتی با افزایش میزان عملکرد دینی والدین، همسالان و دانشگاه (درحوزه نماز)، میزان نگرش و التزام عملی به نماز در بین دانشجویان نیز افزایش می یابد. همچنین با مقایسه ضرایب رگرسیونی استاندارد (Beta)، مشخص شد که بیشترین تاثیر را متغیر عملکرد دینی خانواده (در حوزه نماز) با بتای (46/0) بر نگرش و التزام عملی به نماز دارد . در مرتبه دوم تاثیر گذاری متغیر عملکرد دینی همسالان (در حوزه نماز) با بتای (30/0) و در مرتبه سوم متغیر عملکرد دینی دانشگاه (در حوزه نماز) با بتای (11/0) قرار دارد. آزمون تی دو گروه مستقل نیز نشان داد که بین دو گروه دختران و پسران و همچنین مجردها و متاهل ها از نظر میزان نگرش و التزام عملی به نماز تفاوت معناداری وجود ندارد.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد میزان التزام عملی به نماز  توسط گروه نمونه بیشتر از حد متوسط مقیاس بوده بنابراین می توان بیان کرد که گروه نمونه مورد مطالعه از وضعیت نسبتا مطلوبی در التزام عملی به نماز برخوردار می باشد. همچنین خانواده در کنار گروه دوستان و دانشگاه  به عنوان مهم ترین نهاد برای رشد و تعالی فرزندان، دارای جایگاهی بسیار مهم برای ظهور و بروز اعتقادات و میزان پایبندی به واجبات دینی فرزندان می باشد.

زمینه: یکی از مشکلات دیابت در افراد مسن، احتمال ابتلا به بیماری دیگر همزمانی است که کنترل قند خون را مشکل­تر می­سازد. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی خنده درمانی و درمان راه حل محور گروهی بر امید به زندگی، معناجویی، شفقت به خود و کاهش قند خون بیماران سالمند مبتلا به دیابت نوع دو بود.

روش و مواد: پژوهش حاضر یک تحقیق کاربردی و از نظر روش تحقیق از نوع تحقیقات شبه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون- پس‌آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران سالمند 60 تا 75 سال مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه­کننده به مراکز درمانی تحت پوشش انجمن دیابت ایران در شهر تهران بودند که از بین آن­ها تعداد 90 نفر به صورت تصادفی­ در سه گروه خنده درمانی (30=n)، درمان راه­حل­مدار  (30=n) و گروه کنترل (30=n) جایگزین شدند. داده­ها با استفاده از پرسشنامه شفقت به خود، امید به زندگی، معناجویی و آزمایش هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) به دست آمد. جهت پیگیری و بررسی پایداری تاثیر روش­های درمانی، تکمیل پرسشنامه­ها و آزمایش A1c دو ماه پس از پایان دوره آموزشی مجددا انجام شد. داده­ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر(repeated measure) و با بهره­گیری از نرم افزار SPSS.26 تحلیل شد.

یافته­ها: نتایج نشان داد که میانگین معناجویی، و شفقت خود در گروه خنده درمانی در پایان پس­آزمون بالاتر از گروه راه­حل مدار بوده است. اما دو گروه از نظر امید به زندگی و کاهش قند خون تفاوت معناداری تا مرحله پس­آزمون با هم نداشتند (05/0<p). با این حال بین هر دو گروه آزمایش و گواه تفاوات معناداری از نظر متغیرهای پژوهش وجود داشت و می­توان گفت هر دو گروه خنده درمانی و درمان راه­حل محور تاثیر معناداری بر امید به زندگی، معناجویی، شفقت خود و کاهش قند داشتند (01/0>p).

نتیجه­گیری: می­توان نتیجه گرفت گفت هر دو گروه خنده درمانی و درمان راه­حل محور تاثیر معناداری بر امید به زندگی، معناجویی، شفقت خود و کاهش قند داشتند و می­توان از این دو درمان در مراکز درمانی برای بهبود وضعیت بیماران مبتلا به دیابت استفاده کرد.

زمینه و هدف: ﺳﻨﺪرم روده تحریک‌پذیر ﻳﻚ اﺧﺘﻼل ﻛﻨﺸﻲ دﺳﺘﮕﺎه ﮔﻮارش اﺳﺖ ﻛﻪ ازنقطه‌نظر ﺑﺎﻟﻴﻨﻲ، ﺑﺎ ﻋﻼﺋﻤﻲ ﭼﻮن ﺗﻐﻴﻴﺮ وﺿﻌﻴﺖ اﺟﺎﺑﺖ ﻣﺰاج، درد و اﺣﺴﺎس اﺗﺴﺎع ﺷﻜﻤﻲ ﺗﺸﺨﻴﺺ داده می‌شود و علاوه بر درمان داوریی، نیازمند انحام مداخلات روانشناختی است. هدف این پژوهش تعیین اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ درﻣﺎن روان ﭘﻮﻳﺸﻲ ﻛﻮﺗﺎه ﻣﺪت ﺑﺮ ﺷﺪت ﻋﻼﺋﻢ و ادراك ﺑﻴﻤﺎرى در ﺑﻴﻤﺎران ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ ﺳﻨﺪروم روده ﺗﺤﺮﻳﻚ ﭘﺬﻳﺮ انجام شد.

روش و مواد: طرح پژوهش از نوع طرح های کاربردی و شبه آزمایشی از نوع پیش‌آزمون- پس‌آزمون و پیگیری (سه ماهه) همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلابه سندرم روده تحریک‌پذیر شهر تهران در سال 1399 بود. نمونه این پژوهش شامل 30 نفر از جامعه مذکور است که به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به‌ صورت تصادفی در دو  گروه آزمایش و شاهد مساوی قرار گرفت. پیش از انجام مداخله، پیش آزمون برگزار شد، پس از آن گروه‌ آزمایش تحت درمان روان ﭘﻮﻳﺸﻲ ﻛﻮﺗﺎه ﻣﺪت در 13 جلسه 90 دقیقه‌ای قرار گرفت اما گروه گواه هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. سپس پس آزمون اجرا شد و پس از سه ماه از اجرای پس آزمون، دوره پیگیری انجام شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه شدت علائم سندروم روده تحریک‌پذیر و مقیاس کوتاه شده ادراک بیماری بود. تجزیه‌وتحلیل داده ها توسط نرم‌افزار spss.22 و تحلیل کوواریانس تک متغیره صورت پذيرفت. 

یافته ها: در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) شدت علائم از (3/22) 150 در پیش آزمون به (17) 4/124 در پس آزمون و (17) 5/120 در مرحله پیگیری کاهش یافت (001/0>P) و میانگین (انحراف معیار) ادراک بیماری از (5/3) 4/40 در پیش آزمون به (5/3) 4/48 در پس آزمون و (3/3) 7/48 در مرحله پیگیری افزایش یافت (001/0>P) اما در گروه گواه در نمرات پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد درﻣﺎن روان ﭘﻮﻳﺸﻲ کوتاه‌مدت موجب کاهش شدت ﻋﻼﺋﻢ و افزایش ادراك ﺑﻴﻤﺎرى در ﺑﻴﻤﺎران مبتلابه ﺳﻨﺪروم روده تحریک‌پذیر شد.

اثربخشی الگوی روایت درمانی بر مهارت های ارتباطی، ابرازگری هیجانی و همدلی در دختران و پسران آماده ازدواج

امیرعباس بوستانی کاشانی, آناهیتا خدابخشی کولایی, حسین داوودی, حسن حیدری (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 2, 22 May 2021, صفحه 232-246
https://doi.org/10.22037/ch.v8i2.28959

زمینه و هدف: داشتن یک ازدواج پایدار منوط به مهارت های ارتباطی اثربخش، همدلی زوج ها و مهارته ای اجتماعی است. الگوی روایت درمانی با تاکید بر داستان های زندگی می تواند به رشد و ارتقا این مهارت ها یاری برساند. لذا هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی الگوی روایت درمانی بر مهارت های ارتباطی، ابرازگری هیجانی و همدلی در دختران و پسران آماده ازدواج شهر کاشان بود.

روش و مواد: این مطالعه نيمه تجربي از نوع پيش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماري شامل تمامی دختران و پسران در آستانه ازدواج شهرستان کاشان و مراجعه کننده به کلینیک روانشناسی وستا کاشان در نیمه اول سال 1398 بودند. تعداد 60 نفر از مراجعه کنندگان با روش نمونه گیری تصادفی ساده برای پژوهش انتخاب شدند و گمارش آنها به صورت تصادفی در دو گروه (30نفر در گروه مداخله روایت درمانی و 30 نفر در گروه گواه) بود. گروه آزمايش در 11 جلسه روايت درماني گروهي شرکت کردند، درحالي که گروه گواه تحت هيچ مداخله اي قرار نگرفت. ابزار پژوهش پرسشنامه های ابرازگری هیجانی  KingوEmmon ، مهارت های ارتباطی Matson و همدلی مهرابیان و Epstein بود. به منظور بررسي فرضيه هاي پژوهش از روش تجزیه و تحليل کوواريانس چند متغيره با ساتفاده از نرم افزار22 -SPSS استفاده شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) نمره مهارت های ارتباطی از (8/2) 7/46 در پیش آزمون به (2/6) 1/69 در پس آزمون (001/0>P)، ابرازگری هیجانی از (3/3) 4/27 در پیش آزمون به (1/6) 1/56 پس آزمون (001/0>P) و نمره همدلی از (2/20) 5/70 در پیش آزمون به (2/27) 103 در پس آزمون (001/0>P) افزایش یافت، اما در گروه گواه تفاوت معنی داری بین نمرات پیش آزمون و پس آزمون ملاحظه نشد.

نتیجه گیری: الگوی روایت درمانی موجب افزایش مهارت های ارتباطی، ابرازگری هیجانی و همدلی در دختران و پسران آماده ازدواج شد.

زمینه و هدف: فجایع طبیعی نظیر زلزله می‌توانند پیامدهای روان‌شناختی بلندمدتی برای افراد داشته باشند. پژوهش حاضر با هدف مدل‌یابی علی رشد پس‌آسیبی افراد زلزله‌زده بر اساس حمایت اجتماعی، ذهن­آگاهی و نشخوار فکری با میانجی­گری پذیرش و عمل انجام گرفت.

روش و مواد: روش پژوهش حاضرتوصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی افراد بالای 18 سال ساکن در شهر سرپل ذهاب بود که زلزله آبان ماه سال 1396 را تجربه کرده بودند. از میان آنها تعداد 120 نفر به روش نمونه­گیری خوشه‌ای انتخاب شدند. جهت جمع­آوری داده­ها از پرسشنامه رشد پس­آسیبی، مقیاس حمایت اجتماعی، پرسشنامه مهارت‌های ذهن­آگاهی کنتاکی، مقیاس پاسخ نشخوار و پرسشنامه پذیرش و عمل استفاده شد. تحلیل داده­ها با استفاده از مدل‌یابی معادلات ساختاری و نرم‌افزارهای SPSS-23 و  Lisrel-8.8انجام شد.

یافته ها: میانگین ( انحراف معیار ) سن آزمودنی‌ها (9/5) 2/21 بود. با افزایش نشخوار فکری با میانگین (انحراف معیار) (7/12) 7/43، رشد پس‌آسیبی 8/54 (2/14) و پذیرش و عمل (6/17) 8/53 کاهش یافت (01/0>P). با افزایش ذهن‌آگاهی (2/15) 8/62 و حمایت اجتماعی (6/12) 1/53، پذیرش و عمل و رشد پس‌آسیبی افزایش یافتند و رشد پس‌آسیبی نیز با افزایش پذیرش و عمل افزایش یافت (01/0>P)، پذیرش و عمل اثرات تعديل‌کننده در روابط نشخوار فکري، ذهن‌آگاهي و حمايت اجتماعي با رشد پس‎آسيبي داشت.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که میزان پذیرش و عمل و رشد پس‌آسیبی افراد زلزله‌زده با افزایش نشخوار فکری کاهش و با افزایش ذهن‌آگاهی و حمایت اجتماعی افزایش یافت. افزایش پذیرش و عمل نيز موجب افزایش میزان رشد پس‌آسیبی شد. همچنین حمایت اجتماعی و ذهن‌آگاهی با افزایش پذیرش و تعهد، رشد پس‌آسیبی را افزايش داد و نشخوار فکری نيز با کاهش پذیرش و تعهد، منجر به کاهش رشد پس‌آسیبی شد.

پیش بینی کیفیت زندگی بر اساس راهبردهای مقابله ای و سلامت معنوی در زنان باردار مبتلا به چاقی

عفت نوروزی, اکرم دهقانی, مصطفی نوکنی, سید عباس حقایق (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 2, 22 May 2021, صفحه 264-274
https://doi.org/10.22037/ch.v8i2.31247

زمینه و هدف: نقش چاقی در بیماری های مختلف که محور توجه نظام سلامت در سراسر جهان است و پیامدهای اجتماعی و روانی و اقتصادی همراه آن، باعث شده است که این موضوع به عنوان اپیدمی و تهدید جهانی برای سلامتی مطرح شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش پیش بینی کنندگی راهبردهای مقابله ای و سلامت معنوی در کیفیت زندگی زنان باردار مبتلا به چاقی انجام گرفت.

روش و مواد: روش پژوهش مقطعی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان باردار مبتلا به چاقی مراجعه‌کننده به خانه های سلامت و درمانگاه های مامایی شهر اراک در سال 1398 تشکیل دادند، که از میان آن‌ها، تعداد  200 نفر با روش نمونه‌گیری به شیوه در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، پرسشنامه راهبردهای مقابله‌ای، پرسشنامه سلامت معنوی. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS-24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل رگرسیون) انجام پذیرفت.

یافته­ ها: میانگین (انحراف معیار) سن مشارکت­کنندگان (4/4) 1/29 سال بود. نتایج نشان داد با افزایش میانگین (انحراف معیار) نمره مقابله حل مسأله (1/4) 1/14 (001/0>P)، و با کاهش میانگین (انحراف معیار) مقابله هیجان مدار (5/9) 3/33 (004/0=P)، میانگین (انحراف معیار) نمره کیفیت زندگی (5/13) 2/92 افزایش یافت. با افزایش سلامت وجودی با میانگین (انحراف معیار) (3/5) 5/45، میانگین (انحراف معیار) نمره کیفیت زندگی (5/13) 2/92  افزایش یافت (002/0=P). متغیرهای راهبردهای مقابله­ای و ابعاد سلامت معنوی 22% از واریانس متغیر کیفیت زندگی زنان باردار مبتلا به چاقی را تبین می­کنند.

نتیجه­ گیری: مطالعه نشان داد با افزایش مقابله مسئله مدار و کاهش مقابله هیجان مدار و با افزایش سلامت وجودی، کیفیت زندگی زنان باردار مبتلا به چاقی بهبود یافت.

اثربخشی آموزش معنویت درمانی بر تحمل پریشانی و اضطراب مرگ در بیماران مبتلا به سرطان خون: یک مطالعه راهنما

زینب عامری, پرویز عسگری, علیرضا حیدرئی, سعید بختیارپور (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 2, 22 May 2021, صفحه 275-287
https://doi.org/10.22037/ch.v8i2.31349

زمینه و هدف: تشخیص سرطان و به دنبال آن تحمل درمان‌های طولانی معمولا تجارب استرس‌زا به حساب می‌آید. لذا هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش معنویت درمانی برتحمل پریشانی و اضطراب مرگ در بیماران مبتلا به سرطان خون بیمارستان ولیعصر شهر خرمشهر در سال 1398 بودند.

روش و مواد: روش پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به بیماری سرطان خون مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر شهر خرمشهر در سال 1398 به تعداد 98 نفر بودند که با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند تعداد 30 نفر از آنان انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایشی و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه‌های تحمل پریشانی و اضطراب مرگ استفاده شد. پیش از انجام مداخله، پیش آزمون برگزار شد، سپس گروه‌ آزمایش تحت آموزش معنویت درمانی (12جلسه 90 دقیقه‌ای) قرار گرفت اما گروه گواه هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. سپس پس آزمون اجرا شد و پس از یک ماه از اجرای پس آزمون، دوره پیگیری انجام شد. داده‌ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس با نرم افزار SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سنی گروه آزمایش (6/4) 9/32 و گروه گواه (1/5) 3/34 سال بود. مطالعه نشان داد در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) اضطراب مرگ از (4/1) 4/12 در پیش آزمون به (3/1) 9/7 در پس آزمون و (2/1) 7/7 در پیگیری کاهش یافت (001/0>P). اما در گروه گواه میانگین (انحراف معیار) اضطراب مرگ از (8/1) 6/12 در پیش آزمون به (6/1) 5/11 در پس آزمون و (3/1) 4/11 در پیگیری رسید که تفاوت معنی داری نداشت. در گروه آزمایش میانگین (انحراف معیار) تحمل پریشانی از (8/2) 6/24 در پیش آزمون به (3/4) 57 در پس آزمون و (2/4) 8/54 در پیگیری افزایش یافت (001/0>P). اما در گروه گواه میانگین (انحراف معیار) تحمل پریشانی از (7/5) 8/31 در پیش آزمون به (9/6) 5/30 در پس آزمون و (6/10) 6/32 در پیگیری رسید که تفاوت معنی داری نداشت.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد معنویت درمانی منجر به کاهش اضطراب مرگ و افزایش تحمل پریشانی در بیماران مبتلا به سرطان خون می گردد.

زمینه و هدف: بیماری مولتیپل اسکلروزیس غیرقابل پیش‌بینی و یکی از مهم ترین بیماری‌های تغییر دهنده زندگی فرد است و به تدریج او را به سمت ناتوانی پیش می‌برد. بین سلامتی و کیفیت زندگی افراد ارتباط نزدیکی وجود دارد با اصلاح کیفیت زندگی می‌توان از بروز حملات بیماری و ناتوانی پیشرونده مرتبط با بیماری جسمانی جلوگیری کرد. لذا این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان مثبت‌گرا بر سرمایه‌های روان‌شناختی و سبک‌های ابراز هیجان زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت.

روش و مواد: این مطالعه، پژوهشی نیمه تجربی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون و دوره پیگیری دو ماهه با گروه گواه بود. جامعه پژوهش کلیه زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس بود که در سال ۱۳۹۸ عضو انجمن مولتیپل اسکلروزیس شهر تهران بودند که از این تعداد ۲۴ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه (مثبت‌نگر و گروه گواه) گمارده شدند و در سه مرحله به پرسش‌نامه‌های سرمایه روان‌شناختی Luthans و پرسش‌نامه دوسوگرایی در ابراز هیجان Emmons و King پاسخ دادند. داده‌های به دست آمده با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه‌گیری مکرر در نرم افزار SPSS-26 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) تاب آوری و امیدواری گروه آزمایش به ترتیب از (3/5) 18/7 و (5/1) 20 در پیش آزمون به (2/6) 21/5 و (4/4) 22/5 در پس آزمون و (4) 21/8 و (4/2) 22/7 در پیگیری افزایش یافت (P<0/05) اما نمرات گروه گواه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشت. همچنین میانگین (انحراف معیار) خودکارآمدی و خوش‌بینی گروه آزمایش به ترتیب از (6/9) 22/8 و (3/1) 22/9 در پیش ازمون به (5/9) 22 و (3/6) 22/3 در پس آزمون و (5/5) 22 و(3/9) 22/5 در پیگیری تغییر کرد (P<0/05) اما این کاهش از نظر آماری در مقایسه با گروه گواه معنادار نبود. علاوه بر این، میانگین (انحراف معیار) دوسوگرایی در ابراز هیجان مثبت و منفی و ابراز صمیمیت گروه آزمایش به ترتیب از (3) 20/1 و(1/6) 8 و (2) 16/5 در پیش آزمون به (4/2) 24/9 و (1/4) 6/7 و (2/1) 19/9 در پس آزمون و (3/8) 24/4 و (1/8) 5/4 و (2) 21 در پیگیری تغییر یافت (P<0/001) اما نمرات گروه گواه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشت.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد که درمان مثبت‌نگر، از بین مؤلفه های سرمایه های روانشناختی تاب‌آوری و امیدواری را افزایش داد شد اما در مؤلفه‌های خودکارآمدی و خوش‌بینی تغییری ایجاد نکرد، علاوه بر این، درمان‌مثبت‌نگر ابراز هیجان مثبت و ابراز صمیمیت را افزایش و ابراز منفی هیجان را کاهش داد.

زمینه و هدف: خیانت پیامدهای بسیار مخربی برای فرد درگیر در خیانت و همسر خیانت دیده به دنبال دارد و هنوز هم بیشترین چالش را برای همسران ایجاد می‌کند. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش غنی‌سازی روابط زوجین بر اساس مدل Enrich و آموزش سبک‌های حل تعارض بر خوش‌بینی و نگرش به خیانت در زوجین خیانت دیده بود.

روش و مواد: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش مراجعین از سوی دادگستری جهت ارائه مشاوره پیش از طلاق به مراکز مشاوره و روان‌شناسی شهر سبزوار در طول سال
98-1397 بودند. با روش نمونه گیری هدفمند، 30 زوج (60 نفر) انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه نگرش به خیانت Whitty و پرسشنامه خوش‌بینی Scheier & Carver بود. گروه آزمایش، غنی‌سازی روابط زوجین بر اساس مدل Enrich را طی 6 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفتگی دریافت نمود و گروه دوم آزمایش، سبک های حل تعارض طی هفت جلسه، هفته‌ای یک‌بار و به مدت هر جلسه 90 دقیقه را دریافت نمود. گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. قبل و بعد از مداخله، پرسشنامه نگرش به خیانت زناشویی و پرسشنامه خوش‌بینی در هر سه گروه اجرا شد. داده‌ها از طریق آزمون تحلیل کوواریانس و با استفاده از نرم‌افزار SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. 

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) نگرش به خیانت زناشویی گروه غنی سازی روابط زوجین از (3/4)7/22 در پیش آزمون به (8/2)2/14 در پس آزمون کاهش یافت (001/0>P). میانگین (انحراف معیار) نگرش به خیانت زناشویی در گروه سبک های حل تعارض از (3/6)2/22 در پیش آزمون به (2/4)1/17 در پس آزمون کاهش یافت (001/0>P). در گروه شاهد نمرات پیش آزمون و پس آزمون تفاوتی نداشت. همچنین میانگین (انحراف معیار) خوش بینی در گروه غنی سازی روابط زوجین از (2/2)3/7 در پیش آزمون به (8/3)4/15 در پس آزمون افزایش یافت (001/0>P). میانگین (انحراف معیار) خوش بینی در گروه سبک های حل تعارض از (6/1)9/7 در پیش آزمون به (9/1)8/12 در پس آزمون افزایش یافت (001/0>P). در گروه شاهد نمرات پیش آزمون و پس آزمون تفاوتی نداشت.

نتیجه‌گیری: مطالعه نشان داد که آموزش غنی‌سازی روابط زوجین بر اساس مدل Enrich و آموزش سبک‌های حل تعارض هر دو موجب افزایش خوش‌بینی و کاهش نگرش سهل گیرانه به خیانت در زوجین خیانت دیده شدند. آموزش غنی‌سازی روابط زوجین بر اساس مدل Enrich زوجین نسبت به آموزش سبک حل تعارض تأثیر بیشتری بر کاهش نگرش سهل گیرانه به خیانت زناشویی و افزایش خوش بینی داشت.

کامنتری


قدرت تأثیر یک مقاله روزنامه بر حل مشکلات زیستی جهانی

علی اصغر کلاهی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 2, 22 May 2021, صفحه 320-324
https://doi.org/10.22037/ch.v8i2.31446

مستند سه قسمتی رمز گشایی ذهن بیل گیتس نگاهی می اندازد که چگونه بیل گیتس درباره مشکلات و اولویت ها فکر می کند. بیل و همسرش ملیندا، تلاش دارند که برخی از بزرگترین چالش های جهان را حل کنند.

یک مشکل خاص که گیتس روی آن تمرکز کرد، الهام از مطالعه مقاله ای بود که یک روزنامه نگار در نیویورک تایمز با عنوان "برای جهان سوم آب هنوز یک نوشیدنی مرگبار است" نوشته بود. این مقاله یادآوری این موضوع به مردم بود که کودکان جهان به علت بیماری های قابل پیشگیری مانند اسهال می میرند. بیل گیتس آن را خواند. این مقاله مسیر بنیاد را تغییر داد و محرک کوچکی شد که باعث به وجود آمدن بهمن منابع به سمت آب بهداشتی و دفع فاضلاب بهداشتی، ریشه کنی فلج اطفال و توجه به موضوعات انرژی، تغییرات آب و هوایی، محافظت از محیط زیست می پردازد.

هنگام نوشتن یک داستان، یا یک پست وبلاگ، یا حتی ارسال یک توییت، اثرات آن می تواند یک لحظه، یک روز، یک زندگی باشد، یا حتی صدها هزار زندگی را تغییر دهد.

دیدن این مستند برای نویسنده این مقاله نیز الهام بخش بود. ورود بیل گتس به موضوع ریشه کنی فلج اطفال در بین کشورهای فقیر از طریق مطالعه مقاله روزنامه صورت گرفت. در حالی که این مشکل سال های مدیدی بود که وجود داشت و صدها متخصص، دولت ها و سازمان های بین المللی در صدد ریشه کنی بیماری بودند، ولی محدودیت منابع مالی در کشورهای فقیر اجازه تحقق اهداف ریشه کنی را نمی داد.

نظیر این تصویر برای سیاست گذاران، تصمیم گیران، نمایندگان مجلس و مدیران دولتی نیز صادق است. بنابراین بیان یافته های علمی از طریق رسانه های عمومی برای آگاهی سیاست گذاران، تصمیم گیران، نمایندگان مجلس و مدیران دولتی و افراد غیر متخصص یک ضرورت می باشد. آگاه شدن مردم از مشکلات و دامنه آنها موجب مشارکت در حل مشکل و یا مطالبه حل آن و تأثیر در برنامه های حاکمیت نیز می شود.

از سوی دیگر شاهد هستیم که افزایش تعداد مقالات چاپ شده موجب می شود که تعداد زیادی از مقالات به علت محدویت زمان دیده نشود. از طرفی برای مخاطبان در حد کارشناسی و کارشناسی ارشد و دانشجویان محدودیت مهارت جستجو و دسترسی بویژه به مقالات غیر فارسی وجود دارد.

از این رو هیات تحریریه مجله سلامت اجتماعی تصمیم گرفت که در هر شماره خلاصه ای از مقالات منتشر شده در حیطه عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت را تحت عنوان "معرفی مقاله مجلات" به زبان فارسی معرفی نماید. این اقدام می تواند نه تنها مورد استفاده همکاران جوان قرار گیرد، بلکه خوراک علمی لازم را برای رسانه های دیداری، شنیداری، نوشتاری و شبکه های اجتماعی فراهم نماید.

این نوشته تلخیصی از مقاله ژورنالیستی Nicholas D. Kristof در مورد کشندگی آب ناسالم، دفع غیربهداشتی فاضلاب، زندگی در سکونت‌گاه‌های موسوم به زاغه، فقر، بیماری‌های انگلی و اسهال، فقدان تسهیلات درمان و دارو در کشورهای هند و کامبوج می باشد. مبنای نوشته مشاهدات میدانی نویسنده و مصاحبه‌های کوتاه با مردم بوده‌است. این مقاله در روزنامه نیویورک تایمز ایالات متحده در نهم ژانویه 1997 چاپ شده‌است. نویسنده ابتدا مشکلات اقتصادی و اجتماعی، شرایط غیربهداشتی محل زندگی بخصوص عدم دسترسی به آب بهداشتی سالم و دفع غیربهداشتی فاضلاب، بیماری‌های اسهالی و انگلی را ذکر می‌کند. سپس اقدامات انجام شده و اثر آن‌ها را بیان کرده و در نهایت راه‌حل برون‌رفت از این وضعیت را تامین آب سالم و آموزش می‌داند. نظر به اینکه این مقاله توسط بیل گیتس و همسرش خوانده شد و محرک هدایت منابع بنیاد گیتس به سوی رفع مشکلات آب و فاضلاب در کشورهای فقیر شد، تصمیم گرفتیم خلاصه ای از این مقاله را به زبان فارسی ترجمه نمائیم.

کووید-19 باعث مرگ 9/6 میلیون نفر در سراسر جهان شده است، بیش از دو برابر آن چیزی که گزارش‌ها می‌گویند

محسن عباسی کنگوری, Christopher Murray, علی اصغر کلاهی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 8 شماره 2, 22 May 2021, صفحه 342-348
https://doi.org/10.22037/ch.v8i2.31471

دکتر کریستوفر موری، رئیس مؤسسه سنجش و ارزیابی سلامت و موسس پروژه بار جهانی بیماری ها، در خرداد 1400 در یک وبینار با گستره جهانی در مورد مرگ و میر کووید-19 برگزار کرد. محتوی این وبینار در سایت مؤسسه منتشر شد. نظر به جایگاه موری در سنجش سلامت و نشان داده واقعیت ها این محتوی برای مخاطبان فارسی زمان تهیه و انتشار می یابد. این مقاله نشان می دهد که مرگ به علت کوید-19 بیش از دو برابر موارد گزارش شده می باشد (1).

نقد و تفسیر مقاله: دسترسی به داده های بروز بیماری در سطح جهانی و تسلط دکتر موری بر موضوع ارزیابی و سنجش سلامت اعتبار گفته های ایشان را تضمین می کند. خوانندگان شایسته است توجه داشته باشند که نبودن اسم ایران در بین 20 کشور به معنی کم بودن مرگ به علت کرونا نیست. چون این جدول بر حسب تعداد گزارش شده است، طبعاً کشورهای با جمعیت بیشتر تعداد مرگ بالاتری نیز خواهند داشت. ولی چنانچه به نقشه عنایت شود رنگ ایران نشان دهنده بالا بودن نسبت مرگ به علت کرونا می باشد. یک تحلیل نشان می دهد که رتبه ایران از نظر مرگ به علت کوید-19 بعد از مکزیک در رتبه دوم قرار دارد (2). مشکل ذکر شده در مورد کم شماری اختصاص به کوید-19 ندارد و کم و بیش در خیلی از شاخص های سلامت دیده می شود. تفاوت بین کشور ها نیز وابسته به توسعه یافتگی و مدیریت آمار و نظام سلامت است. ایران نیز جزء کشورهای با اطمینان بیشتر قرار نمی گیرد. با این حال وجود شاخص های حیاتی در حوزه سلامت حتی اگر دقیق هم نباشد، می تواند برآوردی از وضعیت را نشان بدهد. مشکلات موجود در ایران کمتر متوجه بخش های مربوط به آمار و نظام سلامت می باشد. برای رسیدن به شاخص های با اطمینان بیشتر نیازمند تغییرات اساسی در سطوح تصمیم گیری می باشیم. این موضوع تا زمانی که از شاخص ها برای برنامه ریزی و مدیریت استفاده نشود، دارای اولویت لازم نخواهد بود.

توصیه ها: توصیه می شود مخاطبین زیر به موضوع شاخص های حیاتی توجه نمایند. فهمیدن تعداد واقعی مرگ‌های ناشی از کووید-19 نه تنها به ما کمک می‌کند عظمت این بحران جهانی را بهتر درک کنیم، بلکه اطلاعات ارزش‌مندی را در اختیار سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان قرار می‌دهد تا به کمک آن‌ها برای حل مشکل و بازیابی جامعه برنامه‌ریزی کنند.

هدف:

پیرو شایعات پخش شده در فضاهای مجازی و بین مردم در خصوص ایجاد خاصیت مغناطیسی در محل تزریق واکسن کووید ۱۹، موضوع توسط تیمی از کارشناسان و متخصصان مربوطه مورد بررسی قرار گرفت.

جمع بندی نظرات گروه متخصصین:  

هیچ شواهد و مستندات علمی در مورد اثر واکسن کووید ۱۹ بر مغناطیسی شدن محل واکسن وجود ندارد. پخش شایعات در سطح جامعه به دلیل ناآگاهی از موضوع رفتار مغناطیسی می باشد.  با این حال ضروری است که اطلاعات لازم در اختیار جامعه قرار گیرد تا رفع نگرانی شود.

مقدمه: مقاله ای با عنوان " مؤلفه‌های انتخاب وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی" در تاریخ 19 تیر 1400 در پایگاه اطلاع رسانی تابناک منتشر شده‌ است (1). به نظر می رسد، چنانچه وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر اساس مؤلفه های ذکر شده در مقاله انتخاب شود، بازهم امکان تحقق هدف ذکر شده در مقاله یعنی تأمین، حفظ و ارتقای سلامت برای همه افراد جامعه میسر نخواهد بود. در واقع عوامل رسیدن به هدف سلامت فقط در گرو انتخاب وزیر بهداشت نیست، بلکه عوامل
مهم تری همچون انتخاب الگوی نظام ارایه خدمات، آموزش پزشکی و تربیت مدیران سلامت نیز وجود دارد. همان گونه که نویسنده از فرصت انتخاب رئیس جمهور استفاده کرده و هدف نظام سلامت مطلوب را مطرح نموده‌ اند، سردبیر مجله سلامت اجتماعی نیز از فرصت انتشار مقاله ایشان استفاده نموده تا ضمن معرفی آن مقاله، دلایل خود را برای عدم تحقق هدف تأمین، حفظ و ارتقای سلامت برای همه افراد جامعه ارایه نماید. توصیه می شود، قبل از ادامه مطالعه این نوشته، ابتدا مقاله چاپ شده در تابناک (1) مطالعه شود.

روش و مواد: در این بررسی رابطه هزینه سرانه برای سلامت با امید به زندگی مورد تحلیل قرار گرفت. هزینه سرانه پرداخت برای سلامت و امید به زندگی از داده‌های منتشر شده بانک جهانی در سال 2018  استخراج شد. رشته تخصصی وزرای کشورهای جهان نیز با جستجوی کشور به کشور تعیین شد. برای تصویر سازی کلی از نمودارهای Gapminder و برای داده‌ها از سایت بانک جهانی استفاده شد.

یافته ها: در بین 191 کشور جهان، وزرای بهداشت 99 (52%) کشور غیرپزشک هستند، ولی این توزیع یکسان نیست.
به طوری که وزرای بهداشت اکثر کشورهای توسعه یافته غیر پزشک و در مقابل وزرای بهداشت اکثر کشورهای توسعه نایافته پزشک می باشند. در بین 40 کشور دارای بیشترین امید به زندگی در جهان، ایالات متحده با امید به زندگی 11/79 سال بیشترین هزینه سرانه را برای سلامت صرف می کند. در حالی که به طور مثال ژاپن که بیشترین امید به زندگی را در جهان دارد، فقط 40% و یا پاناما با امید به زندگی مشابه فقط 11% ایالات متحده برای سرانه سلامت هزینه می کنند.

نتیجه گیری: با اینکه ایالات متحده بیشترین پول را برای سلامت در جهان هزینه می کند، ولی این هزینه موجب امید به زندگی بالا در جامعه آن کشور نشده است. حداقل 40 کشور در جهان وجود دارند که با صرف پول کمتر امید به زندگی برابر یا بیشتر از ایالات متحده دارند. بدون نظام سلامت و برنامه آموزش پزشکی متناسب با نیازها و منابع کشور، وزیر بهداشت به تنهایی عامل مؤثری برای تأمین، حفظ و ارتقای سلامت برای همه افراد جامعه نخواهد بود. برای رسیدن به این هدف لازم است برنامه آموزش پزشکی بر اساس نیازها و منابع کشور مورد بازنگری قرار گیرد. همچنین ارکان تصمیم گیری نظام سلامت به جای پزشکان متخصص و فوق تخصص به افرادی با دانش و توانمندی های مرتبط تغییر یابد، تا امکان تغییر نظام سلامت متناسب با نیازها و منابع کشور فراهم گردد.