مقالات پژوهشی اصیل


رابطه فعالیت ورزشی با سلامت اجتماعی و هوش معنوی پرستاران

سلمان علوی, محمد امین احمدی, عبدالصالح زر (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 5 شماره 2, 22 خرداد 2018, صفحه 94-102
https://doi.org/10.22037/ch.v5i2.16680

زمینه و هدف: پرستاران به واسطه ماهیت شغلی خود، به طور مداوم با عوامل تنشزا روبرو هستند. این عوامل تنشزا میتوانند روی سلامت جسمی، روانی و اجتماعی آنها تأثیر بگذارند. هدف از مطالعه حاضر، تعیین رابطه فعالیت ورزشی با میزان سلامت اجتماعی و هوش معنوی پرستاران بود.

روش و مواد: این مطالعه علی- مقایسهای، با مشارکت 86 نفر پرستار فعال و غیرفعال شاغل در بیمارستانهای شهر جهرم انجام شد. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، سلامت اجتماعی Keyes و هوش معنوی King بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-18 انجام شد و آزمونهای توصیفی شامل میانگین (انحراف معیار) و آزمون Mann–Whitney U برای تجزیه و تحلیل استنباطی دادهها مورد استفاده قرار گرفت.

یافته ها: مشارکت کنندگان در مطالعه بر پایه میزان فعالیت بدنی به دو گروه فعال (34 نفر) و غیرفعال (52 نفر) تقسیم شدند. میانگین (انحراف معیار) سن پرستاران گروه فعال (1/5) 7/25 و گروه غیر فعال (5/4) 9/25 بود. در زیرمقیاسهای هوش معنوی، میانگین (انحراف معیار) نمره بسط حالت هوشیاری در گروه فعال بیشتر از گروه غیر فعال بود، (5/5) 5/16 در مقابل (4/4) (2/13) و (01/0P<). ولی در زیرمقیاسهای تفکر وجودی انتقادی، تولید معنای شخصی، آگاهی متعالی و نمره کلی هوش معنوی، تفاوت معنیداری در دو گروه مشاهده نشد. در زیرمقیاسهای سلامت اجتماعی شامل شکوفایی اجتماعی، همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی، پذیرش اجتماعی، مشارکت اجتماعی و نمره کلی سلامت اجتماعی، تفاوتی در گروه فعال و غیر فعال مشاهده نشد.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که فعالیت بدنی با بهبود میزان سلامت اجتماعی و هوش معنوی ارتباط دارد. لذا با توجه به یافته های تحقیق پیشنهاد می شود که فعالیت ورزشی، در برنامه روزانه پرستاران گنجانده شود.

مقایسه ذهن‌آگاهی و خودشفقتی در زنان دارای شاخص توده بدنی بالا و طبیعی

محسن کچویی, جعفر حسنی, علیرضا مرادی, علی فتحی آشتیانی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 5 شماره 2, 22 خرداد 2018, صفحه 103-112
https://doi.org/10.22037/ch.v5i2.19315

زمینه و هدف: شیوع چاقی در سال های اخیر در سطح جهانی افزایش یافته است. این شرایط با خطر بالا برای ابتلا به بیماری های مختلف و هزینه های بالا برای نظام مراقبت از سلامت مرتبط است. شناسایی عوامل تعیین‌کننده روان شناختی دخیل در چاقی برای تدوین مداخلات درمانی جدید حائز اهمیت است. این مطالعه با هدف مقایسه ذهن آگاهی خصیصه ای و خودشفقتی در زنان دارای شاخص توده بدنی بالا و طبیعی انجام شد.

روش و مواد: این مطالعه به روش علی مقایسه ای با مشارکت 200 زن (100 نفر با شاخص توده بدنی بالا و 100 نفر با شاخص توده بدنی طبیعی) مراجعه‌کننده به خانه‌های سلامت، باشگاه‌های ورزشی و مراکز کاهش وزن شهر تهران به شیوه نمونه گیری در دسترس انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های مقیاس ذهن آگاهی خصیصه ای و مقیاس خودشفقتی جمع آوری شدند. داده‌ها با استفاده از نرم افزار SPSS-22 و آزمون آماری t مستقل، تجزیه ‌و تحلیل شدند.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) نمره ذهن آگاهی خصیصه ای در گروه BMI بالا (3/11) 3/59، کمتر از گروه طبیعی (5/9) 5/64 بود (01/0>P). افزون بر این، نمره کل خودشیفتگی در گروه BMI بالا (5/14) 4/77، کمتر از گروه طبیعی (8/12) 83 بود (01/0>P). میانگین (انحراف معیار) نمره قضاوت در مورد خود (8/3) 5/14 و (8/3) 9/12 (01/0>P)، منزوی سازی (4/3) 6/12 و (8/2) 9/10 (01/0>P) و بزرگ نمایی (6/3) 12 و (7/2) 1/11 (05/0>P) در گروه BMI بالا، بیشتر از گروه طبیعی بود ولی در احساسات مشترک انسانی (8/2) 5/11 و (7/2) 4/12 (05/0>P)، ذهن آگاهی (9/2) 12 و (5/2) 9/12 (05/0>P) نمرات گروه BMI بالا، کمتر از گروه طبیعی بود.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که ذهن آگاهی و خودشفقتی در افراد دارای شاخص توده بدنی بالا کمتر از افرادی با وزن طبیعی است. می توان این سازه های روانشناختی را در مداخلات درمانی هدف قرار داد.

طغیان بیماری اسهال مرتبط با آب آشامیدنی در شهرستان پردیس، تهران در سال 1392

مهرداد استرحامیان, حسین معصومی اصل, احمدرضا فرسار, طیبه شفیع زاده, کورش اعتماد, زهرا خرمی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 5 شماره 2, 22 خرداد 2018, صفحه 113-121
https://doi.org/10.22037/ch.v5i2.17879

زمینه و هدف: بیماری اسهال ناشی از آب و غذای آلوده هر ساله در سراسر جهان موجب مرگ 8/1 میلیون نفر می شود. این مطالعه با هدف تعیین عوامل مرتبط با طغیان بیماری اسهال مرتبط با آب آشامیدنی در شهرستان پردیس در سال 1392انجام شد.

روش و مواد: مطالعه به صورت مورد شاهدی با مشارکت افراد ساکن در فاز های اول تا چهارم شهرستان پردیس استان تهران در سال 1392 انجام شد. از بین 5075 فرد مبتلا 250 نفر به عنوان گروه مورد و به ازای هر مورد، یک نفر شاهد از بین همسایگان سالم انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه حضوری و با استفاده از پرسشنامه استاندارد بررسی طغیان بیماری­های منتقله از آب و غذا وزارت بهداشت جمع آوری گردید. همچنین نمونه های خون و مدفوع جهت تست های آزمایشگاهی گرفته شد. داده‌ها با استفاده از نرم افزار SPSS-21 و آزمون های Chi-Square و Kruskal–Wallis تجزیه و تحلیل گردید.

یافته ها: تعداد 144 (7/57%) نفر از شرکت کنندگان زن و 106 (3/42%) نفر مرد بودند. میانگین (انحراف معیار) سن در گروه مورد 8/25 (1/2) سال و در گروه شاهد 8/29 (8/1) سال بود. بیش تر مبتلایان این طغیان در فاز سوم شهرستان و در تاریخ 26 دی ماه بین ساعت 18-24 گزارش شدند. نتایج نشان داد که مصرف آب لوله کشی نسبت به آب معدنی (OR=5.94, CI95%=3.45-10.21) و مصرف آب بعد از وصل شدن آب شرب مصرفی در منزل (OR=4.20, CI95%= 1.56-11.30) در ﺑﯿﻤﺎران در ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﮔﺮوه ﺷﺎﻫﺪ، شانس ابتلا به بیماری اسهال در زمان رخداد طغیان افزایش داد (05/0>P). نمونه های آزمایشگاهی نیز برای سروتیپ ویروس Norwalk و E.coli مثبت گزارش شد.

نتیجه گیری: طغیان بیماری اسهالی درشهرستان پردیس ناشی از ورود آلودگی میکروبی و ویروسی به شبکه توزیع آب به ‌دنبال شکستگی این شبکه و آلودگی منابع تامین آب این شهرستان بوده است.

آیا ترکیب بدن و وزن یک فرد می تواند بر تصویر ذهنی وی از یک اندام ایده آل تأثیر گذار باشد؟

مجید دنیایی, کورش جعفریان, جلال حجازی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 5 شماره 2, 22 خرداد 2018, صفحه 122-131
https://doi.org/10.22037/ch.v5i2.18103

زمینه و هدف: نگرش فرد نسبت به یک اندام ایده آل می تواند جنبه های مختلف زندگی وی را تحت تأثیر قرار دهد. به درستی مشخص نیست که آیا وزن و ترکیب بدنی افراد در تصویر ذهنی آنها از یک اندام ایده آل تأثیر گذار است یا خیر. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین وزن و درصد چربی بدن افراد، با تصویر ذهنی آنها از یک اندام ایده آل بود.

روش و مواد: این مطالعه مقطعی با مشارکت 151 نفر از افراد مراجعه کننده به یکی از کلینیک های خصوصی تغذیه شهر تهران در سال 1395 و به روش نمونه گیری آسان انجام گرفت. ابتدا وزن، قد و ترکیب بدنی افراد شرکت کننده مورد سنجش قرار گرفت، سپس از آنها خواسته شد 21 تصویر استاندارد از اندام زنان با نسبت دور کمر به دور باسن (Waist-hip ratio (WHR)) و درصد چربی بدن (Percent Body Fat (BF%)) متفاوت را به ترتیب جذابیت مرتب کنند و با توجه به ترتیب عکس ها به آنها امتیاز بدهند و سپس روند تغییرات امتیاز جذابیت با تغییر عوامل مورد مطالعه ارزیابی شد. داده ها در نرم افزار آماری SPSS-22 با استفاده از روش های آماری توصیفی شامل میانگین (انحراف معیار) و آزمون های آماری آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بن فرونی و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل شد.

یافته ها: تعداد 151 نفر شامل 92 (9/60%) زن و 59 (1/39%) مرد در این مطالعه شرکت کردند. تصویری که دارای WHR متوسط (68/0) و BF% 23% بود، به عنوان جذاب ترین اندام بیشترین امتیاز را کسب نمود (امتیاز 8 از 9) . ارتباط خطی معکوس بین امتیاز کسب شده با WHR (001/0>P) و  BF%(001/0>P) مشاهده شد و اثر متقابل بین دو عامل نسبت دور کمر به دور باسن و درصد چربی بدن بر امتیاز کسب شده نیز از لحاظ آماری معنی دار بود (001/0>P). تفاوت معنی داری در نحوه امتیازدهی افراد شرکت کننده بر حسب جنسیت، BF% و BMI متفاوت، مشاهده نشد.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد جنسیت، وزن و ترکیب بدن افراد، تأثیری بر تصویر ذهنی شان از یک اندام ایده آل ندارد.

مقایسه افسردگی و سلامت عمومی در سالمندان عادی و سالمندان قربانی انواع خشونت خانگی شهرستان ساوجبلاغ- ایران

مریم یکه فلاح, سعید ایمانی, میترا برجی, مریم صدیق پور, بهرام قیطرانی, مهدی خردمند, شهربانو قهاری (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 5 شماره 2, 22 خرداد 2018, صفحه 132-140
https://doi.org/10.22037/ch.v5i2.17635

زمینه و هدف: سالمندی، مرحله ای اجتناب ناپذیر از سیر طبیعی زندگی انسان بوده و با توجه به افزایش روزافزون جمعیت سالمندی، یکی از مهم ترین چالش های اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی برای بسیاری از کشورها در قرن ٢١ به حساب می آید. با توجه به اهمیت موضوع سلامت روان و نقش آن بر کیفیت زندگی سالمندان، مطالعه حاضر با هدف مقایسه سلامت عمومی و افسردگی سالمندان آزاردیده و آزار ندیده در شهرستان ساوجبلاغ انجام شد.

روش و مواد: این مطالعه از نوع توصیفی و مقایسه ای بود. جامعه آماری کلیه سالمندان تحت پوشش مراکز بهداشتی و درمانی شهری و روستایی شهرستان ساوجبلاغ در استان البرز در سال 1395بودند. 150 سالمند آزاردیده با پرسشنامه غربالگری سالمندآزاری قهاری انتخاب و با 150 سالمند غیر قربانی از نظر سلامت روان و افسردگی مقایسه شدند و دو گروه از نظر سن، تعداد فرزند، جنس و تحصیلات با هم همتا بودند. از پرسشنامه­های سلامت عمومی (GHQ-28) و پرسشنامه افسردگی سالمندان برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری  SPSS-22با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روش تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) تجزیه و تحلیل شد.

یافته ها: سالمندآزاری عاطفی 50 (31%) نفر، سالمندآزاری جسمی 19 ( 13%) نفر، سالمندآزاری از نوع غفلت 59 (40%) نفر، سالمندآزاری مذهبی 13 (3/9%) نفر، سالمندآزاری مالی 8 (6%) و سالمند آزاری جنسی یک نفر  (7/0%) بود. میانگین (انحراف معیار) سلامت عمومی گروه سالمندان آزار دیده (8/9) 8/23 کمتر از گروه سالمندان آزار ندیده (6/5) 9/18 (05/0>P) و میانگین (انحراف معیار) افسردگی گروه سالمندان آزار دیده (5/3) 8/3 بیشتر از گروه سالمندان آزار ندیده (5/2) 6/1 (05/0>P) بدست آمد.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد سالمندان آزار دیده در مقایسه با سالمندان آزار ندیده سلامت عمومی پایین تر و افسردگی بیشتری دارند.

زمینه و هدف: اختلالات تکاملی و رفتاری یکی از مشکلات شایع در طب کودکان است. غربالگری وضعیت تکاملی به لحاظ تشخیص زودرس این اختلالات جهت مداخله و درمان زودرس از اهمیت زیادی برخوردار است. لذا این مطالعه با هدف تعیین وضعیت تکامل کودکان یک ساله بر اساس پرسشنامه سنین و مراحل (ASQ) در مراکز بهداشتی درمانی شهری جهرم انجام شد.

مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع مقطعی- تحلیلی بود. تعداد 593 کودک یک ساله در مراکز بهداشتی درمانی شهری جهرم سال1394 به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفي انتخاب شدند. ابزار جمع آوري اطلاعات پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناسی و ASQ، شامل اطلاعات در پنج حیطه بود که توسط والدین کودکان تکمیل شد. اطلاعات از طریق نرم افزار آماری SPSS-21 با استفاده از شاخص های توصیفی و آزمون های Chi-Square و رگرسیون لجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.

یافتهها: از بین 593 کودک، 512 (3/86%) نفر تکامل طبیعی داشتند و 80 (4/13%) نفر حداقل در یک حیطه غیرطبیعی بودند. بالاترین اختلال تکاملی در 25 (2/4%) نفر مربوط به حرکات درشت و بعد از آن 19 (2/3%) نفر مربوط به حیطه حل مسئله بود. زایمان زودرس (OR=4.18, 95% CI:1.63-10.7)، وزن کم هنگام تولد (OR=5.17, 95% CI:1.88-14.24)، تغذیه کودک با شیر مصنوعی (OR=2.32, 95% CI:0.89-6.04)، سن بالای مادر (OR=3.06, 95% CI:0.97-9.60) و عفونت دستگاه ادراری (OR=3.52, 95%CI:0.97-12.78) شانس اختلال در حیطه حل مسئله را افزایش دادند. نمایه توده بدنی غیر طبیعی مادر، شانس اختلال در حیطه حل مسئله را 84/2 و حرکات ظریف را 15/3 برابر به طور معنی داری افزایش داد (P<0.05).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که با وجود تکامل طبیعی در اکثر کودکان، تعداد قابل توجهی دارای اختلال تکاملی حداقل در یک حیطه بودند. بنابراین نیاز به برنامه هایي جهت مقابله با عوامل خطر مرتبط و پيگيري مداوم از نظر تكامل این حیطه ها برای جلوگیری از عوارض در آینده ضروری می باشد.

اثربخشی آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انگیزش پیشرفت و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان دختر متوسطه شهر ساری

افتخار سادات صمدی, رمضان حسن زاده, یار علی دوستی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 5 شماره 2, 22 خرداد 2018, صفحه 151-158
https://doi.org/10.22037/ch.v5i2.20839

زمینه و هدف: آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد یکی از روش­های افزایش انگیزش پیشرفت و کیفیت زندگی دانش­آموزان در مدرسه است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انگیزش پیشرفت و کیفیت زندگی در مدرسه دانش­آموزان دختر متوسطه شهر ساری انجام شد.

روش و مواد: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری، شامل کلیه دانش­آموزان دختر مقطع متوسطه شهر ساری است که 7920 نفر بود. از این تعداد 60 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه انگیزش پیشرفت و کیفیت زندگی در مدرسه جمع آوری شدند و با روش تحلیل کواریانس و نرم افزار SPSS-21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن گروه آزمایش به ترتیب 1/16 (4/2) و گروه کنترل 6/16 (1/3) بود. آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب افزایش انگیزش پیشرفت در گروه آزمایش از (6/7) 6/50 به (8/6) 6/73 (01/0>P) و کیفیت زندگی در مدرسه از (6/7) 2/62 به (6/7) 1/89 شد (01/0>P) اما انگیزش پیشرفت و کیفیت زندگی در گروه گواه، تفاوت معناداری در پیش آزمون و پس آزمون نشان نداد.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد آموزش مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب افزایش انگیزش و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان دختر دوره متوسطه شده است.

پیامدهای فردی و اجتماعی شکایت از قصور پزشکی در میان پزشکان: یک مطالعه کیفی

سیمین کاظمی, محمداسماعیل ریاحی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 5 شماره 2, 22 خرداد 2018, صفحه 159-170
https://doi.org/10.22037/ch.v5i2.21199

زمینه و هدف: امکان شکایت از قصور پزشکی اگر چه می تواند پزشکان را وادار به دقت در طبابت کند، اما ممکن است پیامدهای نامطلوب جسمی، روانی و اجتماعی برای پزشکان و بیماران به دنبال داشته باشد. هدف این مطالعه، تعیین پیامدهای منفی شکایت از قصور پزشکی بر پزشکان و نحوه طبابت آنهاست.

روش: این مطالعه کیفی به روش مصاحبه مسأله محور و به شیوه نمونه گیری هدفمند انجام شد. نمونه ها از میان پزشکانی که برای رسیدگی به پرونده قصور پزشکی به شورای حل اختلاف مستقر در سازمان نظام پزشکی تهران مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند تعداد نمونه ها 15 نفر بود که با هر کدام از آنها پس از اعلام تمایل و رضایت آگاهانه، مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد. داده ها با استفاده از کدگذاری و طبقه بندی تحلیل شدند.

یافته ها: پیامدهای روانی مانند استرس و اضطراب، پیامدهای شغلی مانند رفت و آمد مکرر به مراجع قضایی و غیبت از کار و پیامدهای اجتماعی مانند ضربه به اعتبار و شهرت پزشک و پیامدهای خانوادگی مانند نگرانی اعضا خانواده از جمله تبعات منفی شکایت از قصور پزشکی برای پزشک بودند. تغییر نحوه طبابت به سمت طب دفاعی، محافظه کاری و کاهش جرأت و جسارت پزشکان در طبابت کمتر از دیگر پیامدها بود. پرداخت خسارت هم به عنوان یکی از تبعات قصور پزشکی توسط پزشکان عمومی مطرح شد، اما پزشکان متخصص اشاره ای به آن نداشتند.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد که شکایت بیمار از پزشک، پیامدهای روانی و اجتماعی برای پزشکان در بر داشته است و با عکس العمل دفاعی، موجب پذیرش نشدن بیماران پرخطر و تحمیل هزینه های اضافی به بیماران شود. به اعتقاد مشارکت کنندگان در این مطالعه بررسی شکایت های بیماران در کمیسیون های کارشناسی و قبل از فراخوانده شدن پزشکان به مراجع قضایی می تواند در کاهش این مشکل کمک کننده باشد.

پیش بینی افسردگی براساس رضایت، تعارضات و بی ثباتی زناشویی در زنان متأهل شهر اهواز

پروانه بهمنی مکوندزاده, عباس امان اللهی (##default.groups.name.author##)

سلامت اجتماعی, دوره 5 شماره 2, 22 خرداد 2018, صفحه 171-180
https://doi.org/10.22037/ch.v5i2.18332

زمینه و هدف: کیفیت زندگی زناشویی می تواند بر ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی، از جمله بر سلامت جسمی و روانی زوج ها تأثیر بگذارد. هدف این مطالعه، پیش بینی افسردگی بر اساس رضایت زناشویی، تعارضات زناشویی و بی ثباتی زناشویی در زنان متأهل شهر اهواز بود.

روش و مواد: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی، با مشارکت 240 نفر از زنان متأهل شهر اهواز در سال 1395 و با روش نمونه گیری در دسترس انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل چهار پرسشنامه فرم کوتاه افسردگی Beck، رضایت زناشویی Enrich، تعارضات زناشویی ثنائی و پرسشنامه بی ثباتی زناشویی Edwards بود. داده ها در نرم افزار SPSS-20 با استفاده از روش های آماری توصیفی و آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام تحلیل شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن شرکت کنندگان (2/9) 38 سال بود. اکثر شرکت کنندگان با فراوانی 90 (5/%37) نفر دارای مدرک کارشناسی بودند. میانگین (انحراف معیار) نمره رضایت زناشویی (4/8) 2/28، تعارضات زناشویی (7/31) 3/84، بی ثباتی زناشویی (4/8) 5/20 و افسردگی (1/6) 1/5 بدست آمد. کاهش رضایت زناشویی، افزایش تعارضات زناشویی و بی ثباتی زناشویی با افزایش احتمال ابتلا به افسردگی ارتباط داشت (01/0>P).

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد هرچقدر رضایت زناشویی بین زوجین بیشتر باشد احتمال ابتلای آنها به افسردگی کمتر است. بی ثباتی زناشویی، رضایت زناشویی و تعارضات زناشویی متغیرهای پیش بینی کننده افسردگی در زنان متأهل می باشند.

زمینه و هدف: به دلیل ماهیت تعامل زوج ها گاهی اوقات پیش می آید که اختلاف نظر روی می دهد و در نتیجه زوج ها نسبت به همدیگر احساس خشم، ناامیدی و نارضایتی می کنند. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر تمایز یافتگی و تعارضات زناشویی در زنان مراجعه کننده به خانه های سلامت تهران بود.

روش و مواد: روش پژوهش از نوع تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل زنان مراجعه کننده به خانه های سلامت شهر تهران بود که تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به در دو گروه آزمايشي و كنترل قرار گرفتند. برای به دست آوردن داده ها از پرسشنامه های تعارض‌هاي زناشويي، تمایزیافتگی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک تحلیل كواريانس چند متغيره و با استفاده از نرم افزار SPSS-21 انجام شد.

یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سن مشارکت کنندگان در گروه آزمایش 4/34 (1/6) و گروه گواه 8/32 (6/5) سال بود. آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی موجب افزایش نمرات تعارض زناشویی در گروه آزمایش با میانگین (انحراف معیار) (3/4) 26 به (4/4) 7/35 (01/0>P) و تمایز یافتگی از(3/5) 5/42 به (5/8) 4/50 شد (01/0>P) اما در گروه گواه تغییرات معنی دار نبود.

نتیجه گیری: مطالعه نشان داد آموزش ذهن آگاهی بر تمایز یافتگی و تعارضات زناشویی زنان موثر بود. بنابراین می توان از این روش برای مشکلات زناشویی زنان استفاده نمود.