سرمقاله یا سخن ویژه


 بحران يك فشار روانی- اجتماعي بزرگ و ويژه است كه باعث در هم شكسته شدن انگاره هاي متعارف زندگي و واكنش هاي اجتماعي گرديده و آسيب هاي جاني و مالي، تهديدات، مخاطرات و نيازهاي تازه اي را به وجود مي آورد. مديريت بحران بر اساس مشاهده دقيق بحران های پیشین و تجزيه و تحليل آنها بتوان از بروز بحران ها، پيشگيري نمود و يا در صورت بروز برای كاهش پیامدهای ناگوار آمادگي لازم برای امداد رساني سريع و بهبود اوضاع اقدام نمود.

سيستم مديريت شرايط اضطراري در سه مرحله اقدامات قبل از وقوع  به عنوان طرح پيشگيري، اقدامات حين وقوع به عنوان طرح مقابله و اقدامات پس از وقوع به عنوان طرح بازيابي می باشد. اجراي صحيح اين سيستم موجب كاهش پيامدهاي جاني، مالي و زيست و بازيابي سريع پس از بروز وضعيت هاي اضطراري مي  باشد.

اصلی ترین نیازهای بعد از بحران، خدمات  انتقال، تشخیص و درمان بویژه در بیمارستان ها می باشد. همه کارکنان بیمارستان ها بطور اعم و کارکنان بحران بیمارستان ها بطور اخص مسئولیت سنگینی بویژه در ساعت های اولیه وقوع حوادث ناخواسته را به عهده دارند. برای ایفای نقش موثر و کارآمد بعد از بحران  اطمینان از آمادگی بیمارستان از نظر امکانات، تجهیزات و آمادگی کارکنان یک ضرورت است. 

به علت عدم وجود منابع کافی در تامین امکانات و تجهیزات و مواد مصرفی پزشکی، بطور معمول مدیران بیمارستان ها بیشترین توجه را به انجام وظایف روزمره معطوف می نمایند.  همچنین کارکنان بیمارستان ها در طول زمان تغییر می کنند، بنابراین برای اطمینان از داشتن آمادگی پاسخ به خدمات در زمان حوادث ناخواسته لازم است مانورهای دوره ایی انجام شود. انجام این گونه مانورها در حیطه های مربوط به پاسخ به شرایط اضطراری نظیر آتش سوزی، نجات غریق، سقوط هواپیما، عرق شدن کشتی ها و ...  امری معمول است.

از آنجائیکه تقاضای خدمات پزشکی همواره بیش از ظرفیت بیمارستان ها می باشد، و منابع مالی یک محدودیت دایمی شده است، اجرای برنامه های آمادگی مورد غفلت قرار می گیرد. این نوشته با هدف توجه خوانندگان مجله بخصوص مدیران مرکز درمانی و پزشکان درگیر در موارد اورژانس به مقاله با عنوان" تدوین برنامه و اجراي آزمایشی نحوه مقابله با یک حادثه یا حمله شیمیایی فرضی در بیمارستان لقمان حکیم تهران: پدافند غیر عامل" چاپ شده در این شماره نوشته شده است.

 انتظار می رود که مطالعه آن مقاله موجب حساسیت بیشتر به موضوع آمادگی پاسخ به شرایط بحرانی بعد از وقوع حوادث ناخواسته بزرگ شده و بیمارستان ها با انجام مانور های دوره ای نه تنها آمادگی کارکنان را ارتقاء دهند بلکه به فکر تامین امکانات و تجهیزات مورد نیاز نیز باشند.

 

Are health care facilities ready enough to appropriately respond to emergencies due to unpredictable events?

Ali-Asghar Kolahi , MD, MPH,

Social Determinants of Health Research Center, Shahid Beheshti University of Medical Sciences, Tehran, Iran.

 

Crisis is a socio-psychological stress which breaks through the conventional notions of life and social reactions resulting in death, financial harms, threats, dangers and new needs. It can be managed based on careful observation and analysis of previous crises to reduce the negative consequences of the situation.

The emergency management system includes three stages of:1- pre-occurrence measures as a prevention plan; 2- measures during occurrence as a countermeasure plan; and 3- post-occurrence measures as a recovery plan. Proper implementation of this system reduces deaths and financial/biological consequences while evolving a quick recovery of emergencies.

After the crises, the main needs are transfer services as well as diagnosis and treatment, especially in hospitals. All hospital staff in general and hospital crisis staff in particular are highly responsible, especially in the early hours after the unwanted accidents. To play an effective and efficient role after the crisis, it is necessary to ensure the preparedness of the hospitals in terms of facilities, equipment, and staff.

Due to the lack of sufficient resources in the provision of medical facilities, hospital managers generally pay the most attention to performing daily tasks. Hospital staff change over time making periodic maneuvers a necessity to become sure about their readiness to respond to accidents appropriately. Doing such maneuvers on preparedness for emergencies including fires, lifeguards, plane crashes, and boat sweating is a quite common strategy.

As demand for medical services has always exceeded the capacity of hospitals and financial resources have become a constant limitation, implementation of the preparedness programs is often neglected. This editorial was written to especially draw the attention of the medical center managers and physicians involved in emergencies to the article entitled: " Plan Development and Experimental Implementation of It on Confronting with an Imaginary Chemical Attack in Loghman-Hakim Hospital in Tehran, Iran: Civil defense

”.

It is expected to increase the sensitivity to the issue of preparedness for critical situations after unintended major accidents. Hospitals will not only improve staff readiness by conducting periodic maneuvers, but also will need to provide the necessary facilities and equipment.

مقالات پژوهشی اصیل


تدوین برنامه و اجراي آزمایشی نحوه مقابله با یک حادثه یا حمله شیمیایی فرضی در بیمارستان لقمان حکیم: پدافند غیر عامل

حسین حسنیان مقدم, علی اصغر کلاهی, نفیسه بیگم میرکتولی, امیدوار رضائی میرقائد, نسیم زمانی, محمد کریمی نیا, علیرضا گل آقایی, اکرم السادات رضوی زاده, پیرحسین کولیوند, داوود وزیری, زهرا حبیبی نوده, معصومه قیومی, مجید ملک پور (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 3, 23 شهریور 2020, صفحه 223-238
https://doi.org/10.22037/ch.v7i3.30474

زمینه و هدف: تجارب و شواهد ثبت شده در جنگ های گذشته تاریخ بشری و قرن حاضر، نمونه های انکارناپذیری است که اهمیت پدیده دفاع غیرعامل را آشکار و ثابت می کند. در ایران نیز حملات متعدد با انواع گازهای شیمیایی در طول هشت سال دفاع مقدس تجربه شده است. علاوه بر این وقوع حوادث ناخواسته در زمان زلزله، طوفان، تصادفات وسایل نقلیه در زمان حمل و نقل مواد وگازهای شیمیایی هرچند نادر ولی اجتناب ناپذیر است. بطور مثال نشست و انتشار وسیع گاز کلر بارها اتفاق افتاده است. چون این وقایع نادر هستند طبیعی است که کارکنان به علت عدم مشاهده و تکرار، آمادگی لازم را برای ایفای نقش موثر بخصوص در ساعات اولیه طلایی ندارند. بنابراین آمادگی مراکز درمانی از نظر تجهیزات و کارکنان بحران در بیمارستان ها بعد از وقوع حملات و حوادث یک ضرورت اساسی است.

سازمان پدافند غیرعامل کشور بر حسب وظایف ذاتی خود برنامه آموزش و اقدام برای آمادگی کارکنان بیمارستان ها را بعهده دارد. این پروژه با حمایت آن سازمان انجام گرفت. هدف این پروژه تدوین و اجرای آزمایشی (مانور) نحوه مقابله با یک حادثه یا حمله شیمیایی فرضی در بیمارستان لقمان حکیم در سال  می باشد.

روش و مواد:  ابتدا با استفاده از متون و دستورالعمل های موجود و نظرات اساتید پدافند شیمیایی برنامه نحوه مقابله با یک حادثه یا حمله شیمیایی فرضی و سناریو تدوین شد. سپس کارگاه های آموزشی به منظور آگاهی و آمادگی اعضای تیم بحران، کارکنان عمل کننده و بیمارنماها برگزار شد. هماهنگی های لازم با دست اندرکاران خارج از بیمارستان و عوامل داخل بیمارستان به عمل آمد.  در نهایت مانور عملیاتی مطابق سناریوی طراحی شده در یک روز غیر تعطیل در ساعت 30/9 آغاز و ساعت 16 به پایان رسید. همه مراحل مانور با استفاده از 12 دوربین ثابت و سیار فیلم برداری گردید. برای ارزیابی میزان انجام هر یک از اقدامات چک لیست مربوطه تهیه و توسط فرمانده عملیات تکمیل می شود.

یافته ها: این مانور با مشارکت 65 نفر از پزشکان، کارکنان و دانشجویان در محل بیمارستان لقمان حکیم وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید برگزار شد. یافته ها بر حسب موضوع به سه سطح زیر طبقه بندی می شود:

سطح اول: سطح ستادی و مدیریتی، بصورت کلی متوسط موفقیت این مرحله 70% برآورد می شود.

سطح دوم: سطح عملیاتی، متوسط امتیاز کسب شده 70% برآورد می شود.

سطح سوم: اختتام عملیات و شروع بازتوانی، متوسط امتیاز کسب شده در این سطح 40% بود.

نتیجه گیری: مانور با حدود 65% برنامه پیش بینی شده اجرا شد. آمادگی پزشکان و کارکنان درگیر در مانور در حد متوسط ارزیابی می شود. کمبود تجهیزات بویژه در مورد آلودگی زدایی و لباس های حفاظتی کارکنان مشهود بود. در مجموع می توان گفت که آمادگی برای مقابله با یک حادثه یا حمله شیمیایی فرضی در بیمارستان لقمان حکیم کافی نمی باشد.

مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی با گروه درمانی شناختی-رفتاری بر افسردگی بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون

سعید عالمی, سعید بختیارپور, پرویز عسگری, ناصر سراج خرمی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 3, 23 شهریور 2020, صفحه 239-250
https://doi.org/10.22037/ch.v7i3.28996

زمینه و هدف: اعتیاد به مواد مخدر، بیماري مزمنی است که در اغلب موارد با یک بیماري روان پزشکی دیگر مانند افسردگی می تواند همراه باشد. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی و گروه درمانی شناختی-رفتاری بر افسردگی افراد معتاد تحت درمان نگهدارنده با متادون انجام شد.

روش و مواد: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و مرحله پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری مردان معتاد تحت درمان نگهدارنده متادون مراجعه کننده کلینیک های ترک اعتیاد و کاهش آسیب در قزوین در سال 1398 بودند که از بین آنها تعداد 90 نفر به صورت هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. پس از جایگزینی تصادفی در سه گروه، گروه آزمایش اول تحت گروه درمانی وجودی و گروه آزمایش دوم تحت درمان
شناختی-رفتاری هر کدام در 10 جلسه 120 دقیقه اي به صورت هفتگی شرکت کردند اما گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. هر سه گروه، قبل از مداخله، بعد از مداخله و پس از سه ماه، پرسشنامه افسردگی Beck را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند

یافته ها: در گروهی که مداخله شناختی-رفتاری صورت گرفت میانگین (انحراف معیار) افسردگی بیماران از (3/3) 5/44 در پیش آزمون به (1/3) 9/34 در پس آزمون و (5/3) 1/34 در مرحله پیگیری کاهش یافت (001/0>P). در گروهی که مداخله درمانی وجودی صورت گرفت میانگین (انحراف معیار) افسردگی بیماران از (2/3) 7/47 در پیش آزمون به (5/5) 1/37 در
پس آزمون و (4/5) 9/35 در مرحله پیگیری کاهش یافت (001/0>P). میانگین (انحراف معیار) افسردگی بیماران در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشت. نتایج حاکی از آن بود که اندازه اثر درمان شناختی-رفتاری (53/0=Eta) بیش تر از اندازه اثر درمان وجودی (24/0=Eta) در کاهش افسردگی است که این مسأله نشان دهنده تأثیر بیشتر درمان شناختی-رفتاری در مقایسه با درمان وجودی در کاهش افسردگی بود.

نتیجه گیری: هر دو مداخله گروه درمانی شناختی-رفتاری و گروه درمانی وجودی باعث کاهش افسردگی بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون شدند، اما گروه درمانی شناختی-رفتاری مؤثرتر از گروه درمانی وجودی بود.

درک مردان مرتکب همسرازاری درباره برابری،نقش و حقوق زن و مرد در خانواده:یک مطالعه کیفی

رومینا نگاری نامقی, جعفر بوالهری, شهربانو قهاری, امیر محمد صفرانداقی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 3, 23 شهریور 2020, صفحه 251-264
https://doi.org/10.22037/ch.v7i3.24262

زمینه و هدف: دیدگاه مردان در رابطه با برابری، نقش و حقوق زن و مرد در خانواده می تواند به خشونت نسبت به زنان دامن بزند. هدف این مطالعه حاضر تعیین درک مردان مرتکب همسرآزاری از برابری، نقش و حقوق زن و مرد در خانواده بود.

روش و مواد: این پژوهش یک مطالعه کیفی بود. نمونه گیری به صورت هدفمند بود و شرکت کنندگان از میان مردان مرتکب همسرآزاری که به مراکز مشاوره خانواده در تهران مراجعه کرده بودند انتخاب شدند. در مجموع با 11 مرد مرتکب خشونت مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد. داده های به دست آمده از مصاحبه ها کدگذاری شدند و بعد زیرطبقات و طبقات اصلی استخراج شدند.  

یافته ها: از نظر مشارکت کنندگان، تأمین نیازهای جنسی، روانی و عاطفی همسر و سپس تربیت فرزندان مهم ترین وظایف زن و تأمین رفاه مادی، آسایش و امنیت خانواده و همسر مهم ترین وظایف مرد بود. بیش از نیمی از شرکت کنندگان به برابری حقوق زن و مرد در خانواده باور نداشتند و از حقوق و مسئولیت های زن در خانواده بنابر قانون بی اطلاع بودند. اکثریت مشارکت کنندگان رابطه جنسی شرعی و غیر شرعی خارج از چهارچوب ازدواج را برای مردان متاهل جایز نمی دانستند.

نتیجه گیری: اکثریت مردان مرتکب همسر آزاری بر این باور بودند که حقوق زن و مرد در خانواده برابر نیست و از حقوق و مسئولیت های زن در خانواده از منظر قانون اطلاع کافی نداشتند.

پدیدارشناسی تجربه خودآسیبی بدون خودکشی در نوجوانان دختر دانش آموز

زهرا محبی, حسین قمری گیوی, محمدرضا فلسفی نژاد, آناهیتا خدابخشی کولایی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 3, 23 شهریور 2020, صفحه 265-277
https://doi.org/10.22037/ch.v7i3.25327

زمینه و هدف: خودآسیبی بدون خودکشی در سال های اخیر تبدیل به چالشی برای سلامت عمومی جامعه شده است و شیوع این پدیده در دوران نوجوانی بیشتر از سنین دیگر است با این حال ابهامات زیادی در مفهوم سازی آن وجود دارد. لذا هدف این پژوهش مطالعه تجارب زیسته دختران نوجوان دانش آموز دارای خودآسیبی بدون خودکشی شهر اردبیل با توجه به بافت فرهنگی و بومی به منظور شناسایی این پدیده بود.

روش و مواد: پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. شرکت کنندگان در پژوهش 17 نفر بودند که از میان دانش آموزان دختر دوره اول و دوم متوسطه شهر اردبیل به روش هدفمند در سال تحصیلی 98-1397 انتخاب شدند و با هر کدام از آنها پس از اعلام تمایل و رضایت آگاهانه خود و خانواده ایشان مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. روش تحلیل هفت مرحله ای Colaizzi برای تحلیل داده ها استفاده شد.

یافته ها: یافته های مطالعه سه طبقه اصلی عوامل زمینه ساز خود آسیبی، کارکرد خودآسیبی و پیامدهای خودآسیبی را نشان داد. طبقات اصلی، نه طبقه اولیه شامل، ویژگی های عاطفی شناختی، روابط ناسازگار، مشکلات نوجوان در خانواده، آرام شدن، فراموش کردن مشکلات، تحت تأثیر قرار دادن دیگران، اثبات بزرگ و قوی بودن، احساس ندامت و اسکار زخم را در خود جای دادند.

نتیجه گیری: جهت درک بیشتر افراد درگیر با خودآسیبی بدون خودکشی ضروری می باشد با نظر ایشان در مورد این پدیده بیشتر آشنا شویم. از دید شرکت کنندگان در مطالعه، این رفتار دارای عوامل زمینه ساز، کارکرد و هدف و همچنین پیامدهایی می باشد که برای برنامه های پیشگیری و همچنین ارزیابی صحیح و درمان بایستی مورد توجه قرار گیرند.

زمینه و هدف: کودکان مبتلا به نافرمانی مقابله ای عموما ناسازگار هستند و بیشتر از همسالان خود رفتارهای لجبازانه و سرکشانه دارند. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل بر کنترل خشم و اضطراب مادران دارای فرزند نافرمانی مقابله ای شهر اصفهان بود.

روش و مواد: طرح پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با دو گروه آزمایشی و گواه بوده است. جامعه آماری این پژوهش کلیه مادران دارای فرزند نافرمانی مقابله ای در شهر اصفهان در سال 1396 بود. روش نمونه گیری به صورت
خوشه ای چند مرحله ای بوده است. 60 نفر از مادران دارای فرزند نافرمانی مقابله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند. سپس مادران گروه آزمایش تحت هشت جلسه 90 دقیقه ای هر هفته یک جلسه آموزش گروهی تحلیل رفتار متقابل قرار گرفتند ولی گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش، پرسشنامه خشم و اضطراب Beck بود و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و نرم افزار SPSS-22 تحلیل شد.

یافته ها: یافته ها نشان داد که میانگین (انحراف معیار) خشم حالت گروه آزمایش در پیش آزمون (1/7) 1/36 بود که در پس آزمون به (7/1) 9/27 کاهش یافت (01/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) گروه گواه در پیش آزمون، (3/6) 8/35 بود که در پس آزمون به (1/6) 6/35 رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. میانگین (انحراف معیار) خشم صفت گروه آزمایش در پیش آزمون (5/4) 5/25 بود که در پس آزمون به (9/3) 1/18 کاهش یافت (01/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) گروه گواه در پیش آزمون، (1/5) 8/26 بود که در پس آزمون به (1/4) 2/25 رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. میانگین (انحراف معیار) فقدان کنترل خشم گروه آزمایش در پیش آزمون (3/8) 1/87 بود که در پس آزمون به (3/6) 6/69 کاهش یافت (01/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) گروه گواه در پیش آزمون، (5/8) 5/87 بود که در پس آزمون به (6/8) 9/87 رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. میانگین (انحراف معیار) اضطراب گروه آزمایش در پیش آزمون (6/4) 4/52 بود که در پس آزمون به (7/4) 5/34 کاهش یافت (01/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) گروه گواه در پیش آزمون، (5/6) 4/51 بود که در پس آزمون به (6/6) 9/51 رسید که این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که آموزش گروهی تحلیل رفتار متقابل منجر به کاهش خشم حالت، خشم صفت، فقدان کنترل خشم و نیز کاهش اضطراب مادران دارای کودک مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای شد.

اثربخشی آموزش قبل از ازدواج مبتنی بر برنامه آموزش ارتباط بر مشکلات تصمیم‌گیری در انتخاب همسر و نگرش به ازدواج فرزندان طلاق

اکرم شیرزادفر, قدرت الله عباسی, رمضان حسن زاده (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 3, 23 شهریور 2020, صفحه 289-298
https://doi.org/10.22037/ch.v7i3.25544

زمینه و هدف: طلاق از مهمترین پدیده های حیات انسانی به شمار می­آید که تعادل روانی فرزندان، بستگان، دوستان و نزدیکان را نیز به هم می­ریزد. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش قبل از ازدواج مبتنی بر برنامه آموزش ارتباط بر مشکلات تصمیم‌گیری در انتخاب همسر و نگرش به ازدواج فرزندان طلاق بود.

مواد و روش­ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه فرزندان طلاق کارکنان وزارت دفاع شهر تهران بودند. نمونه آماری این پژوهش شامل 60 نفر از فرزندان طلاق بودند که در دو گروه آزمایش (30 نفر) و گروه گواه (30 نفر) قرار گرفتند.. داده­ها با استفاده از مقیاس مشکلات تصمیم‌گیری در انتخاب همسر و نگرش به ازدواج به دست آمد و به استفاده از تحلیل کواریانس یک‌راهه و نرم­افزار spss.22 تحلیل شدند.

یافته­ها: میانگین (انحراف معیار) نمره مشکلات تصمیم‌گیری در انتخاب همسر گروه آزمایش از 1/258 (6/10) در پیش آزمون به 4/163 (1/10) در پس آزمون و 9/163 (8/15) در پیگیری کاهش یافت (001/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) نمرات گروه گواه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشته است. میانگین (انحراف معیار) نمره نگرش به ازدواج گروه آزمایش از 6/51 (9/4) در پیش آزمون به 4/82 (9/3) در پس آزمون و 1/83 (4/2) در پیگیری افزایش یافت (001/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) نمرات گروه گواه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوتی نداشته است.

نتیجه­گیری: می‌توان نتیجه گرفت که برنامه قبل از ازدواج مبتنی بر برنامه آموزش ارتباط منجر به کاهش مشکلات تصمیم‌گیری در انتخاب همسر و نگرش به ازدواج فرزندان طلاق می­گردد.

مقایسه ویژگی های شخصیتی و رضایت جنسی در بین زوجین با مشکل خیانت زناشویی و زوجین عادی

فرشته بخشایش, نسرین باقری (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 3, 23 شهریور 2020, صفحه 299-309
https://doi.org/10.22037/ch.v7i3.25378

زمینه و هدف: نگرش به خیانت زناشویی یا عهد شکنی همسر را می­توان یکی از پیچیده ترین و آسیب­زا ترین مشکلات عاطفی بین زوجین دانست. هدف از انجام این پژوهش مقایسه ویژگی­های شخصیتی و رضایت جنسی در بین زوجین با مشکل خیانت زناشویی و زوجین عادی بود.

روش و مواد: این پژوهش از نوع توصیفی با روش علّی- مقایسه ای می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زوجینی بود که به علت خیانت زناشویی یکی از طرفین به یک کلینیک مشاوره در منطقه 3 تهران در طی ماه های اردیبهشت تا آبان سال 1397 مراجعه کرده بودند. روش نمونه گیری از نوع در دسترس بود. نمونه پژوهش شامل 60 نفر در گروه زوجین دارای پرونده خیانت زناشویی و 60 نفر در گروه زوجین عادی بود. داده ها با استفاده از پرسشنامه سنجش صفات پنج گانه شخصيتي Neo و پرسشنامه رضایت جنسی به دست آمد. همچنین داده ها با کمک روش تحلیل واریانس چند متغیره و نرم افزار
SPSS-22 تحلیل شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) نمره رضایت زناشویی در گروه افراد دارای سابقه روابط فرازناشویی (5/10) 9/56 کمتر از گروه عادی (4/14) 8/72 بود (001/0>P). در گروه دارای سابقه روابط فرازناشویی، نمرات مؤلفه های ویژگی های شخصیتی شامل روان نژندی (6/4) 1/37، برون گرایی (3/4) 7/36، باز بودن به تجربه (1/4) 3/39 به ترتیب بالاتر از روان نژندی (6/4) 7/32، برون گرایی (3/4) 7/33 و باز بودن به تجربه (1/4) 1/35 گروه عادی بود (001/0>P). همچنین مؤلفه های توافق جویی (1/5) 6/36 و وجدان گرایی (7/5) 6/37 در گروه عادی بالاتر از توافق جویی (1/5) 1/32 و وجدان گرایی (5/6) 6/33 در گروه دارای سابقه روابط فرازناشویی بود (001/0>P).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که رضایت جنسی در زوجین دارای سابقه روابط فرازناشویی کمتر و صفات شخصیتی شامل
روان نژندی، برون گرایی و باز بودن نسبت به تجربه در میان آنها بیشتر از زوجین عادی بود.

اثربخشی واقعیت درمانی بر راهبردهای سازگار تنظیم شناختی هیجان زندانیان زن: یک مطالعه آزمایشی

مژینه سادات میر ارض گر, جواد خلعتبری, بهمن اکبری, شهنام ابوالقاسمی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 3, 23 شهریور 2020, صفحه 310-318
https://doi.org/10.22037/ch.v7i3.24273

زمینه و هدف: زنان زندانی یک گروه آسیب پذیر هستند که دوران حبس اثرات منفی مختلفی روی آنان دارد. واقعیت درمانی یکی از رویکردهای مطرح درمان است که کارایی آن در حل بسیاری از مشکلات مختلف به اثبات رسیده است. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی واقعیت درمانی بر راهبردهای سازگار تنظیم شناختی هیجان زندانیان زن بود.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع کاربردی با روش نیمه تجربی و از نوع طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه شاهد بود. جامعه پژوهش کلیه زندانیان زن شهرستان رشت در سال 1396 بود که از طریق نمونه گیری دردسترس تعداد 30 نفر به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد انتخاب شدند. هر دو گروه قبل از اجرای مداخله درمانی، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان & Kraaij Garnefski را تکمیل کردند. گروه آزمایش طی هشت جلسه 90 دقیقه ای تحت مداخله واقعیت درمانی قرار گرفت اما گروه شاهد مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و بوسیله آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و با استفاده از نرم افزارSPSS-18 تجزیه و تحلیل شدند.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) مؤلفه های تنظیم شناختی هیجان شامل کم اهمیت جلوه دادن از(5/1) 6 در پیش آزمون به (2)9 /13 در پس آزمون (01/0P<)، ارزیابی مجدد از(6/1) 6/5 در پیش آزمون به (8/1) 8/14 در پس آزمون (01/0P<)، برنامه ریزی مجدد از (5/1) 6/5 در پیش آزمون به (9/1) 8/14 در پس آزمون (01/0>P) و تمرکز مجدد از (4/1) 6/5 در پیش آزمون به (5/1) 2/15 در پس آزمون افزایش یافت (01/0P<)، درحالی که نمرات مؤلفه های تنظیم شناختی هیجان گروه شاهد در پیش آزمون و پس آزمون تفاوتی نداشته است.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که واقعیت درمانی باعث افزایش اتخاذ راهبردهای سازگار تنظیم شناختی هیجان شامل کم اهمیت جلوه دادن، ارزیابی مجدد، برنامه ریزی مجدد و تمرکز مجدد در زنان زندانی شد.

اثر بخشی آموزش مدیریت خشم بر مشکلات رفتاری دانش آموزان 12-10 ساله

بای محمد چندری, محمد کاظم فخری, یارعلی دوستی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 3, 23 شهریور 2020, صفحه 319-327
https://doi.org/10.22037/ch.v7i3.28973

زمینه و هدف: کودکان به عنوان یکی از گروه­های سنی آسیب­پذیر در معرض انواع مشکلات روان­شناختی و رفتاری قرار دارند که نیازمند مداخلات روان­شناختی است. هدف این پژوهش تعیین اثر بخشی آموزش مدیریت­خشم بر مشکلات رفتاری  دانش­آموزان ۱۲-۱۰ ساله بود.

روش و مواد: روش پژوهش حاضر، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بر روی گروه آزمایش و گروه شاهد بود. جامعه­ی آماری پژوهش، دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر گنبدکاووس در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ بود. نحوه­ی نمونه گیری روش تصادفی چند مرحله­ای بود که 60 دانش­آموز به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفره (گروه آزمایش و گروه شاهد) گمارده شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه مدیریت خشم شرکت نمودند در حالی که گروه شاهد، آموزشی در آن دوره دریافت نکردند. پرسشنامه­ی رفتاری (فرم معلم) جهت گرد آوری اطلاعات استفاده گردید. حاصل داده­های این پژوهش با استفاده از روش تحلیل­کواریانس یک­راهه و نرم­افزار spss.20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته­ ها: میانگین (انحراف معیار) سن دانش­آموزان پسر گروه آزمایش 1/10 (4/1) و دانش­آموزان دختر 7/10 (2/1) بود. میانگین (انحراف معیار) سن دانش­آموزان پسر گروه شاهد 7/10 (6/1) و دانش­آموزان دختر 2/10 (5/1) بود.  میانگین (انحراف معیار) مشکلات رفتاری گروه آزمایش در پیش­آزمون 1/10 (8/12) بود که در پس­آزمون به 6/5 (1/6) کاهش یافت (01/0>P) اما میانگین (انحراف معیار) گروه شاهد در پیش آزمون 7/10 (1/13) بود که در پس­آزمون به 6/10 (9/12) رسید که از نظر آماری معنادار نبود.

نتیجه­ گیری: مطالعه نشان داد که آموزش مدیریت خشـم منجر به کاهش مشکلات رفتاری دانش­آموزان گردید.

رابطه مؤلفه های سبک زندگی سالم با سلامت روان زنان و مردان

اعظم علیزاده, پروانه دانش, امیر ملکی, فاطمه جواهری (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 3, 23 شهریور 2020, صفحه 328-339
https://doi.org/10.22037/ch.v7i3.28929

زمینه و هدف: سبک زندگی سلامت محور از جمله ورزش و فعالیت بدنی، مدیریت استرس، رژیم غذایی سالم و پرهیز از مصرف دخانیات و الکل تأثیر مهمی بر سلامت روان دارند، اما این مؤلفه ها و تأثیرگذاری آنها ممکن است در زنان و مردان متفاوت باشند. هدف پژوهش حاضر تعیین توان مؤلفه های سبک زندگی سالم در پیش بینی سلامت روان زنان و مردان است.

روش و مواد: پژوهش حاضر، یک تحقیق توصیفی-تحلیلی است و به روش پیمایش انجام شد. جامعه آماری آن کلیه افراد 20 تا 60 ساله ساکن کرمان در سال 1398 بوده اند که 600 نفر از آنان شامل 300 زن و 300 مرد، براساس روش نمونه گیری سهمیه بندی از چهار منطقه شهر کرمان انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق مقیاس سلامت عمومی 12 سوالی و پرسشنامه سبک زندگی سالم جمع آوری و با نرم افزار آماری SPSS-23 و آزمون t دو نمونه ای مستقل و رگرسیون خطی و چندگانه تحلیل شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن زنان (6/9) 39 و مردان (1/10) 5/40 سال بود. میانگین (انحراف معیار) نمره سبک زندگی سالم زنان (6/6) 7/55 بیشتر از مردان (9/7) 2/53 بود (001/0>P). میانگین (انحراف معیار) نمره مدیریت استرس زنان (8/3) 6/12 بیشتر از مردان (2/4) 7/11 بود (003/0=P). میانگین (انحراف معیار) میزان پرهیز از مصرف دخانیات و الکل در زنان (3/1) 4/19 بیشتر از مردان (2/4) 7/11 بود (001/0>P). میانگین (انحراف معیار) نمره ورزش و فعالیت بدنی زنان (0/3) 6/7 کمتر از مردان (7/2) 2/8 بود (006/0=P). میانگین (انحراف معیار) نمره رژیم غذایی سالم زنان با (8/2) 2/16 بیشتر از مردان (2/2) 3/15 بود (001/0>P). مؤلفه های پیش بینی کننده سلامت روان زنان به ترتیب مدیریت استرس، ورزش و فعالیت بدنی و پرهیز از مصرف دخانیات و الکل و مؤلفه های پیش بینی کننده سلامت روان مردان به ترتیب مدیریت استرس و رژیم غذایی سالم بودند.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد وضعیت مدیریت استرس، پرهیز از مصرف دخانیات و الکل و رژیم غذایی سالم در زنان بهتر اما میزان ورزش و فعالیت بدنی آنها کمتر از مردان بود. سلامت روان زنان با افزیش مدیریت استرس، ورزش بیشتر و مصرف کمتر دخانیات و الکل و شاغل بودن بهبود یافت و سلامت روان مردان با افزایش مدیریت استرس و بهبود رژیم غذایی افزایش نشان داد. از بین مؤلفه های سبک زندگی سالم، مدیریت استرس مؤثرترین پیش بینی کننده سلامت روان در هر دو جنس بود.

گزارش کوتاه تحقیقی


نتایج طرح ملی کنترل فشار خون بالا در مرکز قلب تهران

حمیدرضا پورحسینی, اکبر شفیعی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 7 شماره 3, 23 شهریور 2020, صفحه 340-344
https://doi.org/10.22037/ch.v7i3.30217

زمینه و هدف: پرفشاری خون یکی از عوامل مهم مرگ و میر در ایران و جهان است. این مطالعه گزارش کلی اجرای طرح ملی کنترل فشار خون بالا در سال 1398 در مرکز قلب تهران است.

روش و مواد: در این مطالعه مقطعی، که بین 17 خرداد و 15 تیر 1398 در طول مدت برنامه غربالگری پرفشاری خون انجام شد، داده های تمامی افراد مراجعه کننده به ایستگاه اندازه گیری فشارخون در مرکز قلب تهران مورد بررسی قرار گرفت و فراوانی انواع پرفشاری خون بر مبنای راهکار بالینی پرفشاری خون انجمن قلب امریکا گزارش شد.

یافته ها: در این مطالعه فشار خون 3031 نفر (7/54 درصد زن، میانگین سنی 8/13±3/52 سال) در مرکز قلب اندازه گیری شد. شیوع کلی انواع پرفشاری خون، با در نظر گرفتن حد طبیعی 80/130 میلی متر جیوه، در جمعیت غربالگری شده برابر با 7/42 درصد بود. در کل 47 بیمار (5/1 درصد) دارای فشار خون سیستولیک بالای 170 میلیمتر جیوه بودند که در اورژانس بیمارستان درمان شدند.

نتیجه گیری: یافته های مطالعه حاضر نشانگر شیوع قابل توجه پرفشاری خون در جامعه و در نتیجه لزوم تببین برنامه های غربالگری و پیشگیرانه در سطح جامعه است.